از محسن معتاد در ابد و یک روز تا شاهین مغزهای کوچک زنگ زده

تحلیل کارنامه بازیگری نوید محمدزاده، کار سهل و ممتنعی است چرا که باوجود شباهت در کلیت اجراها، هیچ گاه نقش و شخصیت تکراری را بازی نکرده است. برای پرهیز از کلی گویی می توان با مصداق و فکت و جزییات، کارهای او را بررسی کرد تا به فیلم بدون تاریخ، بدون امضا رسید که بهانه نوشتن این مطلب است.

اولین نقش بلند محمدزاده در سینما Cinema به عصبانی نیستم مربوط می شود. قبل از این فیلم ، حضورهایی در فیلم هایی مثل در میان ابرها و سیزده و لرزاننده چربی داشت اما عصبانی نیستم اولین حضور او به عنوان نقش اصلی و قهرمان داستان است. داستان جوانی با نام نوید که دانشجوی ستاره دار است و بعد از اخراج از دانشگاه، انواع و اقسام کارها را امتحان می کند تا به پول و امکانات برسد چرا که پدر ستاره یعنی معشوقه او اعتقاد دارد که با وضع کنونی ، نوید مناسب ستاره نیست. داستان به ظاهر آشناست اما اگر به پرداخت این هسته مرکزی دقت کنیم به زندگی روزمره و اجتماعی نسلی می رسیم که مدام سرکوب شده، هویتش مورد بی اعتنایی گرفته و کل آینده اش با پول ارزیابی می شود و در واقع از ارزش و قیمت انسانی اش کم می شود و به خاطر همین از نوید گرفته تا هم خانه های او، انواع و اقسام هنرمند Artist و متفکر در این نسل موجود است اما جبر روزگار از آنها یک قربانی می سازد. محمدزاده باید طوری لباس نقش را به تن می کرد که هم به تن او زار نزند،هم ملموس باشد و هم به عنوان مشتی نمونه خروار قابل تعمیم باشد و از این ها مهمتر نمودار حسی پرنوسانش را بایستی طبیعی و متقاعد کننده و منطبق بر نمونه های واقعی نسل دهه شصت ارایه می کرد که در این امر کاملا موفق بوده است. توجه به آکسان گذاری درست روی کلمات، فن بیان در خدمت تزلزل،شکنندگی و نا امیدی شخصیت و زبان بدن برای القای سرکوب شدگی، سرگردانی و بیکاری و اعتیاد به قرص اعصاب، از نوید شمایل یک عصیانگر،معترض و در نهایت قربانی را می سازد و محمد زاده با درک درست خاستگاه نقش و انگیزه های نوید، توانسته همدلی مخاطب را برانگیزد. مهمترین دستاورد او ترسیم درست رفتار و حالات هیستریک و تعادل میان در نغلتیدن به بازی غلو شده است.

فیلم مهم بعدی یعنی ابد و یک روز ، استعداد دیگری از محمدزاده را آشکار می کند. برای نقش محسن در این فیلم هم صداسازی بی نقصی کرده، هم از وزن خودش کاسته و هم در ادای دیالوگ ها، موقعیت یک ساقی و معتاد Addicted شبیه به مرده متحرک را معادل سازی کرده است. مقایسه طرز راه رفتن او میان این فیلم و عصبانی نیستم به خوبی وجه تمایز کار او را مشخص می کند. نوید عصبانی نیستم حالا خموده تر، کرخت تر، نا امید تر و معترض تر شده و به خاطر مصرف زیاد مواد با صدای دورگه و قامتی قوز و کنترل فراز و فرود ادای دیالوگ ، همدلی برانگیز ترین شخصیت داستان را می سازد. فاصله محمدزاده تا نقش به حدی حذف شده که هم نگرانی سلامتی Health اش می شویم، هم در پیشبرد درام تعیین کننده ترین شخصیت است و هم در واقع نمایی زندگی از تهی سرشار طبقه فرودست جامعه، می توان با پوست و گوشت و استخوان با او همذات پنداری کرد. دستاورد او نگاه نافذ و در عین حال شکننده ای است که در عمق چشمانش، حسرت و بی کسی و آوارگی موج می زند.

در خشم و هیاهو حالا دیگر یک خواننده محبوب است و باید ، هم زبان بدنش را به زبان بدن فردی مغرور و خودشیفته و مصمم - بعنی دقیقا در تضاد با دو فیلم قبلی- بدل کند و هم صدای لرزان ابد و یک روز را به صدایی مهندسی شده و قابل انطباق با مابه ازاهای بیرونی تبدیل کند که باز هم موفق است تا حدی که به تنهایی عمده بار فیلم را به دوش می کشد. او خودش را تافته جدا بافته و ارباب همه می داند و محمدزاده این نگاه از موضع بالا و تحقیر کننده نسبت به زن و بچه و دوست و مدیربرنامه و ... را به خوبی رنگ و لعاب بخشیده است. باز هم می توان فن بیان و زبان بدن پارسا در این فیلم را با نوید و محسن و یا مرد شمالی فیلم ناهید مقایسه کرد و به یک بازی تازه و بکر در کارنامه او رسید هر چند به نسبت دو فیلم قبلی به خاطر شخصیت پردازی متوسط، نتیجه موفقیت آمیز ندارد اما در روند صعودی بازیگری محمدزاده نقش مهمی دارد.

در لانتوری نقش یک تلکه بگیر و سارق را بازی می کند که با سلاح سرد در کنار دوستانش، دیگران را خفت می کنند اما در این میان عاشق یک خبرنگار می شود و در واقع یک شکارچی را شکار می کند. محمدزاده به کمک چهره پردازی و فضاسازی مناسب در داستان، از پاشا، عاشقی می سازد که به خاطر لبریز بودنش از انواع و اقسام عقده ها و حقارت ها و خودخواهی ها و خشونت ها، به صورت معشوقه اش اسید می پاشد. دستاورد محمدزاده در لانتوری، بعد بخشیدن به یک شخصیت شوریده، بی هدف، نا به هنجار و در انتهای داستان نادم است .

در خفگی، به معنای دقیق کلمه از پرسونایی که از او شکل گرفته، آشنایی زدایی می کند. حالا دیگر خبری از بازی برونگرا، پر اکت و پردیالوگ نیست و جایش را یک بازی ایستا، درونگرا و کم دیالوگ گرفته است که به راحتی گول ظاهر رازآلود و به زعم خودش عاشق مسعود را می خوریم. دستاورد محمدزاده در خفگی اجرای درست نگاه وهم آلود و حیله گر و نیز ادای آرام و شمرده شمرده کلمات است که با ظاهرسازی و منفعت طلبی و اغواگری شخصیت متناسب است.

حالا فیلم بدون تاریخ، بدون امضا از محمدزاده در حال اکران است که یک بار دیگر به شاه نقش هایش اضافه کرده است. محمدزاده که یکی از بهترین صورت ها را برای گریم دارد ، در این فیلم با شمایلی متفاوت از کارهای قبلی و با تاکید به سبیل در صورتش ، زمینه را برای کنجکاوی و اشتیاق مخاطب فراهم می کند. او مردی است از طبقه پایین شهر که هر گونه مردانگی و شوق و سرزندگی از زندگی اش رخت بربسته و چیزی برای از دست دادن ندارد و مجبور است برای سیرکردن شکم خانواده اش حتی مرغ فاسد و مانده بخرد تا ناخواسته مرگ فرزندش را رقم بزند. سکانس مراجعه اش برای انتقام از کارگر مرغ فروش ، یکی از بهترین سکانس های کارنامه محمدزاده است. فریادهایش تا عمق جان آدم نفوذ می کند و شکل ابراز خشونتش ، نفس ها را در سینه حبس می کند. دستاورد محمدزاده در این فیلم نگاه دقیقش به شناسنامه شخصیت و توجه به تاثیر چهره خشن و طلبکار و حق طلب است که برای اجرای بهتر نقش، کلمات را نصف و نیمه و غیر شفاف ارایه می کند تا با دلمردگی و زندگی غرق در تلخ و رنج، همخوانی لازم را داشته باشد. محمدزاده ارزش سکوت را به خوبی درک کرده، به خصوص در سکانسی که در حیاط خانه مقابل همسرش حضور دارد و از این پررنگ تر سکانس ملاقات در زندان Prison که از یک فرد درنده خو و معترض و بی پروا ، حالا به شخصیتی خاموش و نا امید و شاید متفکر بدل شده است و محمدزاده این تغییر و تحول در موضع شخصیت نسبت به رویدادها و رخدادهای پیرامون زا به خوبی تشدید می کند تا از شخصیت، یک فردیت قوام یافته بسازد. دستاورد دیگر او بسترسازی مناسب برای بازی بازیگر Actor مقابل است. از هرگونه جلوه نمایی و تاکید بی جا پرهیز می کند که هم در مقابل امیر آقایی و هم در مقابل بازیگر نقش همسر داستان (زکیه بهبهانی)، فضا را برای خلق درست بده و بستان ها مهیا می کند.

محمدزاده در کنار این نقش ها در جشنواره فجر امسال با اجرای مسحورکننده شخصیت شاهین در مغزهای کوچک زنگ زده، نشان داد که با وجود شباهت های کلی به نقش های قبلی، همچنان می تواند مخاطب را شگفت زده کند. با آن دندان های پوسیده و زرد با فاصله، بازیگوشی اش با رد درپوش نوشابه روی پیشانی، طغیان او علیه برادرش و جاه طلبی اش از یک گوسفند به چوپان و برقی که در چشمانش مدام سو سو می زند و ... که تحلیلش بماند برای زمان اکران فیلم که بهترین ساخته هومن سیدی محسوب می شود و محمدزاده در سومین همکاری سینمایی با سیدی، به یکی از وزنه های فیلم بدل شده است.

نکته آخر اینکه نوید محمدزاده با سیمرغ های جشنواره فجر، تندیس های خانه سینما و جوایز معتبر جهانی مثل جشنواره ونیز و همچنین انواع و اقسام تحسین منتقدان و رسانه ها، پتانسیل این را دارد که به دام تکرار بیفتد و در جا بزند و قدر خودش و مسیر پردست اندازی که طی کرده را نداند و مثل خیلی ها خودش را قله بازیگری بداند و سرشار از ناز و ادا باشد اما خوشبختانه تا حالا با هوشمندی بی نظیری، از همه این موانع به خوبی عبور کرده و با تحلیل درست اجراهایش نزد مخاطب خاص و عام ، نوید تثبیت جایگاهش در فهرست اندک بازیگران برتر و جریان ساز تاریخ سینمای ایران از جمله بهروز وثوقی، خسرو شکیبایی، فاطمه معتمد آریا،لیلا حاتمی و ... را می دهدبرای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

محسن جعفری راد