اعتراف به قتل پس از یک دهه/ کابوس‌های یک قاتل پرده از جنایت برداشت!

به گزارش رکنا، انگار بوی خون همیشه در مشام یک قاتل باقی می‌ماند و همچنین رد و اثری از مقتول در ذهنش؛ همین سبب می‌شود که دیگر روی خوش زندگی را نبیند و عذاب‌وجدان ارتکاب این جنایت، دست از سرش برندارد. برای همین یک‌بار برای همیشه به قتل اعتراف می‌کند تا از شر حس سمج لعنتی عذاب‌وجدان خلاص شود.

 اعتراف به قتل مرد رهگذر

اواسط سال 1395 مردی با مراجعه به پلیس آگاهی پس از سه سال سکوت، سرانجام لب به اعتراف گشود و راز قتل پسر جوان را فاش کرد. ماموران پلیس آگاهی اراک وقتی او را به اتهام سرقت تاسیسات برقی دستگیر کردند، تصور نمی‌کردند او راز قتلی را در سینه دارد.متهم پس از انتقال به پلیس آگاهی در بازجویی‌ها گفت: «سال 92 پسری را در تهران کشتم و حالا می‌خواهم اعتراف کنم.» مرد جنایتکار به تهران منتقل و مشخص شد حرف‌هایش درست بوده و قاتل است.

او که به خاطر عذاب‌وجدان به قتل اعتراف کرده بود در شرح ماجرا گفت: «هم اعتیاد دارم و هم سابقه سرقت. در سطح شهر پرسه می‌زدم و اگر با مورد خوبی برای سرقت روبه‌رو می‌شدم، آن را می‌دزدیدم.چون در کارهای برقی سررشته داشتم و به‌راحتی می‌توانستم این سرقت را انجام بدهم، فقط تاسیسات برقی می‌دزدیدم.من جای ثابتی نداشتم و بی‌خانمان بودم. شهر به شهر می‌گشتم و فقط سرقت می‌کردم. بعد هم مال سرقتی را می‌دادم و به جای آن مواد می‌گرفتم. آخرین بار هم در اراک بودم که ماموران دستگیرم کردند.»

او در مورد علت اعتراف به قتل گفت: «چون خسته شده بودم. همیشه خاطره این قتل همراهم بود و باید یک روز اعتراف می‌کردم.»روز حادثه داخل پارکی در غرب تهران در حال پرسه‌زنی بودم که متوجه حضور دختر و پسری جوان در داخل یکی از آلاچیق‌های پارک شدم. مدتی در حال تماشا کردن آنها بودم که مقتول متوجه حضور من در نزدیکی آلاچیق شد و سراغ من آمد تا مرا از آنجا دور کند؛ در آن زمان شیشه مصرف کرده بودم که با اعتراض مقتول به‌شدت عصبانی شده و چاقویی را که از آن برای سرقت کابل‌های برق استفاده می‌کردم، به سمت مقتول پرتاب کردم. چاقو وارد سر او شد و من نیز با رها کردن چاقو از داخل پارک متواری شدم. مواد کشیده بودم و هیچ کنترلی نداشتم.»

رازگشایی از قتل بعد از 10 سال

مردی میانسال در روزهای پایانی شهریور سال1383 به پلیس آگاهی تهران مراجعه کرد و خبر داد پسرش به نام صابر مفقود شده است. این مرد توضیح داد صابر با خودرو پیکانش در یک آژانس کار می‌کرد.تا اینکه چندی بعد جسد پسر جوان در دره‌ای در جاده جاجرود پیدا و به پزشکی‌قانونی منتقل شد. معاینه‌های اولیه حکایت از آن داشت که مقتول ناشناس با ضربات چاقو به قتل رسیده است. چند روز بعد هم پیکان مقتول به صورت رهاشده در اسلامشهر پیدا شد. بعد از گذشت پنج‌سال از وقوع جنایت، فردی با مراجعه به پلیس، خبری تازه از این پرونده داد. او گفت: «یکی از دوستانم به نام کیوان به من گفته همراه دو دوستش جوانی به نام صابر را که راننده آژانس بود به قتل رساندند و خودرو او را سرقت کردند.»

ماموران کیوان را بازداشت کرده و او گفت: «من و 2 دوستم به نام‌های رضا و یاسر تصمیم گرفتیم سرقت انجام دهیم، به همین دلیل روز حادثه پیکان صابر را به‌صورت دربست کرایه کردیم و بعد از رسیدن به محلی خلوت با چاقو راننده را تهدید و پول‌هایش را به‌زور از او گرفتیم، قصد داشتیم فرار کنیم که ناگهان یاسر راننده را شناخت و گفت او بچه‌محله‌شان است. برای همین رضا راننده را به دره‌ای برد و به قتل رساند.» کارآگاهان بعد از اطلاع از جزییات قتل برای دستگیری 2 متهم دیگر دست به کار شدند و ابتدا یاسر را بازداشت کردند.

او نیز ادعای کیوان را تائید کرد. روز محاکمه هنگامی که کیفرخواست خوانده شد و اولیای‌دم نیز شکایت خود را مطرح کردند اتفاقی غیرمنتظره افتاد. کیوان وقتی در جایگاه ایستاد، گفت قتل را او انجام داده است. این متهم توضیح داد: «از 10 سال پیش تاکنون به‌شدت عذاب‌وجدان دارم و شب‌ها خواب مقتول را می‌بینم به همین دلیل وقتی در زندان بودم تصمیم گرفتم روز محاکمه حقیقت را بگویم تا بلکه به آرامش برسم. قاتل اصلی من هستم. روز حادثه بعد از اینکه دست و پای صابر را بستیم رضا با چاقو ضربه‌ای به او زد، اما باعث مرگ آن جوان نشد. این من بودم که صابر را به دره بردم و با ضربات چاقو به قتل رساندم.»

 اعتراف به جنایت شیشه‌ای به خاطر عذاب‌ وجدان

 مرد جوان که با دروغگویی‌هایش پلیس را در پرونده قتل رفیقش گمراه کرده بود، بعد از دوسال به خاطر عذاب‌وجدان به جنایت شیشه‌ای اعتراف کرد.رسیدگی به این پرونده از تابستان سال 1400 به دنبال پیدا شدن جسد خونین یک مرد جوان به نام جواد در خانه‌اش در پاکدشت آغاز شد. شواهد نشان می‌داد این مرد در غیاب خانواده‌اش با ضربه جسم سخت به سرش از پا درآمده است.

‌جسد با دستور قضایی به پزشک‌ قانونی منتقل شد و ماموران برای رازگشایی جنایت خاموش به تکاپو افتادند. بررسی‌ها نشان می‌داد آخرین بار یکی از دوستان جواد به نام حبیب به دیدن او رفته بود. با این سرنخ حبیب 33 ساله ردیابی و بازداشت شد، اما اتهام قتل را نپذیرفت و مدعی شد آن روز در محل دیگری حضور داشته و به ملاقات قربانی نرفته است. در حالی که مدرکی علیه تنها مظنون پرونده به دست نیامده بود او آزاد شد. اما اوایل سال 1402 حبیب به پلیس آگاهی رفت و پرده از جنایتی که مرتکب شده بود برداشت و اعتراف کرد 2 سال قبل دوستش را در  خانه‌شان کشته است.

متهم در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من و جواد با هم دوست بودیم. آن روز به خانه او رفته  و برای اولین بار شیشه مصرف کرده بود. من حال طبیعی نداشتم که با او درگیر شدم و با سنگ به سرش زدم. وقتی جواد خونین روی زمین افتاد، ترسیدم و از خانه فرار کردم. چند روز بعد وقتی پلیس سراغم آمد، به دروغ گفتم به ملاقات جواد نرفته بودم. من با دروغگویی‌هایم پلیس را گمراه کردم و آزاد شدم. اما در مدت 2 سال، عذاب‌وجدان رهایم نکرد و حتی یک شب راحت نخوابیدم. مدام کابوس می‌دیدم، وقتی دیدم دیگر نمی‌توانم به این زندگی ادامه دهم تصمیم گرفتم حقیقت را بگویم.

من قاتل همسرم هستم

اواسط سال 1396 مرد میانسالی با مراجعه به کلانتری به قتل همسرش پس از 15 سال به خاطر عذاب‌وجدان اعتراف کرد. این مرد 63 ساله در اظهاراتش به بازپرس گفت: حدود 15 سال قبل که در شرق تهران ساکن بودم، با همسرم دعوایم شد، او را هل دادم که همسرم به پایین پله‌ها افتاد و جان خودش را از دست داد، این حادثه زمانی که به وقوع پیوست که فرزندانم (سه پسرم) در منزل نبودند و من به‌سرعت از خانه خارج شدم و به یکی از شهرهای شمالی کشور رفتم.

متهم افزود: مدتی بعد از این حادثه با فرزندانم تماس گرفته و متوجه شدم همسرم بر اثر حادثه جان باخته است، آن زمان پسرانم به من گفتند که از من شکایتی ندارند و باید خودم را معرفی می‌کردم؛ من در طول این سال‌ها در شمال مشغول کارگری بودم و آنجا زندگی می‌کردم تا اینکه حدود 20 روز قبل به تهران آمدم و مشغول کارگری شدم، در نهایت به دلیل عذاب‌وجدانی که رهایم نمی‌کرد، تصمیم گرفتم خودم را به پلیس معرفی کنم و در نهایت روز گذشته با حضور در کلانتری خود را به پلیس معرفی کردم.

این مرد مسن اظهاراتش به بازپرس را این‌گونه ادامه داد: پس از مرگ همسرم، کم و بیش با فرزندانم تلفنی ارتباط داشتم و از آن زمان به بعد آنها را ندیدم همچنین جزئیاتی از علت و نحوه درگیری با همسرم را به خاطر ندارم و فقط می‌دانم که او را کشته بودم.پس از این اظهارات، بازپرس ویژه قتل پایتخت، متهم را بازداشت و دستور تحقیقات درباره صحت و سقم این ماجرا و بررسی ادعای مرد مسن درباره قتل همسرش را صادر کرد که یکی از پسران این مرد با حضور در دادسرای امور جنایی تهران اعلام کرد ادعای پدرش صحت دارد.

پسر متهم در اظهاراتش به بازپرس گفت: این حادثه سال 81 اتفاق افتاد و مادرم در پی این حادثه جان خودش را از دست داد؛ من و دو برادرم دیگر (اولیای‌دم مادرم) پس از این حادثه با حضور در مراجع قضایی از پدرمان اعلام گذشت کرده و وی را بخشیدیم، اکنون نیز از شما تقاضا دارم که پدرم را آزاد کنید.

وبگردی