دست از سرم بردار ،دوستش ندارم !
رکنا : محصل/ حوصله ندارد و می گوید سر به سرم نگذارید ،دست از سرم بردارید ،سکته می زنم،دوستش ندارم و ... .
این حرف های قلمبه سلمبه را از کجا یاد گرفته ،چرا او فقط برادرش را دوست دارد ؟
تمام دنیایش در یک گوشی تلفن همراه خلاصه می شود .گاهی هم دوست دارد توپ بازی کند .
آن قدر کوچک است که هنوز نمی تواند بعضی از کلمات را درست بیان کند. حسام کوچولو خیلی خوب نقش بازی می کند و ادای بزرگترها را در می آ ورد. در حال بازی ،گوشی تلفن را دستش می گیرد،داخل اتاق به این طرف و آن طرف می رود ،انگار دارد با کسی حرف می زند . یک سری واژه ها را شلغم شوربا می کند و عدد و رقم به زبان می آ ورد و لا به لای حرف هایش ناسزا و کلماتی می شنوی که انتظار نداری از یک بچه 4 ساله بشنوی.
پدرش می گوید این بچه ،بزرگتر از دهانش حرف می زند و از وقتی مهدکودک رفته این طوری شده است.
اما مادر حسام می گوید از روز اول تاکید می کردم پسرم نباید با هیچ بچه ای بازی کند ،دوست داشتم او را پاستوریزه بار بیاورم اما شوهرم کارها را خراب کرد و ... .
مرد جوان از شنیدن این حرف بر آشفت ،گارد گرفته بود و می گفت :همه ایرادها تقصیر من است ، چرا نمی گویی حلال زاده به دایی اش می رود و برادر تو هم ... .
نزدیک بود دعوا بشود. لج بازی این زن و شوهر تحصیلکرده ،نوبراست دیگر .
پس از چند دقیقه ،گفتگوها حالت عادی به خود می گیرد.
مرد جوان می گوید برای بچه اش چیزی کم نگذاشته ،هر چه حسام اراده کرده او برایش فراهم ساخته است.
اما چه اتفاقی افتاده که این کودک چنین بی حوصله و دمق است و خیلی صادقانه می گوید گوشی تلفن همراه را از پدرش بیشتر دوست دارد. چرا او وقتی در حال بازی با ماشین های کوچک آهنی اش نقش راننده عصبانی یک خودرو را بازی می کند که به خاطر یک تصادف کوچک با راننده ای خیالی دهان به دهان می کند و ناسزا می گوید؟
مادر حسام با لبخندی تلخ سرش را به نشانه تاسف تکان می دهد و به شوهرش می گوید :راه می روی و می گویی پسرم شیر است ، ولی ما نفهمیدیم شیر درنده است یا شیر خوردنی؟.
پدر این کودک نیز دل پر دردی دارد و می گوید ،این خانم (اشاره به همسرش ) از سر کار که به خانه می آید انگار طبلکار است و می خواهد تلافی خستگی اش را سر ما در بیاورد. نمی توانیم یک کلمه با او حرف بزنیم و ... .
زن جوان حرف شوهرش را قطع می کند و می گوید ،دیگ به دیگ می گوید روی تو سیاه است ،خودت همیشه مثل برج زهرمار هستی.
زن رو بر می گرداند و می گوید :از پسرمان بپرسید همیشه طرف من است و حرف هایم را تائید می کند.
مرد بر آشفته خودش را جابجا می کند دوباره تکرار می کند :حلال زاده به دایی اش می رود و بس، خانواده شما همه عصبی و زود رنج هستند و ... .
حرف ها دیگر از این جا به بعد قصه تکراری است.
این یک سوال مهم است که حسام رفتارهای خود را از چه الگوهایی نمونه برداری می کند.
کارشناسان متخصص در امر مشاوره تربیتی و کودک می توانند در این باره با ریشه یابی دقیق اظهار نظر صحیح کنند و بگویند چه بخشی از رفتارهای حسام کوچولو طبیعی و مقتضای سن او است و چه بخشی نیازمند مراقبت و هوشیاری است.
این که پدرو مادری در حضور فرزند خود با لحنی تمسخر آ میز همدیگر را خطاب کنند و دایی و عمه و عمو و خاله را در بیان مشکلات خود مقصر بدانند و یا سر همدیگر داد بکشند و به طعنه بگویند اگر ترشی نخوری یک چیزی می شوی ،درست نیست.
پدرها و مادرها باید به فرزند خود اجازه اشتباه کردن بدهند تا در زمان بزرگسالی اگر با شکستی رو برو شد رنگ نبازد و به خود نلرزد .
باید به فرزند خود یاد بدهند که شجاع باشد و شجاعت یعنی هم بترس و هم بلرز و گام به جلو بردار. این که والدین خسته و کوفته به خانه برمی گردند حق دارند اظهار خستگی کنند اما می توانند با لحنی دوستانه به فرزند خود بگویند اگر استراحت کوتاهی داشته باشم حالم خوب می شود و بعد با هم کارها را انجام می دهیم ،بازی می کنیم ،بیرون می رویم یا فیلم می بینیم و... .
جای تعجب است همین والدین خسته و کلافه تا وقتی در محل کار خود هستند مثل بلبلی خوس رنگ و رو رخ می نمایند و همین که به خانه می رسند زنبوری می شوند بی قرار و عصبانی .
یک موضوع دیگر هم در قصه حسام کوچولو نکته ای مهم است . اختلاف های خانوادگی در هر خانه ای می تواند وجود داشته باشد اما این که والدین به نفع خود یارکشی کنند و با بدگویی از همسر خود بخواهند حس دلسوزی و ترحم فرزندشان را برانگیزانند بی شک نمی دانند چه آفتی به روح و جسم میوه زندگی شان وارد می کنند.
پدر و مادر حسام به دنبال آن هستند که اشتباه فرزندشان تقصیر چه کسی است و دیوار کوتاه تر از اطرافیان خود پیدا نمی کنند.
آنها با این رفتار و گفتار اشتباه به فرزندشان یاد می دهند مسئولیت کارهای خود را نپذیرد و همیشه دیگران را مقصر بداند.
همه ما باید سعی کنیم آ ینه ای شفاف از معرفت ،رفاقت ،صمیمیت ، مسئولیت و انسانیت را پیش نگاه پاک و بی ریای فرزندان خود قرار دهیم و بدانیم چیزی شدن به ترشی خوردن یا نخوردن ربطی ندارد چرا که مسئولیت کارهای مان با خودمان است.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر