هنرمندان خارج از کشور به ایران برگردند یا نه؟
رکنا: درحالیکه گفته میشود هنرمندان قدیمی برای بازگشت به ایران مشکلی ندارند، نمونههای تاریخی بازگشت هنرمندان را بررسی میکنیم.
زمانی که فردای مراسم تشییع پیکر ناصرخان ملکمطیعی، در رسانهها گفته شد که بازیگرانی چون بهرام رادان و ترانه علیدوستی با انتشار پستهایی خواستار بازگشت بهروز وثوقی به ایران شدهاند و خود این بازیگر Actor قدیمی نیز اعلام کرده که دلش برای ایران تنگ شده است؛ معلوم بود این خبر ادامهدار خواهد بود و باید حواشی و شایعات زیادی را در این مورد انتظار داشت. اتفاقی که طلیعهاش را در نشست خبری سخنگوی قوهقضائیه دیدیم؛ زمانی که خبرنگاری از او درباره بازگشت هنرمندان خارج از کشور به ایران پرسید که به قولی یکی از مطالبات امروزین افکار عمومی است. سخنگوی قوه قضائیه باید پاسخ میداد که آیا امکان بازگشت چنین هنرمندانی وجود دارد یا اینکه این افراد با محدودیت روبهرو هستند؟ پاسخی که در هر صورت میتوانست حاشیهساز باشد.
پاسخ به یک پرسش
پاسخ سخنگوی قوه قضائیه دقیقا همان جور که انتظار میرفت، محافظهکارانه بود. پاسخی که تمام تلاش حجتالاسلاموالمسلمین محسنیاژهای در آن بود که گزکی دست کسی ندهد. چه؛ هر پاسخی میتوانست واکنشهایی را به بار آورد. از اینرو بود که پاسخ اژهای که عنوان داشت «هر کسی که ایرانی است میتواند به داخل کشور بیاید و هنرمند Artist و بازیگر فرقی ندارد» با اینکه چیزی بود که همه انتظار شنیدنش را داشتند، اما نتوانست تکلیف را روشن کرده و شنوندگان را راضی کند. به گزارش ایسنا؛ حجتالاسلاموالمسلمین محسنیاژهای گفت: هر کسی که ایرانی هست، بازیگر و هنرمند فرقی نمیکند، میتواند به داخل کشور بیاید و هیچ ایرانی منعی برای ورود به کشور ندارد، هر کسی که باشد، ولی اگر احیانا مرتکب جرمی شده و جرمش قابل گذشت نباشد و شاکی خصوصی داشته باشد، باید پاسخگو هم باشد، ولی هیچکس منعالورود نیست.
تردید
این پاسخ شباهت فراوانی داشت به پاسخهایی که در این ٤٠سال هر زمان که صحبتی از این نوع به میان میآید، مطرح میشود. یعنی در سالهای اخیر هر زمان صحبت از بازگشت هنرمندی خارجنشین به میان آمده؛ گفته شده که او برای بازگشت به ایران مشکلی ندارد، به شرطی که شاکی خصوصی نداشته باشد. اما آیا اینکه در عمل هم این اتفاق افتاده یا نه؛ حکایتی است که تاکنون در رسانهها پاسخی صریح به آن داده نشده است.
پرونده یک بازگشت
شاید مهمترین و پرسروصداترین پرونده بازگشت هنرمندی خارجنشین به ایران، مورد بازگشت حبیب باشد. خواننده قدیمی محبوبی که گفته شد از رئیسجمهوری وقت مجوز ورود گرفته و حتی بهش گفته شده با ادامه کارش هم در ایران موافقت خواهد شد؛ اما در عمل نهتنها نتوانست بهطور رسمی کار کند که حتی درگذشت ناگهانیاش هم به این موضوعات ربط داده شد و درنهایت چنین گفته شد که عمل نکردن دولت به قولهایش باعث شد حبیب دق کند!
حالا به نظر میرسد پاسخ اژهای، دوستداران بهروز وثوقی را یک بار دیگر به یاد مورد نافرجام حبیب خواهد انداخت. موردی که به گفته پسر زندهیاد حبیب چنین روندی داشت: آقای مشایی از طریق برخی واسطهها پیغام فرستاده بود که از حضور حبیب در ایران استقبال میکند و میتواند کمک کند که پدرم فعالیتهایش را از سر بگیرد. ایشان در آن دوره بهعنوان فردی روشنفکر در نظام فعالیت داشتند که با این کار درصدد این بودند به نوعی فضای کار پدرم را باز کنند.
اما درنهایت اتفاقی که رخ داد، به روایت همان گفتوگو که در تماشاگران به چاپ رسیده بود، چنین بود: حبیب را در فرودگاه اذیت کردند. هم در ایران و هم در آمریکا. بازجویی و از این صحبتها. اما در کل برخی افراد اجازه کار کردن حبیب را گرفتهاند و میگویند یا باید با ما کار کنی یا نمیگذاریم مجوز بگیری.
بازگشتهای دیگر
بازگشت حبیب تنها مورد در میان هنرمندان خارجنشین نبود. همزمان با او یا پیش از او موزیسینها و خوانندگانی چون محمد خردادیان و قیصر و یکی دو نفر دیگر هم سری به خاک وطن زده بودند؛ که در مورد خردادیان به بازداشت چند هفتهای و دادگاه و... ختم شد. البته خیلیها بازگشت بازیگران کوچ کرده به شبکه جم را هم در این رده ارزیابی میکنند؛ با اینکه به نظر میرسد این ماجرا ریشه در جایی دیگر دارد و نمیتوان بازگشت رابعه اسکویی را با بهروز وثوقی یا حبیب و دیگران قیاس کرد.
قاضیزاده عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی
ایران برای ایرانی
به گفته عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، اهل فرهنگ یا هنر Art همانطور که سخنگوی قوهقضائیه گفته، میتوانند برگردند، البته آنطور که آقای اژهای تأکید کرده است، فرقی بین این چهرهها و دیگر افراد وجود ندارد و هرطور که دیگر افراد میتوانند به راحتی آمدورفت به ایران داشته باشند، آنها هم میتوانند اما این مشروط به نداشتن اتهام است. احسان قاضیزاده گفت: نکته مهم در این میان این است که برخی از چهرهها، ممکن است حساسیتهایی داشته باشند که این حساسیتها احتمالا ساختگی باشد والا نمونههای زیادی وجود دارد که همان شرایط را داشتهاند و سالها در ایران کار کردهاند، اما در زمینه اینکه جرمی انجام شده باشد یا نه، این قوهقضائیه است که میتواند دربارهاش تصمیم بگیرد و هیچ مرجع دیگری نباید به این موضوع ورود کند.
آنطور که در وظایف نهادهای کشور هم آمده، و البته استقلال Esteghlal قوا، هر وظیفه برعهده یکی از نهادها گذاشته شده است که علیالقاعده نباید در امور موظف یکدیگر دخالت کنند. همین موضوع هم پاسخ به این سوال که چه تضمینی وجود دارد که برخی از چهرهها وارد کشور شوند اما مشکلی برای آنها به وجود نیاید را با ابهام مواجه ساخته است. نمونهای مانند اعضای سازمان مجاهدین خلق وجود دارد که وزارت اطلاعات اعلام کرده بود آنهایی که دستشان به خون کسی آلوده نیست، میتوانند به کشور بازگردند و اکنون تعداد زیادی از آنها در کشور زندگی میکنند.
خیلی ها بازگشته اند
عباس سلیمینمین | خبری درباره سخن آقای اژهای مطرح شده که برخی آن را به بیراهه بردهاند. اینکه گفته شده چهرههای فرهنگی میتوانند به کشور بازگردند و موجی خبری هم برای آن ساخته شده است، نباید ما را با غفلت مواجه سازد. وقتی کسی از چهره فرهنگی حرف میزند، باید توجه داشت که تعریف ما از چهره فرهنگی چیست؟ آیا یک بازیگر، چهره فرهنگی به حساب میآید؟ به همین دلیل این اعتقاد وجود دارد که باید بین بازیگر و چهره فرهنگی، تفاوت قایل شد. درباره چهرههای فرهنگی که کارشان تولید فکر و اندیشه است و مشکلی هم با نظام موجود دارند، بحثی درباره ورود آنها به کشور وجود ندارد، اما موضوع این است که گاهی درباره برخی از چهرهها و بازیگران، موجسازی و نمادسازی میکنند. این بیشتر ریشه در این دارد که گروهی در ابتدای انقلاب، با تعدادی از بازیگران برخوردهای بسیار تند کردند و دلیلشان به درستی این بود که در میان چهرههای هنری و بیشتر بازیگران و هنرپیشهها، چهرههای موجه کمتر پیدا میشد. بیشتر آنها، آدمهایی بودند که به دلیل شرایط محیطی و بیشتر به دلیل موضوعات معیشتی با جریان حاکم همراه شده بودند. اینها ماندنشان هیچ ایرادی نداشت، اما برخی با همان استناد، با آنها برخوردهای تندی کردند که باعث شد برخی از آنها به دلیل این برخوردها یا سایر محدودیتهایی که برایشان به وجود آمده بود، از کشور خارج شوند.
زمانی که من مدیرمسئول کیهان هوایی بودم، ایرج قادری که خارج از کشور بود، به من نامه نوشت و گفت میخواهد برگردد، بعد هم به کشور بازگشت و فعالیت کرد. بنابراین بازگشت این گروه هیچ اشکالی نداشت، اما برخی تندروی کردند و بیش از حد برای این ماجرا اهمیت قایل شدند. همانها امروز عکس آن زمان رفتار میکنند و احتمالا برای زدودن خاطرات آن روزها، برای برخی از چهرهها، وجههسازی میکنند و حتی امتیازهای زیادی به آنها میدهند، در صورتی که ماجرا همانطور که سخنگوی قوهقضائیه مطرح کرده، ربطی به بازیگر و غیربازیگر ندارد. اینکه این موضوعات بزرگ میشود، به این دلیل است که برخی مثل آقای مخملباف که آن زمان برخوردهای بسیار تندی با این افراد داشت، میخواهند با همراهی و موجهسازی، عملکرد خود را پنهان کنند.
بههرحال حتی از میان بازیگران قدیم که برخی از آنها مبلغ عریانی تحمیلشده ازسوی رژیم پهلوی بودند، تعدادیشان در کشور ماندند و برخی از آنها هم در این کشور کار انجام دادند. البته باید تاکید کنم که به هیچ عنوان منظور حرفم این نیست که اصلا بین این آدمها، چهرههای صاحب فکر نیست، اما این موضوع خیلی نباید ما را به بیراهه ببرد و دلیل اصلی این جریانسازیها پنهان بماند، چون نمونههای زیادی از این چهرهها در کشور حاضر بودهاند.
داستان یک بازگشت
ناصر ملکمطیعی از نخستین روزهای ورودش به ایران و احضار به دادگاه انقلاب میگوید
میخواستم برگردم ایران. پس آمده بودم پاریس. نزدیک هتل، دکه روزنامهفروشی بود. روزنامه کیهان و چند روزنامه دیگر ایران در لابهلای روزنامههای عربی و انگلیسی خودنمایی میکرد. یک شماره کیهان خریدم، همان گوشه پیادهرو مشغول خواندن شدم. مدتی روزنامه ایرانی نخوانده بودم. با حرص و ولع زیادی تمام مطالب را بررسی کردم و در یک ستون، خبری جلب توجهم را کرد: هنرمندان سینما Cinema به دادگاه انقلاب احضار شدند.... روزنامه را تا کردم و با حال فکاری به هتل آمدم. آنوقتها تلفن کردن به تهران خیلی آسان نبود، اما هرطور بود با تهران تماس گرفتم. گفتند که دیروز عدهای از هنرمندان سینما را به دادگاه احضار کردهاند و رفقات تلفن کردند که تو کی میآیی... بدون معطلی گفتم فردا روز جمعه است، شب با ایرفرانس میآیم و صبح شنبه تهران هستم. به رفقا بگویید منتظرم باشند. صبح روز شنبه ساعت ٥ صبح هم در تهران بودم .
مادرم به منزل ما آمده بود و بسیار نگران بود. بالاخره همه آمدند و جلوی دادگاه انقلاب در اوین ایستادند تا مرا همراهی کنند. در سالن بزرگی عده زیادی از همکاران سینمایی جمع شده بودند و در انتظار نوبت بودند که به سوالات مختلف جواب بدهند. جای صحبت و احوالپرسی نبود. من هم نشستم. بیرون دادگاه و توی حیاط عده زیادی از مامورین و سربازهای جوانی که مسلح بودند با من سلام و احوالپرسی کردند و اطمینان دادند که نگران نباشم. آمد و رفت زیادی بود و اشخاص مختلف در کش و قوس و بگو نگو... دستاندرکاران هم هنوز مسلط به کارشان نبودند و هنوز شناسایی کامل نبود و تقریبا همه موقت بودند و اگر خشونتی هم انجام میشد، مامورین بالاسر تذکر میدادند، بهخصوص میخواستند پیوند و همبستگی با مردم گسسته نشود... ولی چنانکه افتد و دانی همه ما نگران بودیم. حق هم داشتیم و بههرحال باید جواب پس میدادیم. همین خودش کافی بود که دلمان مثل سیر و سرکه بجوشد. به من گفتند شما را میشناسیم فقط دوستانتان را معرفی کنید. چند نفر را نوشتم. بعد پرسیدند منظور شما از بازی کردن نقش امیرکبیر چه بود... خیلی تعجب کردم، در ضمن خیلی هم خوشحال شدم چون مورد اتهام من فقط نقش امیرکبیر بود. گفتم امیرکبیر از بزرگان وطنپرست تاریخ ایران بود و خدمات او به ایران فراموشنشدنی است. من این نقش را با افتخار بازی کردم. گفتند تعمد و دستوری در ساختن این سریال بود. اظهار بیاطلاعی کردم و گفتم من نهایت کوششم را در نشان دادن شخصیت امیرکبیر نشان دادم و آنقدر در این نقش غرق بودم که خودم را هم فراموش کردم. بههرحال ورقهای را امضا کردیم که قوانین و دستورات جمهوری اسلامی را رعایت کنیم و کاری برخلاف انجام ندهیم... نظر ما هم غیر از این نبود ولی شرایط در آن زمان طوری بود که باید این جریانها انجام شود. ما هم امضا کردیم و با خوبی و خوشی بیرون آمدیم. ناهار هم برای همه آوردند، کتلت و نان سنگک خوردیم و نمکگیر شدیم... بعد از آن همه فکر و خیال و ناراحتی، قضیه به خیر گذشت، اما برای من درس عبرتی شد. سعی کردم رفتارم طوری باشد که دیگر گذارم به آنجا نیفتد.
از دادگاه بیرون آمدم. بچههای پاسدار و جوانهایی که با شور و حال انقلابی بالا و پایین میرفتند، برخوردهای خوبی با من کردند و مرا تا کنار در بدرقه کردند. همه اهل خانه آنور خیابان منتظر بودند.
منبع: شهروند
ارسال نظر