روان نگار / به قلم مریم سامانی دانشجوی دکتری روانشناسی
روانشناسی پاییز زندگی
رکنا: وقتی به چشم های شان نگاه می کنم ، یک دنیا اندوه و بغض یکجا موج می زند.
-همه چیز بین ما با عشق آغاز شده بود، حالا ولی زندگی برای مان رنگ باخته و انگار چیزی در چنته نداریم که به هم ببخشیم. دست های مان خالی و زندگی مان یکنواخت شده است . قهرهای طولانی وخشم های سنگین نگاه ها مان را با هم غریبه کرده است. جدایی و طلاق تنها راهی است که به آن فکر می کنیم.
و دیگری آرام و تلخ می گوید: دیگر باید پاییز زندگی زناشویی مان را باور کنیم و به این غروب پای بگذاریم. کاش بهار تمام شدنی نبود.
***
می گویم: در سینه پاییز هزار راز و مفهوم روانشناسی نهفته است به همین خاطر نامش را فصل هزار رنگ گذاشته اند.
پیام های پاییز را که زیر ذره بین بگذاری به مفاهیم پیوند دوباره، زنده شدن عشق ، جا گذاشتن دلتنگی ها و ... می توان رسید.
فکر کنید اگر نبود همین پاییز سرد ، زرد و بی برگ و بار طبیعت تا چه اندازه کسالت آور می شد.
می خواهم پاییز را فرصت عمیق شدن ، شناخت بیشتر از خود و فصل عشق دوباره نام بگذارم.
از پاییز زندگی مشترک تان گفتید، بیایید با هم پاییز را از منظر روانشناسی مرور کنیم.
با این که درخت سبز پر بار و مغرور دیروز به شکوفه، میوه و سایه ، ناگاه در تغییر روزگار دار و ندارش را در خشم بادهای سرد وپرسوز از دست می دهد، ولی با این همه در هر برگی که فرو می افتد به "خاطره افشانی" می نشیند و در انتها به جای بی تابی یا سوگواری برای از دست رفتن ها ، صبورانه گرده افشانی های عاشقانه اش را در گذشته های دور و نزدیک به خود یادآور می شود. مگر می شود لحظه تولد شکوفه ها و به بار نشستن آن همه محصول ترش و شیرین را بر شاخسار زندگی در هجوم یک تند باد جا گذاشت؟
کاش باور کنیم وقتی تمام کوله بارمان ناگاه خالی می شود، از درختان قدرتمند تر هستیم و می توانیم در برابر تند باد اختلافات و از دست دادن های جورواجور در زندگی ماشینی و مدرن به جای تسلیم شدن ، به سوگ نشستن و کمر خم کردن تنها با یک بغل "خاطره افشانی" با یکدیگر سازگار شویم.
بی سبب نبوده است که نیاکان مان آغاز بی برگ و بار شدن واز دست دادن ها را در پاییز "مهر" نامیده اند ؛ مهربان که باشی در انتهای هر جاده ای ، در پایان هر رابطه ای می نویسی : "نقطه ، سرخط !"
و دوباره خواهی یافت، دوباره خواهی ساخت ، دوباره خواهی داشت.
ارسال نظر