مالکیت پرنده‌ها و تماشای آنها و گوش دادن به آوازشان، دین و دنیای مردی بود که همه پرنده‌های عالم را برای خود می‌خواست. از وقتی به خاطر می‌آورد، بهترین لحظات زندگی‌اش را لحظه‌هایی تشکیل می‌دادند که می‌نشست و غرق نگاه و آواز پرنده‌هایی می‌شد که در قفس‌شان کرده بود. همه شهر پرنده فروشی او را می‌شناختند و می‌دانستند که کمیاب‌ترین و گرانقیمت‌ترین پرنده‌ها را تنها می‌توانند در مغازه او و در قفس‌های او پیدا کنند. مرد جوانی که در شناخت و خرید و فروش پرنده تبحر خاصی داشت و با خرید پرنده از صیادها و دلال‌ها، کلکسیونی از انواع مختلف پرنده در مغازه‌اش جمع کرده بود؛ برای او هم عشق بود و هم تجارت! بی‌آن که حتی برای لحظه‌ای اسارت آنها ذهن‌اش را به خود مشغول کند. اما 5 سال قبل همه چیز در مراسمی که برای جشن میلاد امام رضا(ع) برپا شده بود و به این بهانه از محیطبان‌ها تقدیر به عمل می‌آمد، تغییر کرد. علی قاسمپور که تا دیروز بهترین لحظه‌های زندگی‌اش را به تماشای پرنده‌ها در قفس و خرید و فروش آنها گذرانده بود، در یک تغییر و تحول درونی، بی‌آن که به کسی توضیح دهد و حتی زمینه‌ای بچیند، به مغازه برمی گردد و در چند دقیقه از کل سرمایه‌اش می‌گذرد و همه پرنده‌هایش را آزاد می‌کند. انگار سکه زندگی روی دیگرش را به او نشان داده بود...علی، امروز در 40 سالگی به یکی از فعالان پروپاقرص محیط زیست تبدیل شده است. در نگاه علی هیچ احدی حق ندارد پرنده‌ای را در قفس کند و آزادی Freedom و پرواز حق هر پرنده‌ای است. او با تعطیل کردن مغازه پرنده فروشی اش، این روزها برای رها‌سازی پرنده‌ها از دام صیادان تلاش می‌کند و با حضور در مهدها و مدارس و... در شهر کازرون، برای کودکان از ارزش آزادی پرنده‌ها و مهربانی کردن با حیوانات می‌گوید.

تولدی دوباره

کلاف پیچ در پیچ زندگی و پیدا شدن خانواده پدری، او را ناخواسته در مسیری قرار داد که با آمدن از تهران به کازرون، سرنوشت دیگری پیدا کند و زندگی جدیدی را در آنجا آغاز کند. زندگی ای که در آن «پرنده و قفس» به اجزایی جدانشدنی از زندگی او تبدیل می‌شوند. علی قاسمپور با بیان خاطرات روزهای کودکی‌اش که با صید پرنده‌ها گره خورده بود، به روایت زندگی‌اش می‌پردازد: سال 56 در تهران به دنیا آمدم. جد پدری و مادری من برادر بودند اما وقتی یکی از برادرها از روستای دستگرد اصفهان خارج شد همدیگر را گم کردند. 40 سال این بی‌خبری ادامه داشت تا اینکه یک روز بر حسب اتفاق وقتی دایی من در مغازه بقالی‌اش مشغول کار بود سارقی با سرقت Stealing اجناس مغازه فرار Escape کرد. با فریاد دایی‌ام کسانی که آن اطراف بودند سعی کردند دزد The Thief را دستگیر کنند. عموی من که از شهرستان برای انجام کاری به تهران آمده بود به طور تصادفی در مسیر راه این سارق قرار می‌گیرد و او را دستگیر می کند. با دعوت دایی این شخص به منزل ما آمد و از شباهتی که او با پدربزرگ من داشت و پرس و جو مشخص شد او عموی ما است و به این ترتیب خانواده پدری‌مان را بعد از سال‌ها پیدا کردیم. به این ترتیب از تهران به کازرون رفتیم و زندگی جدیدی را در آنجا آغاز کردیم.

او ادامه داد: از کودکی علاقه زیادی به حیوانات داشتم و دیوانه وار پرنده‌ها را دوست داشتم. این دوست داشتن طوری بود که می‌خواستم همه پرنده‌ها در قفس باشند و ساعت‌ها به آنها خیره شوم.

همیشه پدرم مرا به خاطر تیروکمان و شکار پرنده‌ها دعوا می‌کرد و هربار تیروکمان را پیدا می‌کرد و می‌شکست. هر بار به خانه دایی می‌رفتم در دنیای کودکی برای خودم رؤیا بافی می‌کردم و خودم را صاحب بزرگترین مغازه پرنده فروشی تصور می‌کردم. وقتی بزرگتر شدم از آنجایی که علاقه‌ای به کار دولتی نداشتم و می‌خواستم برای خودم کار کنم به دنبال علاقه‌ام رفتم. مغازه پرنده فروشی باز کردم و با خرید انواع پرنده مانند کاسکو، مینا، طاووس و... از صیادان و دلال‌ها آنها را در قفس نگه می‌داشتم و بعد از مدتی می‌فروختم. آن روزها هیچگاه به آزادی پرنده‌ها فکر نمی‌کردم و احساس می‌کردم پرنده در قفس وقتی آب و غذا داشته باشد خوشبخت است. اما مسیر زندگی‌ام 5 سال قبل تغییر کرد. هنوز هم باور نمی‌کنم که یک روز برای آزادی پرنده‌ها تلاش کنم. من دوباره متولد شدم و همه آن را مدیون آن روز و رؤیایی که در خواب دیدم هستم.

وی ادامه داد: 5 سال قبل جمال خداپرست رئیس اداره محیط زیست کازرون با پیامک از من دعوت کرد تا در مراسم جشن میلاد امام رضا(ع) -که روز محیطبان نامگذاری شده است- شرکت کنم. از این دعوت تعجب کردم. زیرا تفکر و خواسته ما باهم متفاوت بود. من به اصطلاح منفی بودم و او و همکارانش مثبت. من پرنده‌ها را در قفس می‌خواستم ولی آنها پرنده‌ها را آزاد می‌خواستند. آن روز وقتی وارد سالن محل برگزاری جشن شدم حس عجیبی داشتم. جنس من با همه آنهایی که در آنجا بودند متفاوت بود. وقتی کنار رئیس اداره محیط زیست کازرون نشستم گفتم از اینکه مرا قابل دانستید و به این مراسم دعوت کردید سپاسگزارم و به همین خاطر می خواهم 10 «تیهو»ی وحشی را به شما هدیه کنم تا آنها را آزاد کنید. چند دقیقه بعد مجری برنامه به همه اعلام کرد که به مناسبت تولد امام رضا(ع) یکی از کسانی که در این مجلس حضور پیدا کرده است 10 تیهوی وحشی را آزاد می‌کند. وقتی مجری نام مرا صدا زد همه به افتخارم کف زدند و بسیار از این حرکت تحت تأثیر قرار گرفتم. به خانه بازگشتم و خواب عجیبی دیدم. در خواب بوی خوبی را استشمام می‌کردم. مرد بلندقدی که صورتش را نمی‌دیدم خطاب به من گفت از این کار شما راضی هستم و تو به سوی ما می‌آیی. در خواب نمی‌توانستم فریاد بزنم و زبانم بند آمده بود. وقتی از خواب بیدار شدم احساس کردم همه چیز تغییر کرده است. آخرین باری که به پابوس امام رضا(ع) رفته بودم 4 سال داشتم. اما این بار احساس کردم طلبیده شدم. به مشهد رفتم و پس از آن نیز زیارت کربلا قسمت من شد.

آزاد همچون پرنده

دریچه تازه‌ای در زندگی علی قاسمپور باز شده بود. همه مردم وقتی نوشته روی مغازه او را دیدند، این تغییر را باور کردند:«از خرید هرگونه پرنده وحشی معذورم»؛ این جمله نشان از تحول بزرگی داشت. علی درباره تحول درونی‌اش این گونه می‌گوید: احساس کردم باید گذشته را جبران کنم. آرزو داشتم ای کاش زمان در اختیارم بود تا دوباره به عقب بازمی گشتم تا سبز بنویسم و سبز بگویم و سبز بیندیشم تا هیچ پرنده‌ای در قفس نباشد. دیگر نمی‌خواستم مسافر جاده‌های سیاه بی‌احساس باشم و می‌خواستم سبز باشم. به مردم توصیه کردم از خرید جوجه‌های پرنده‌ها خودداری کنند زیرا هیچ کدام از ما نمی‌توانیم مثل پدر و مادرشان از این جوجه‌ها مراقبت کنیم. با ممنوع کردن خرید و فروش پرنده‌های وحشی آغازکردم و مدتی بعد نیز مغازه‌ام را برای همیشه تعطیل کردم. این تعطیلی برای من 28 میلیون تومان ضرر به همراه داشت اما تنها چیزی که برای من مهم بود آزادی پرنده‌ها بود. در یکی از همایش ها وقتی به‌عنوان سخنران دعوت شدم اعلام کردم به امید روزی که هیچ قفسی برای هیچ پرنده‌ای ساخته نشود. از همه خواستم دست یاری بدهند تا این خواسته را در میان مردم فرهنگ‌سازی کنیم. بسیاری از پرنده‌هایی را که در کلکسیون خودم نگه داشته بودم به محیط زیست اهدا کردم تا در طبیعت رها شوند. از آن روز به بعد به‌عنوان یکی از فعالان محیط زیست و دبیر انجمن دوستداران محیط زیست فارس در کازرون شروع به فعالیت کردم. باید آزاد بودن پرنده‌ها و نحوه رفتار با حیوانات را فرهنگ‌سازی می‌کردیم و بهترین زمان از کودکی است. به همراه دوستانم از مهد کودک‌ها آغاز کردیم و با حضور در مهد کودک‌ها و برگزاری همایش جهانی روز هوای پاک به بچه‌ها نحوه رفتار با حیوانات و پرنده‌ها را آموزش دادیم.

این فعال محیط زیست همچنین از فعالیت‌هایی گفت که در جهت جلوگیری از صید پرنده‌ها انجام داده است و ادامه داد: سهره یکی از پرندگانی است که هر سال شکارچیان با خرید جواز شکار، این پرنده را شکار می‌کنند.

پرنده‌ها اگر یک بار در دامی گرفتار شوند در صورت آزادی دیگر به این دام نمی‌افتند و حتی به آن نزدیک نمی‌شوند. هر سال در فصل شکار جواز شکار به مبلغ 80 هزار تومان برای مدت 4 ماه صادر می‌شود و شکارچیان مجاز هستند هر روز 15 قطعه از این پرنده را شکار کنند. به این ترتیب شکارچیان در طول 4 ماه 1800 قطعه سهره را شکار می‌کنند درحالی که یک جفت نرو ماده این پرنده در سه دوره تخم‌گذاری در حالت طبیعی و درصورتی که توسط حیوانات دیگر شکار نشوند می‌توانند 12 جوجه تولید کنند. این حجم شکار این پرنده به نسبت تولید مثل محدودی که دارند، بی‌شک یک فاجعه است. برای اینکه بتوانم آنها را از دست شکارچیان نجات بدهم همراه با یکی از دوستانم برای آنها تور پهن می‌کردیم و پس از اینکه به دام می‌افتادند، بلافاصله آنها را آزاد می‌کردیم. به این ترتیب هشیاری آنها بالا می‌رفت و دیگر نزدیک تور نمی‌شدند. به این ترتیب در فصل شکار تعداد کمی از آنها به دام می‌افتند.

این کمترین کاری است که می‌توانم برای پرنده‌ها انجام بدهم و امیدوارم بتوانم دین خودم را به محیط زیست و پرنده‌ها ادا کنم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.