موسیقی‌های مان صد برابر بدتر از موسیقی لس‌آنجلسی است

**مستندی که فی البداهه شکل گرفت
در ابتدا مجید انتظامی صحبت کرد و درباره‌ این مستند که پرتره‌ای از زندگی خودش بود، گفت: خاطرم هست که یک ترم در حوزه هنری موسیقی فیلمتدریس می‌کردم و پس از آن از آقای صادق محمدی از من درخواست کردند تا همچنین مستندی ساخته شود. در ابتدا گفتم که این کار شبیه به استشهاد محلی می‌شود، یک نفر می‌آیند می‌گوید خوب بود و دیگری می‌آید و می‌گوید بد بود. این باعث می‌شود که کار آن چنان که شایسته است نشود. فکر می‌کنم که بهتر است به دوران کودکی، نوجوانی و فعالیت هنری اشاره بشود و البته این کار هم بودجه و امکانات گسترده‌ای می‌خواهد که شاید شما آن را نداشته باشید. اما امیر صادق محمدی اصرار داشت تا کار ساخته شود و من هر چه تلاش کردم تا او را منصرف کنم، نتوانستم و در نهایت کار ساخته شد و به این ‌جا رسید. در مجموع باید بگویم که کار بسیار گرمی شد و البته یک چیزهایی را باید می‌گفتیم که نگفتیم و در مقابل مسائلی گفته شد که نباید می‌گفتیم. ما کار را طراحی نمی‌کردیم و برای مثال ایشان می‌گفت که من فلان روز می‌آیم تا تصویر برداری کنم. در این میان صحبت‌هایی می‌کردیم که اصلا هماهنگ شده نبود و در نتیجه همه‌چیز فی البداهه شکل می‌گرفت.
امیر صادق محمدی نیز درباره‌ این مستند گفت: حوزه هنری دوره‌هایی برای موسیقی گذاشته بود و من در آن دوره از نزدیک با ایشان آشنا شدم. وقتی دغدغه شما سینما Cinema باشد، مجید انتظامی اسمی است که شنیده باشد. وقتی با ایشان آشنا شدم، موضوعات جدیدی راجع به ایشان در برابر من باز شد. اصلا فکر نمی‌کردم که ایشان این قدر سخت و پر دردسر وارد سینما شده باشند و این همه آثار جامع تولید کرده باشد. با خود فکر می‌کردم که پسر عزت الله انتظامی به راحتی وارد سینما شده و با استعداد ذاتی خود راه پیشرفت را گرفته است. اما اصلا این‌گونه نبود و ایشان با سختی و زحمتی زیادی وارد سینما شده اند. من اعتقاد راسخ دارم که آقای انتظامی جریان ساز سینمای پس از انقلاب هستند و قول می‌دهم که موسیقی فیلم خود را مدیون آثار مجید انتظامی می‌داند. همه‌ی این موارد برای من انگیزه شد تا این کار را شروع کنم تا مخاطبان بیش‌تر با ایشان آشنا شده و آثارشان به صورت تخصصی در ذهن مردم باقی بماند.
انتظامی در بخش دوم صحبت‌، به ماندگاری آثار خود از جمله کار‌هایی مثل «روز واقعه»، «دوئل» و ... اشاره کرد و گفت: من وقتی کاری را می‌گیرم، به این فکر نمی کنم که کار ماندگار می‌شود یا خیر. موسیقی فیلم برای من کار نیست. بلکه یک واقعه است. چنین کاری بارها نوشته می‌شود و مورد اصلاحات قرار می‌گیرد. اتفاق افتاده است که کارگردان می‌آید و ماکت موسیقی را بر روی فیلم می‌بیند و می‌گوید خوب است اما من بازهم کار میکنم و عوض می‌کنم. افرادی که به خانه من می‌آیند، کار را می‌شنوند و بنا به بازخوردها آن را تغییر می‌دهم تا در نهایت همه از آن خوششان بیاید. دلیل ماندگاری این آثار این است که من موسیقی‌ها را برای خودم کار می‌کنم. درد و دلی است که با خودم دارم و فکر می‌کنم این درد و دل‌ها در یک جا با دل مردم مشترک می‌شود و به دلشان می‌نشیند. اکنون حدود 8-9 کار من منتشر شده است و هنوز آثار بسیار ارزشمندی وجود دارد که منتشر نشده است.

شروع ساخت این مستند با ممانعت‌های زیادی از سوی ارگان‌ها و مسئولین همراه بود
صادق محمدی در مورد مدت زمان ساخت این اثر، سختی‌های کار و ... گفت: قاعدتا چنین کاری باید با بودجه خوبی شروع بشود اما من به جز بودجه شخصی خودم پول دیگری نداشتم. شروع کار به ممانعت‌های زیادی از سوی ارگان‌ها و مسئولین همراه شد. البته نه به واسطه اسم مجید انتظامی بلکه به واسطه این که کار در حوزه موسیقی بود، مخالفت داشتند و به گونه‌ای احساس نیاز نکردند و اولویت کاریشان این نبود. در حقیقت باید بگویم که هم عدم همکاری بود و هم ممانعت از ساخت بود. خاطرم هست که با یک جایی کار را جلو برده بودیم اما ناگهان وسط کار بیان شد که فلانی گفته است این کار اولویت ما نیست. البته شاید ارگان‌هایی بودند که باید به واسطه مجید انتظامی از این کار حمایت می‌کردند اما این اتفاق نیفتاد.
وی ادامه داد: مشکل اصلی دیگر برای ساخت این مستند، ممانعت‌های خود استاد انتظامی بود. نکته‌ای وجود دارد و آن این است که اسم کار «اُبوایست» است، ابوایست نوازنده ساز اُبوا است. این ساز خصوصیت‌هایی دارد که من سعی کردم رگه‌هایی از این خصوصیت را در مستند حفظ بکنم. تم اصلی کار نیست اما سعی کردم به آن اشاره بکنم. یکی از این خصوصیت این است که نوازنده‌های ساز اُبوا معروف به انسان‌های درون گرا هستند و دوست دارند در خلوت خودشان این ساز را بنوازند. استاد انتظامی درون گرا بود و دوست نداشت که این قدر راجع به ایشان صحبت شود.

از زمانی که سینما مستقل شد، تهیه‌کننده‌ها به سمت صرفه‌جویی رفتند
مجید انتظامی در پاسخ به سوال مجری برنامه مبنی بر کم‌کار تر بودن و کمتر دیده‌شدن ایشان گفت: یک مقدار از آن به وضع اقتصادی مملکت برمی‌گردد. تا آن جایی که دولت از سینما حمایت می‌کرد، سرمایه گذاری می‌شد و همه چیز با حساب و کتاب جلو می‌رفت اما وقتی که حمایت دولت قطع شد و سینما مستقل شد، سعی شد تا در کار و مخارج صرفه جویی شود و عمدتا به سراغی افرادی رفتند که تکنسین کامپیوتر هستند. رشته اصلی این افراد موسیقی نیست و به واسطه این‌که کامپیوتر بلد هستند، از صداهایی که کشور‌های دیگر ساخته اند استفاده می‌کنند و با مخلوط چند صدا از چند فیلم، چیزی به عنوان موسیقی ارائه می‌دهند. این موضوع برای تهیه‌کننده هم مناسب است چرا که به جای این که به 40-50 نفر دستمزد بدهد، به یک نفر دستمزد می‌دهد و دیگر خبری از پول استودیو و نوازنده و ... نیست.
انتظامی اضافه کرد: این موضوع باعث شد تا آرام آرام فرم فیلم‌ها نیز عوض بشود و فیلم‌ها به سمتی برود که فیلم گیشه و پر فروش باشد. صرفه‌جویی های مختلف صورت گرفت و فقط سعی شد تا از هنرپیشه‌های اسم و رسم دار‌تر و جوان‌پسندتر در فیلم ها استفاده بشود و سوژه‌ فیلم‌ها هم اتفاقات معمولی شد. اما تفکر من این چنین نبود و به همین دلیل از این فضا روز به روز دور شدم. هم‌چنین از زمانی که آقای روحانی رئیس جمهور شدند، درست است که ما در سطح بین المللی حرکت‌های خوبی داشتیم و به گونه‌ای وارد حوزه بین المللی شدیم، اما به لحاظ کاری از روزی که ایشان رئیس جمهور شدند، من دست به قلم نبردم. شاید کسانی که در راس کار هستند، با من مشکلی دارند. البته من سیاسی نیستم و به همان اندازه که مردم عام از سیاست می‌دانند، من هم می دانم. بیش‌تر تلاش میکنم تا دایره المعارف موسیقی راجع به اتفاقاتی که در این مملکت رخ داده است ایجاد کنم. خاطرم هست که پس از پیروزی انقلاب، همه‌جا صحبت از همبستگی بود. ما هم به عنوان اعضای ارکست سمفونیک با خود می‌گفتیم که چگونه می‌توانیم همسبتگی داشته باشیم. بنابراین آمدم و اولین موسیقی که آقای حسین سرشار خوانده بود را نوشتم و نواختم و به عنوان همبستگی اعلام کردیم.

جناح بندی‌های سیاسی باعث سرکوب موسیقی شد
مجید انتظامی در پاسخ به سوال مجری برنامه مبنی بر این آیا رئیس جمهور باعث کم‌کاری ایشان شده است گفت: من اصلا نمیخواهم گله کنم و شاید اصلا به ایشان ارتباطی نداشته باشد. چرا که کار ایشان این قدر زیاد است که نتواند راجع به چنین موضوع ریزی فکر کند. ما وزیر ارشاد داریم. کسی که وزیر می‌شود باید عوامل را بشناسد و بداند که هر کس در چه حوزه‌ای با چه کیفیتی کار کرده و آیا آثار او فاخر بوده است یا خیر؟ موسیقی در کشور مظلوم است و تاکنون کسی را نداشته‌ایم که برود و از موسیقی دفاع کند. چرا در هیچ جای دنیا صدایی از موسیقی ما درنمی‌آید اما فیلم‌های ما به تمام جشنواره‌های دنیا راه پیدا کرده است؟ آیا کم موسیقی‌دان و آهنگساز خوب داریم؟ وظیفه من این است که یک نفر کاری را به من سفارش بدهد، یا من خوشم می‌آید و انجام می‌دهم و یا خوشم نمی‌آید و انجام نمی دهم. اگر یک کاری خوب است باید روی آن مانور داده شود. موسیقی «حماسه خرمشهر» کاری ملی است. خوشبختانه آن موقع چند قطبی هم نبود و همه از آن تعریف و تمجید کردند. اکنون با گذر زمان یک قطب اضافه شد، یکی چپ شد، یک تندرو شد، یکی میانه رو شد و ... هنرمند گیج می‌شود که فلان موسیقی‌اش برای کی خوب است و برای کی بد است. در حقیقت جناح بندی‌ها باعث سرکوب موسیقی شد و البته پیش از این هم سرکوب شده بود. دقت کنید که ما موسیقی‌های خوب کم نداشتیم اما هیچ کدام در خارج از ایران موفق نشد. ببینید که چه قدر موسیقی فیلم مذهبی ساخته شده است که بسیاری از آن‌ها جایزه فیلم کن را گرفته‌اند. خب فیلم «روز واقعه» را هم در کنار این فیلم‌ها قرار بدهید و مقایسه کنید و ببینید که از این موسیقی‌ها عقب تر است یا جلوتر است؟ آیا گنجایش معرفی در دنیا را دارد یا خیر؟ خب این کار را مسئولین فرهنگی کشور باید انجام بدهند.

هنوز هم عده‌ای نمیدانند که موسیقی فیلم بچه‌های آلپ کار مجید انتظامی است
وی افزود: همان طور که بر روی فیلم‌ها مانور داده می‌شود، بر روی موسیقی‌هم باید مانور داده شود. یا برای مثالی دیگر، به سمفونی ایثار که بنده آن را ساختم دقت کنید. این سمفونی مدام از تلویزیون پخش می‌شود اما هیچ کس اسم آن و نام نوازنده‌اش را نمی‌داند. یا مثلا موسیقی بچه‌های آلپ، 3-4 نسل با این موسیقی بزرگ شدند در حالی که هیچ کس نمی‌دانست که برای مجید انتظامی است. در این‌ها کی مقصر است؟ آیا من مقصر هستم؟ من که وظیفه خود را به بهترین نحو انجام دادم پس جای یک نفر دلسوز در این رشته کم است. می‌بینید که یک شبه یک کنسرت بهم می‌خورد خب برای چی؟ من نمیدانم چه دلیلی دارد که ساز را نشان نمی‌دهند؟ دو عدد چوب چرا حرام است؟ باید دید که با این دو عدد چوب چه صدایی ایجاد می‌شود. اگر نوازنده از همین دو تا چوب صدای مطرب در‌آورد، من هم مخالفش هستم و همه‌ی تحصیل کرده‌های موسیقی هم مخالف آن هستند. باید جلوی این را گرفت.

واژه‌ی «ادب»، گمشده‌ی مملکت ما در جناح بندی‌ها است
امیر صادق محمدی درباره‌ی این که چرا بعضی شخصیت‌ها ناگهان به مستند وارد و یا از آن خارج می‌شوند، گفت: اکنون یک واژه‌ گمشده ای که در مملکت ما وجود دارد، «ادب» است. جناح بندی‌ها این لغت را تحت الشعاع قرار داده است. خیلی به دنبال این موضوع بودم که با ساخت مستندی به یکی از بزرگان کشور و موسیقی ادب کرده باشم. در حقیقت به دلیل جناح بندی‌ها این قدر بی ادبی صورت گرفت که باعث شد آدم‌ها دسته بندی شوند. کار ایشان ماندگار است. من میخواهم یک فرقی بین پر فروش و ماندگار بگذارم. هنر Art به بقا است نه فروش. این جمله را استاد ناصر هاشم زاده یاد من دادند. در مورد اشکال فرمی که فرمودید، من این اشکال را می‌پذیرم. البته تقسیم بندی کردم و گفتم که در ابتدا کودکی ایشان و جریانی که در آن رشد کردند را نمایش می‌دهم، سپس آثار ایشان را می‌گویم و سپس وارد خانواده و سمفونی‌ها می‌شوم. در حقیقت این دسته‌بندی‌ها از این جهت بود که مخاطب خسته نشود و هر دفعه با یک مصاحبه شونده جدید رو به رو شود.

موسیقی‌هایمان صد برابر بدتر از موسیقی لس‌انجلسی است
مجید انتظامی در پاسخ به این که آیا دلیل دیده نشدن کار‌های ایشان، عوض شدن سلیقه مدیران موسیقی کشور است یا خیر، گفت: خیر. این‌گونه نیست. چرا که مدیران موسیقی ما تقریبا عوض نشده‌اند. البته در 4-5 سال گذشته که آقای ایمانی خوشرو بودند، همه چیز متحول شده بود و اگر شما کاری داشتید که مورد تایید قرار می‌گرفت، سریع اجرا می‌شد. اما اکنون دیگر این گونه نیست. من هیچ وقت دوست نداشتم مطرح باشم. موسیقی فیلم را صرفا برای درآمد آن شروع کردم. چرا که وقتی انقلاب شد، تقریبا ارکست سمفونیک بسته شد و درآمدم کفاف نمی‌داد و اصلا به دنبال مطرح شدن نبودم اما وقتی چند کار انجام می‌دهید که مطرح می‌شود، نمی توانید خود را پنهان کنید. یکی از شعارهای بسیار خوب جمهوری اسلامی این بود که ما می‌خواهیم ارزش‌هایمان و فرهنگمان را صادر کنیم. اما اکنون کار به جایی رسیده است که ما فرهنگ بیرونی را وارد می‌کنیم. موسیقی‌هایمان صد برابر بدتر از موسیقی لس آنجلسی است و کپی بد از آن‌ها است.
او بیان داشت: وقتی من سمفونی ایثار را ساختم، رئیس جمهور وقت یک لوحی به من دادند. من این لوح را بر روی طاقچه خانه و محل کارم گذاشته بودم. مدتی گذشت و کار دیگری کردم و رئیس جمهور وقت آن موقع هم لوح دیگری به من داد و این را کنار آن قرار دادم..

نمی‌توانم نسبت به جوانانی که جانشان را برای امنیت ما دادند، بی تفاوت باشم
انتظامی درباره‌ی علاقه‌ی خود به ساخت آثار دفاع مقدس چنین گفت: زمانی که درس من در آلمان تمام شد، این امکان را داشتم که آن جا بمانم، کار کنم و آینده تضمین شده‌تری داشته باشم. به مملکت خودم آمدم. من عاشق کشورم هستم و نمیتوانم بی‌تفاوت بمانم. من حتی نمی‌توانم از کنار یک حیوان مجروح بی تفاوت بگذرم. چه باشد که جوانان ما و آن‌هایی که برادر ما هستند، برای این که ما آسیب نبینیم می‌روند و جانشان را از دست می‌دهند. آیا می‌توانم بی تفاوت باشم و فقط نگاه کنم؟ خب باید چه‌کاری انجام بدهم؟ من پیر شده‌ام و نمیتوانم اسلحه به دست بگیرم اما می‌توانم دلاوری‌ها را به موسیقی تبدیل کنم. گناه من این بود که آن حماسه‌ها را به موسیقی تبدیل کردم. «کارون» را ساختم اما یک عده آمدند و گفتند این‌ها کارون را خشک کردند. من برای آب کارون کار نساختم، من برای کسانی کار ساختم که در کارون دفن شدند تا من بتوانم زندگی کنم. یک عده جوان رفتند و جانشان را دادند تا ما در امنیت نسبی زندگی کنیم، این‌ها برای من قابل احترام هستند. هیچ‌گاه نخواستم از اسم این‌ها برای خودم اسمی بتراشم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.