به گزارش رکنا، ما در آسیب‌های اجتماعی نیاز زیادی به مددکار متخصص و دلسوز داریم. خانه های حمایتی تاکنون موفق نبوده اند. اگر خانواده بیش از حد آسیب دیده است با نظارت مددکار بازپروری بهتری را می شود در خانه داشت.

کودک فراری و خیابانی به علت فشار روحی ـ روانی و بدسرپرستی به وجود می آید یا به علت موفقیت نداشتن یا شدت برخورد اولیه یا موفقیت نداشتن در مراحل درسی جرئت بازگشت به خانه را ندارد و به دنبال پل واسط است که باید در این خصوص اقدام کرد، من پیشنهاد می کنم از خانواده هایی که فرزندشان در چرخه کودکان فراری و خیابانی است، حمایت مالی شود. در این جا سیستم دولت باید حمایتی ـ نظارتی شود. اگر سرپرست خانواده شرایط لازم را نداشت، نگاه به حقوق کودک جدی تر شود. در بحث مددکاری و مشاوره تعیین تکلیف کودکان بدسرپرست و از بین رفتن این مقوله در کلان شهرها پدیده ای صد درصد نیست، ولی باید مهار و کنترل و پیشگیری شود. پلیس در زمینه بحث خانواده تأکید دارد که خانواده ـ مربی ـ رسانه طرحی پیوسته در جهت قبول و درک متقابل فرزند به اولیا و درک فرزند توسط خانواده ضروری است. دختران شرایط گرایش به زمینه های مختلف را دارند. وقتی دختر به بحران می رسد که شرایط درون خانواده به دلیل نبود ارتباط صحیح زمینه فرار را ایجاد می کند. او مدتی را قبل از فرار فکر می کند. تعدادی از آن ها با راهنمایی و تشویق شخص ثالث دست به فرار می زنند آن ها بی تجربه اند و در همان ۲۴ ساعت اول پشیمان می شوند. اگر مدتی بیرون باشند و قدرت تصمیم گیری نداشته باشند قربانی می شوند و آسیب می بینند. معرفی فرهنگ مشاوره و فراهم کردن زمینه حضور دختران در مراکز مشاوره مهم است. مراکز مشاوره پلیس در فرهنگسراها تعریف شده است.

باید در توسعه این نگاه و مهار پدیده کودکان خیابان و فرار با سامان دهی ارتباط بین مفهومی که حمایت، جذب، سامان دهی و ... را برعهده دارند صورت گیرد.

پیامدها و عواقب بعد از فرار بدون هیچ تردیدی منفی است ولی همیشه خروج از منزل به منزله فرار نیست بلکه خارج شدن از منزل، فرار از یک زندگی نامناسب است. دختر یا پسری که در آستانه آسیب است برای رسیدن به یک زندگی بهتر از منزل خارج می شود و حتی سعی می کند راه خروج مناسب را پیدا کند. از ابزارهای کمکی جامعه استمداد می طلبد اما با یک سری ارشاد و نصایح روبه رو می شود که او را ترغیب به ادامه زندگی قبل می کند و درنهایت به مراکز نگهداری ارجاع می شود که مناسب با روحیات او نیست و او دوباره به ناکجاآباد می رسد و سازمان‌های متولی این امر نمی توانند کمک‌های اساسی داشته باشند و در این جا جامعه با مؤسسات کمکی ناکارآمد خود را نشان می دهد و او که با انگیزه بهتر شدن خارج شده یا دوباره به آن گورستان خانوادگی برمی گردد یا در باندهای فرار جای می گیرد که در هر دو صورت آسیب می بیند. باید گفت که نهاد خانواده همیشه نمی تواند مقدس باشد، گاهی خانواده خود به جوان آسیب می رساند و درخواست‌های نامعقول و غیراخلاقی والدین یا شوهر به علت کمبودهای مالی و معنوی جوان را به سوی بزهکاری می کشاند.

در زنان فراری که درصد کمی از فرار را تشکیل می دهند، ازدواج اجباری مهم‌ترین عامل فرار است. دومین موضوع مسئله اقتصادی است. هر دختری که ازدواج می کند وارد قلعه ای می شود ولی می بیند هیچ تفاوتی با خانواده قبل ندارد فقط اقتدار مرد پررنگ شده و او می بیند به کعبه آمالی که قبل از ازدواج داشته نمی رسد و احساس فرار در او به وجود می آید. آموزش فرهنگ زناشویی باید باشد. مسئله بعد چشم و هم چشمی است. دختر فکر می کند با ازدواج همه چیز حل می شود ولی متأسفانه این طور نیست و باعث فرار می شود.

باید گفت که فرار از منزل مخرج مشترک نهایی برای تعدادی از اختلالات اجتماعی و روانی است. فرار توسط کودک و نوجوانی است که مشکل روان پزشکی یا رشد عاطفی نکردن دارد در جامعه ای که امکانات فرهنگی ـ مادی و حمایت اجتماعی اش کم است این مسئله وجود دارد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.