طلاق برای فرزندان چه مشکلاتی را به وجود می آورد؟
رکنا: طلاق در جامعه امروز تحت عنوان یک پدیده اجتماعی و روانی مطرح میشود و برای بررسی به علل و عوامل دخیل در این پدیده نیاز است تا ابعاد و محورهای روانشناختی و جامعهشناختی نیز مورد تحلیل قرار گیرد.
فرزندان / به گزارش رکنا، روند رو به افزایش طلاق در برخی جوامع نشاندهنده سست بودن عناصری چون روابط کلیدی در خانواده است، در حالی که برخی افراد طلاق را به عنوان یک شکست تلخ میپذیرند و برخی دیگر معتقدند طلاق تجربهای است برای رسیدن به فرصتهای دیگر زندگی. با توجه به اینکه دیدگاههای مختلفی در این زمینه وجود دارد، اما طلاق و فروپاشی خانواده، پیامدهای دردناکی را برای فرزندان به بار میآورد که مدیریت نکردن این تبعات منفی ممکن است دور باطلی باشد که فرزندان را نیز اسیر این چرخه معیوب ارتباطی کند.
فرزندان به عنوان قربانیان اصلی در فروپاشی خانوادهها بیشترین آسیب را متحمل میشوند و دچار تضاد و دوگانگی در ایفای نقش میشوند، از این رو با توجه به اینکه پیشگیری از این اتفاق اجتماعی تا حدی اجتنابناپذیر است، اما میتوان با ارائه راهکارهای روانشناختی آسیبهای ناشی از این پیامدها را در کودکان به حداقل رساند.
گزینههایی برای طلاق
دکتر سودابه بساکنژاد، روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی رکنا در خصوص زندگی خانوادگی که بر پایه رابطه موثر و سالم بین زوجها استوار است، میگوید: یک رابطه سالم در خانواده بستگی به نوع تعاملات زن و مرد دارد، اما عوامل متعددی ممکن است رابطه خانوادگی را دچار آشوب کند؛ عواملی چون رابطه نامناسب، اعتیاد، نداشتن احساس عاطفی به یکدیگر و نداشتن فرزند. از سوی دیگر عوامل مختلف دیگری نیز باعث میشود رابطه بین زوجها با مخاطراتی روبهرو شود و با شدت گرفتن مشکلات تصمیم به جدایی و طلاق میگیرند.
به گفته این روانشناس بالینی، طلاق تجربهای است که برای سالیان طولانی در کل خانواده اثر گذاشته و یک جهان دونیمه را برای کودکان میسازد و آنها را با سبک جدیدی از زندگی آشنا میکند که در یکسو مادر و در سوی دیگر پدر قرار دارد، بنابراین هر کدام مجبور هستند با شرایط جدید سازگار شوند. گاهی در این میان کودکان به سمت پدر کشیده میشوند یا ممکن است تمایل به بودن با مادر داشته باشند.
دکتر بساکنژاد، مدرس دانشگاه و عضو هیاتعلمی در خصوص واکنشهای روانی نسبت به طلاق که به دو صورت رخ میدهد، ادامه میدهد: واکنشهای آنی و طولانیمدت دو گروه از واکنشهای فردی به شمار میرود که افراد در شرایط مختلف از خود بروز میدهند. واکنشهای آنی به این معناست که تجربه دردآور طلاق بین زوجها بلافاصله در مراحل اولیه آثار روانی خود را روی کودکان و روی والدین میگذارد. زوجی که تازه طلاق گرفتهاند، درباره گذشته از دست رفته خود افسوس میخورند و حتی ممکن است احساس گناه را نیز تجربه کنند. از سوی دیگر حتی دیده میشود در مواردی درگیریهای قبل از ازدواج در مراحل اولیه پس از طلاق بار دیگر تجربه میشود.
اثرات منفی در کودکان
کودکانی که شاهد طلاق والدین خود هستند، از دیدگاه روانشناسی زودتر عصبانی شده و بیشتر مستعد افسردگی هستند. تحقیقات نشان میدهد کودکان کمسنتر رفتارهای برگشتی از خود نشان میدهند، یعنی ممکن است به مراحل اولیه کودکی خود بازگردند.
این روانشناس بالینی در ادامه با اشاره به تغییرات رابطه میان کودک و والد در طلاق والدین میگوید: در این مرحله است که ارتباط میان والد و کودک تغییر میکند، طوری که والد سرپرست معمولا سختگیرتر و کنترلکننده میشود و والد غیرسرپرست سهلگیر به نظر میآید و رفتارهای بیانضباطی او نسبت به فرزندش ضعیفتر میشود.
دکتر بساکنژاد به پیامدهای منفی دیگر در راستای طلاق والدین اشاره میکند و میافزاید: کودکان در مراحل اولیه نمیتوانند باور کنند چگونه پدر و مادرشان تصمیم به جدایی گرفتند، بدون اینکه آنها از این اتفاق مطلع شوند، از این رو به راحتی نمیتوانند جایگزینی برای آنچه رخ داده است، پیدا کنند، بنابراین ممکن است مدتها طول بکشد تا این کودکان بتوانند با این شرایط سازگار شوند و همچنین زوجها نسبت به رفتارهای خود احساس گناه میکنند. دومین واکنش، واکنشهای طولانیمدت است که یک سال بعد از طلاق زوجها مشکلات روانی و رفتاری آنها کاهش پیدا میکند. البته باید خاطرنشان کرد کودکان و واکنش آنها نسبت به طلاق والدین، بستگی به سنشان دارد، اما مطالعات و بررسیها نشان میدهد بیشترین مشکل عاطفی برای کودکان مقطع پیشدبستانی بروز پیدا میکند.
وی تصریح میکند: این کودکان در این گروه سنی درک دقیقی از طلاق ندارند و خود را در جدایی والدین مقصر میپندارند. همچنین کودکان مدرسهرو نیز آسیبپذیرتر هستند و افت تحصیلی در آنها بیشتر دیده میشود و گاهی رفتارهای ناسازگارانهای با خانواده از خود نشان میدهند. به طور کلی اغلب کودکان نسبت به طلاق رفتارها و واکنشهایی مانند افسردگی، عصبانیت و کنارهگیری اجتماعی و هیجانی نشان میدهند.
این مدرس دانشگاه با بیان این مطلب که جنسیت فرزندان در تاثیرپذیری از طلاق نقش مهمی دارد، بیان میکند: آثار روانی طلاق در پسران بیشتر از دختران است. پسران مشکلات روانی، اجتماعی، تحصیلی و... بیشتری نشان میدهند و رفتارهای مقابلهای دارند و ترجیح میدهند با محیط بیرون رابطه برقرار کنند و از سوی دیگر محیط خانواده را محیط امنی نمیپندارند. بسیاری از متخصصان معتقدند دختران نیز واکنشهای عاطفی نشان میدهند، اما در مقایسه با پسران از توانایی و مهارت لازم برای حل مساله برخوردار هستند، اما ممکن است این دختران در طلاق والدین خود بیشتر گوشهگیر شده و بدبین شوند. گاهی اوقات دیده میشود بعد از طلاق والدین هنوز درگیر مشکلات عاطفی و دعواهای قبلی خود هستند و مشکلات اجتماعی کودکان نیز در آنها تداوم پیدا میکند. کودکان که قربانیان اصلی طلاق والدین به شمار میروند، شخصیت ناسالمی در آنها شکل میگیرد.
راهبردهای پیشنهادی
دکتر بساکنژاد با ارائه راهکارهای روانشناختی مبنی بر تعدیل مشکلات احتمالی میافزاید: زوجها باید بدانند وقتی از یکدیگر جدا میشوند و طلاق میگیرند همه کارهای حقوقی، مالی و عاطفی خود را جدا کنند تا از تنشهای خانوادگی کاسته شود. همچنین این والدین باید سعی کنند دعواهای گذشته را تکرار نکنند و لازم است شرایط آرامشبخش جدیدی را برای یکدیگر ایجاد کنند. یکی دیگر از راهکارهایی که به حل مشکلات خانوادگی کمک میکند، این است که اگر فرزندان به فرد دیگری غیر از پدر و مادر سپرده میشوند، باید با او همراهی کنند تا روشهای تربیتی درستی برای کودکشان اعمال شود. همچنین آغاز یک زندگی جدید و ایمن نیز حق کودکان است و باید برای آنها جا بیندازند که افسوس خوردن گذشته هیچ فایدهای ندارد، بلکه آنچه که رخ داده است را مثل یک تجربه پذیرفته و سعی کنند دیگر این تجربه تلخ هیچوقت تکرار نشود. لازم است هر یک از زوجها به زندگی جدید خود عادت کنند و امنیت کافی را برای فرزند خود ایجاد کنند. هرچه این فرآیند سریعتر رخ دهد و سازگاری با زندگی جدید بیشتر شود، اعضای یک خانواده از سلامت روانی بهتری برخوردار خواهند بود.
وی در پایان خاطرنشان میکند: بعد از طلاق لازم است کودک با والد غیرسرپرست خود تماس بیشتری داشته باشد و این به آن معناست که نباید نکتههای منفی و اشتباهات خود را به کودک منتقل کنند. باید اجازه داد کودک خودش به تنهایی تصمیمگیری کند و درباره دیگران به قضاوتگری بپردازد. اینکه کودک با والد غیرسرپرست خود ارتباط نزدیکتری داشته باشد، به او احساس آرامش میدهد و کمتر او را نگران جهان دونیمه خود میکند. این ارتباطات و تعاملات باعث میشود کودک به شناخت بیشتری درباره شخصیت والدین خود بپردازد. یکی از نکتههای بسیار مهم که والدین در طلاق باید آن را مورد توجه قرار دهند، این است که در طلاق و جدایی زن و مرد هر یک تکلیف خود را میدانند و هر فردی باید برای کودک خود وظیفهاش را به خوبی شناخته و انجام دهد، بنابراین باید بیشتر به فکر آینده فرزند خود باشند و مسائل بینفردیشان را به تنهایی حل و فصل کنند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر