روزی که «فرعون مصر» اعدام شد+ عکس
رکنا:همسر انور سادات از لحظه مرگ شوهرش میگوید: «دود در هوا میپیچد، بلافاصله به انور نگاه میکنم که حالا دیگر ایستاده است؛ این آخرین تصویری است که از شوهرم در ذهن دارم.»
به گزارش رکنا، همه تدابیر امنیتی برای اجرای این مراسم، که هر ساله در ۶ اکتبر برگزار میشد، رعایت شده بود. انواع سلاحهای سنگین و مدرن نظامی قرار بود در این رژه با شکوه به نمایش دربیاید و رییس جمهور با بهترین لباس نظامی خود که خیاط مخصوصش «پییر گاردن» در لندن آماده کرده بود، مغرور و با ابهت این مراسم را نظارهگر باشد. لباس آنقدر در بدن انور خودنمایی میکرد که حتی برخلاف همیشه، سادات علیرغم توصیه جهان، همسرش حاضر نشد جلیقه ضد گلوله بپوشد مبادا تاثیری در زیبا دیدن او در آن لباس داشته باشد.
میهمانان خارجی و سران مهم کشور و نیز همسرش، انور سادات را در جایگاه ویژه همراهی میکردند. آن روز تنها برای رییس جمهور مصر روز خاصی به حساب نمیآمد. فرد دیگری بود که به همراه دوستانش قرار بود رژه ۶ اکتبر سال ۱۹۸۱ را برای همیشه در ذهن تاریخ مصر جاودان کند.
انور سادات در روز رژه
انور سادات علاوه بر استبداد و ظلم به مردم کشورش به معاهده ننگینی تن داده بود که طی آن صلح بین اسراییل و مصر برقرار شده بود. آن هم در یک فضای تحقیر آمیز که حتی مناخیم بگین نخست وزیر وقت رژیم اشغالی حاضر نمیشد با او دست بدهد. دیدن این تصاویر حقارت بار برای ملت مصر که دوران با شکوه جمال عبدالناصر را تجربه کرده بودند داغ بزرگی بود.
تصویری از روز امضای معاهده کمپ دیوید (از سمت راست: مناخیم بگین نخست وزیر وقت رژیم اشغالی، جیمی کارتر رییس جمهور وقت آمریکا و انور سادات رییس جمهور مصر)
تا اینکه یکی از همین جوانان در ۲۷ سالگی تصمیم گرفت، شرف را به خون جوانان مصری برگرداند. باید کسی پیدا میشد تا این فرعون سرکش مصر را که برای مردمش شیر بود و مقابل بیگانگان سر فرو میآورد، سر جایش بنشاند.
ستوان خالد بن احمد شوقی اسلامبولی از وابستگان به اخوان المسلمین، همراه تعدادی از دوستانش تصمیم گرفت، وجود چنین لکه ننگینی را از سرزمینش پاک کند. همه چیز حساب شده بود و آنها توانسته بودند همه موانع امنیتی را با موفقیت پشت سر بگذارند.
ساعت از ۱۲ ظهر گذشته بود که رژه آغاز شد. همه چیز داشت طبق برنامه پیش میرفت و تقریبا نیمی از مراسم طی شده بود. نوبت رسید به کامیونی که یک تفنگ ۱۳۰ میلیمتری ضد تانک روسی را حمل میکرد و باید از مقابل جایگاه رییس جمهور میگذشت. اما ماشین ایستاد. برخی گمان کردند، شاید خراب شده و به مسیر خود ادامه دادند.
سادات که با دقت صحنه را مشاهده میکرد لحظاتی بعد خود را در مواجهه با سه مردی دید که با اسلحه به سمت او میآیند. جهان سادات، همسرش در کتاب خاطرات خود این لحظه را روایت میکند: «در زمان رژه ارتش ناگهان یک کامیون از صف رسته خودروهای توپخانه خارج شده، خود را به جلوی جایگاه مقامات رسانده و سه مرد مسلسل به دست به سوی جایگاه میدوند، در همان لحظه صدای انفجار یک نارنجک را میشنوم که در صدای غرش جتهای بالای سرمان گم میشود. دود در هوا میپیچد، بلافاصله به انور نگاه میکنم که حالا دیگر ایستاده است و به نظر میرسد خطاب به محافظانش میگوید بروید جلویشان را بگیرید؛ این آخرین تصویری است که از شوهرم در ذهن دارم».
لحظات تیراندازی به سمت انور سادات
«حسین عبّاس محمّد» یکی دیگر از همراهان خالد، شروع کرد به تیراندازی، با گلولههای او بود که دیکتاتور مصری در لباس فاخرش آخرین دقایق حیاط خود را خونین سپری میکرد. خالد تمام تلاش خود را میکرد فرعون مصر زنده بیرون نرود. این تصاویر آنقدر همه حضار را بهت زده کرده بود که حتی گارد حفاظت با تجهیزاتی که بیست میلیون دلار برایش هزینه شده بود نتوانست در این لحظات شوک آورد قدم از قدم بردارد. دقایقی بعد هلی کوپتری پیکر سادات را به بیمارستان منتقل کرد. در نهایت آن جوانان به خواسته خود رسیدند.
تصویری از محل ترور انور سادات
طولی نکشید افرادی که در این واقعه دست داشتند، دستگیر شدند و در میان آنها ۵ نفر به اعدام محکوم شده و با قفسهای آهنین به دادگاه آورده شدند. خالد به محض ورود به دادگاه فریاد میزد: «انا خالد الاسلامبولی، انا قاتل السادات، انا قاتل الفرعون، انا قاتل الطاغوت، فی سبیل الله قمنا...»
سرانجام در همین دادگاه بود که حکم اعدام آنها تایید شد و در ۱۵ اپریل سال ۱۹۸۲ مصادف با ۲۶ فروردین سال ۶۱، این جوانان مصری اعدام شدند در حالی که پیکر هیچ کدام به خانوادههایشان تحویل داده نشد و گمنام در گورستانی به خاک سپرده شدند.
خالد اسلامبولی در زندان، به همراه دوستانش که او را در این اقدام انقلابی همراهی کردند
در بخشی از وصیت نامه شهید خالد بن احمد شوقی اسلامبولی آمده است: «ما با هم تصمیم گرفتیم که فرعون مصر را به قتل برسانیم تا شاید خداوند به خاطر این کار، ما را از ننگ دوستی با صهیونیستها که دامن ما را گرفته و فساد روحی و اخلاقی سادات و همسرش را در جامعه علنی ساخته است، نجات بخشد. اشهد انّ لا اله الا الله و اشهد انّ محمّدا رسول الله»
خالد بن احمد شوقی اسلامبولی در دادگاه
جمهوری اسلامی ایران به پاس مقام این جوان مصری، نام یکی از خیابانهای خود را به نام او تغییر داده است.
تصویری از سنگ مزار یادبود خالد اسلامبولی در بهشت زهرای تهران
ارسال نظر