قلم و قسم ....

در اهمیت ارزشمندی قلم همین بس که خداوند در کتاب آسمانی آخرین پیامبر خود بر آن قسم یاد کرده و خود ابزار تعلیم به انسان را قلم نام برده است. در سوره قلم می‌خوانیم " سوگند به قلم و سوگند به آنچه می‌نویسد"  و در سوره علق می‌خوانیم " آنکه با قلم آموخت آنچه را که انسان نمی‌دانست " .

در روایات هم نقل است از علی (ع) که " عقل نویسنده در قلم اوست»، «عقل‌های صاحبان فضیلت در قلم‌های آن‌هاست " .

از سوی دیگر در میان اندیشمندان تاریخ ادیسون می‌گوید: " جهان هرکس به وسعت فکر اوست " و کیست که نگوید فکر نویسنده و صاحب قلم است که بر روی کاغذ می‌نشیند و می‌تواند هدایت‌گری بشری را عهده‌دار باشد و یا ذلت آن را رقم بزند.

در اهمیت نوشته و نوشتن همین بس که سندی است ماندگار، عمیق و دقیق و این همه از پس همان عنصر تفکری است که قبل از نوشتن در ذهن صاحب نوشته جاری می‌شود. حتما از همین روست که خداوند معجزه آخرین پیامبرش را کتابی قرار داد که تازگی و ماندگاری‌اش برای قرن‌ها باقی است و جواب‌گوی نیاز مخاطبان خود است. کتاب، نوشته و مایسطرون.

قلم زبان دوم است، آنچه در فکر صاحب قلم است و به روی کاغذ می‌آید، زبان عقل و معرفت اوست که می‌تواند تجربه‌های تلخ و شیرین ملتی را ماندگار کند و آیندگان را بهره‌مند. از همین روست که در روایات ما آمده " نوشته تو، بهترین چیزی است که از تو باقی می‌ماند" ، و یا اینکه " دانشمندان، تا دنیا باقی است، در طول زمان جاودانه می‌مانند " .

صاحبان قلم می‌توانند با نوشته‌های خود نسل‌هایی را به تعالی و عزت برند و یا مسیری انحرافی برای آنها رقم زنند. نوشته و اندیشه به ثبت رسیده امروز ما، برای فرداها می‌ماند و رابطی است میان ما و خوانندگانی که شاید سال‌ها بعد از حادثه‌ای بخواهند در مورد آن اظهار نظر کنند و اینجاست که قلم ما می‌شود ابزاری برای تحلیل آنها و خدا نکند که صاحب‌قلمی با غرض‌ورزی و ناآگاهی دست به قلم برده باشد و انحراف فکر آیندگان را رقم بزند. از همین روست که ارسطو می‌گوید:

" فضیلت انسان در نگه‌داشتن حد وسط میان افراط و تفریط است " . اعتدال در نوشتن یکی از اصلی‌ترین وظایف صاحب قلم است.

البته این به آن معنا نیست که حقایق ناگفته باقی بماند که یکی دیگر از وظایف اصلی نویسندگان در هر عصر و زمانه‌ای بیان واقعیات است. اما در هر جامعه‌ای قوانین و ضوابطی هست که گاه دست نویسنده را می‌بندند، این هنر نویسنده است که گاه از زبانی صریح و گاه از زبانی به نیش و کنایه اما با هدف هدایت‌گری و نه تخریب استفاده کند، تا بتواند حرفش را بزند. چرا که آنچه می‌ماند، حقانیت و راستی است.

قلم چشمه هدایت فکر است، مقدس است و حرمت دارد، حرمتش نه برای صاحب قلم که برای صاحبان قلم و اندیشه‌هاست.

امروز ابزارهای جدید ارتباطی به همه ما این امکان را داده‌اند تا بنویسیم، و اندیشه‌هایمان را با جهانیان به اشتراک بگذاریم، این امکان از جهتی فرصتی است برای تبادل سریع دانش و اطلاعات، اما تهدیدی هم هست اگر دست به اشاعه پیامی بزنیم که از اساس مغایر با واقعیات و فرهنگ و تاریخ‌مان است. گاه این اتفاق بی‌غرض است، اما وای از روزی که با غرض و با نیت رسیدن به منفعتی کلمه‌ای را بنویسیم که رویاروی حق ایستاده باشد. شاید از همین روست که در کتاب مقدس می‌خوانیم: " زینهار، تا کلام را به خاطر نان نفروشی و روح را در خدمت جسم درنیاوری... اگر می‌فروشی، همان بِهْ که بازوی خود را، امّا قلم را، هرگز " .

ارزش قلم به پیام آن است و عظمت نوشته به محتوایش. چه بسیار نویسنده‌های متعهدی که در راه نوشتن واقعیات متعهدانه نوشتند، تعهدی که ریشه در " آگاهی " ،  " مهارت " ، " دقت‌نظر "  و " لحظه‌شناسی "  دارد.

صاحبان قلمی که در راه اشاعه روشنگری و هدایت فکری بشر تا پای جان رفتند و مصداقی شدند برای این ابیات:

" هر آنچه نتوان گفت بر ورق بنویسم / قلم به دست گرفتم که حرف حق بنویسم "

قسم به جان قلم خورده ام که نای قلم را / به دست گیرم و تا آخرین رمق بنویسم.

حمید اندرزچمنی