بازیگری که اهل ریسک نیست+ عکس

صامتی بعد از «نسیم رویا» که رمضان سال 81 پخش شد، در آثار تلویزیونی دیده نشد تا رمضان امسال که با «نفس» به تلویزیون بازگشت.

او علت این دوری از فضای کارهای سریالی را فیلمنامه‌های ناقص و کیفیت نه‌چندان مطلوب آنها می‌داند. صامتی دانش‌آموخته رشته‌ تئاتر از دانشکده‌ هنر Art است و بازیگری هم تدریس می‌کند. صامتی فعالیت هنری خود را در سال ۱۳۷۲ با حضور در فیلم «دت یعنی دختر» به کارگردانی ابوالفضل جلیلی آغاز کرد و یک‌ سال بعد در فیلم «دشت ارغوانی» (۱۳۷۳) به ایفای نقش پرداخت.

او در فیلم‌هایی نظیر «اتمسفر» (1395)، «دراکولا» (1394)، «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» (1394)، «عصر یخبندان» (1394)، «مربای شیرین» (۱۳۸۰)، «گیلانه» (۱۳۸۳)، «قاعده بازی» (۱۳۸۵) و همچنین مجموعه‌های «آژانس دوستی» (۱۳۷۸)، «فکر پلید» (۱۳۷۷)و «یحیی و گلابتون» (۱۳۸۰) و... نقش‌آفرینی کرده است. صامتی نقش‌هایش را عاشقانه زندگی و در این گفت‌وگو هم بارها به آن اشاره می‌کند.

بیایید ابتدا از سریال «نفس» بگوییم؛ همان سریالی که شما را بعد از 15 سال به قاب جادو آورد. نقش‌تان در این سریال چیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟

در این سریال «عالیه» هستم؛ زنی شبیه همه زن‌های سرزمین‌مان با دلواپسی‌ها، دغدغه‌ها و مهربانی‌هایی که 90 درصد مادران دارند و عامل پیوند در خانواده‌هاست. او در خانواده حکم پایه و چسب را دارد و در داستان عامل پیوند شخصیت‌هاست. فقط همین قدر بگویم که به قدری ‌ نقش و فیلمنامه این سریال را دوست داشتم که قبول کردم بعد از سال‌ها دوباره در تلویزیون حضور پیدا کنم.

گفته می‌شود سریال نفس پس از سریال‌‌هایی چون «ارمغان تاریکی» و «پروانه» سه‌گانه جلیل سامان را کامل می‌کند، برای شما حضور در این پروژه و نخستین تجربه کار با جلیل سامان چگونه بود؟

تعامل خوبی داشتیم و البته اتفاق نظر درخصوص نقش. کارهای قبلی ایشان را دوست داشتم. مدت‌ها بود کار در پروژه‌های تلویزیونی را قبول نمی‌کردم‌ اما وقتی فیلمنامه نفس را به اصرار رضا نصیری‌نیا مجری طرح کار خواندم با 26 قسمت فیلمنامه آماده و شسته و رفته مواجه شدم. ضمن اینکه گروه سازنده کاملا حرفه‌ای بود. گروهی که با دغدغه ارائه یک کار باکیفیت یک سال گذشته را صمیمانه و از ته دل تلاش کرد. امیدوارم تأثیر این تلاش دسته جمعی در نتیجه کار هم بیننده را به سمت خودش جذب کند. باسابقه‌ای که از جلیل سامان سراغ دارم مطمئنم که سریال «نفس» فاصله بین مخاطبان و تلویزیون را به حداقل می‌رساند.

به حضور در تلویزیون اشاره کردید. شما از سال 80 و بعد از مجموعه «نسیم رویا» در پروژه‌های تلویزیونی دیده نشدید تا سریال «نفس»، چرا؟

یکی از مهم‌ترین دلایلش این بود که فیلمنامه‌ها کامل نبود و من اصلا بازیگر Actor ریسک پذیری نیستم که با خواندن 10 قسمت وارد کار شوم و بعد منتظر 20 قسمت بعدی در روند کار بشوم؛ چیزی که در غالب آثار تلویزیونی شاهدیم. ضمن اینکه آدم کلاسیکی هستم و معتقدم باید متنی در وهله اول وجود داشته باشد، گروهی جمع شده باشند و کار آغاز شود. اینکه حالا شروع کنیم و ببینیم چه اتفاقی می‌افتد برایم قابل‌ قبول نیست.

در کارنامه شما گونه‌های مختلف سینمایی دیده می‌شود، از «گیلانه» تا «ضد‌گلوله» و «دراکولا» یک تلورانس وسیع را شامل می‌شود. با توجه به اینکه کار تئاتری هم دارید، در انتخاب نقش بیشتر به چه چیزهایی نظر دارید؛ گزیده‌کاری، فیلمنامه، نام کارگردان و یا...؟

گزیده‌کاری شامل موارد مختلفی می‌شود. با وسواس کار را شروع می‌کنم. بعد از گذشت نزدیک به 30 سال هنوز بازیگری برایم بسیار عاشقانه است و تبدیل به یک کار روتین و کارمندی نشده. هر چند مواقعی بوده که مثل بسیاری از آدم‌هایی که در این جامعه زندگی می‌کنند، نیاز مالی هم داشته‌ام و اتفاقا پیشنهادها هم کم نبودند، اما صرف مساله «پول» هیچگاه برایم وسوسه‌انگیز نبوده ‌است؛ چون عشق به بازیگری در من بسیار زیاد است. البته با کارنامه‌ای که دارم این حرف را ثابت کرده‌‌ام؛ نقش یک بازی کرده‌ام و در فیلمی تک‌سکانس هم داشته‌ام. بازیگری هستم که طول نقش برایم مهم نیست، کلیت کار، کارگردان، گروه سازنده، فیلمنامه و در نهایت اینکه با نقشی که دارم، چه تأثیری در روند فیلم می‌گذارم، در انتخاب‌هایم تأثیر دارد. به‌عنوان مثال در فیلم «اتمسفر» نقش عجیب و غریبی نداشتم‌ اما به‌نظرم در یک کار خوب همکاری کرده‌ام.

معتقدم اگر در یک کار با کیفیت حضور داشته باشم باز هم جزو رزومه خوبم محسوب می‌شود و لذت می‌برم که نام خودم را در میان اسامی یک کار حرفه‌ای ببینم. به جرأت می‌توانم بگویم از آن دست بازیگرهایی هستم که روزانه برای فیلم یا سریال و تئاتر پیشنهاد دارم‌ اما از بین همه آنها کاری را انتخاب می‌کنم که با آن به من خوش بگذرد. شاید از نظر بقیه عاقلانه نباشد‌ اما بازیگری برایم چیزی است که به روان و روحم خیلی مربوط می‌شود. بنابراین باید برای ایفای آن نقش حالم بسیار خوب باشد.

شما در آثار کارگردان‌های صاحب نامی بازی کرده‌اید که سلیقه و نوع نگاه مشخصی دارند. اگر روزی این کارگردان‌ها از شما درخواست حضور در پروژه‌ای را داشته باشند که شبیه کارهای قبلی‌شان نبوده و با پسند شما هم مطابق نباشد، آیا به‌خاطر نام کارگردان و کارنامه‌ای که داشته‌اند بازی در آن اثر را قبول می‌کنید؟

ماجرا فقط اسم کارگردان نیست. زمانی برای مصطفی کیایی جلوی دوربین رفتم که شاید هنوز مثل امروز کسی او را نمی‌شناخت. وقتی متن «ضد‌گلوله» را خواندم متوجه شدم که نویسنده می‌داند چه می‌خواهد و بعد از گفت‌وگو با کیایی هم، چنین حسی داشتم. پس از کلید خوردن کار متوجه شدم کارگردان، کارش را بلد است.البته ریسک هم می‌کنم و به حس درونی خودم اعتماد دارم؛ چون به هر حال نزدیک به 30 سال است در اجتماعِ بزرگسالی کار می‌کنم که غالب‌شان انسان‌های با تجربه، باسواد و پژوهشگری هستند که وسعت شناختم را افزایش می‌دهند. مثلا خانم رخشان بنی‌اعتماد که کارهای‌شان را خیلی دوست دارم و با ایشان هم کار کرده‌ام، ممکن است روزی تصمیم بگیرد فیلمی را که سلیقه‌ام نیست جلوی دوربین ببرد. خب! با این وصف، دلیل نمی‌شود که به صرف نام این کارگردان ؛ پیشنهاد بازی در فیلم‌‌اش را قبول کنم.

در انتخاب نقش‌های کمدی که ریسک‌پذیر هستند، چگونه عمل می‌کنید؟

دقیقا! کمدی انواع مختلفی دارد؛ کمدی موقعیت، کلام و..‌. بازیگر کمدی کلام نیستم و به همین دلیل انتخابم برای یکسری کارها اشتباه است. وقتی در «ضد‌گلوله» در کنار مهدی هاشمی قرار می‌گیرم، به‌اصطلاح طنزمان در می‌آید؛ چون آن ژانر، ژانر ماست‌ اما شاید اگر کنار مثلا مهران غفوریان قرار بگیرم کار خوبی از کار در نیاید. به همین دلیل هر ژانری بازیگر خودش را می‌خواهد. تجربه یک بخش کار است‌ اما بخش دیگر آن، باید با سلیقه بازیگر مرتبط باشد، مثلا خود من بازیگر یکسری نقش‌ها نیستم.

از بین تمام نقش‌هایی که سالیان سال بازی کرده‌اید، نقشی بوده که از شما دور باشد و برای رسیدن به عمق آن خیلی تلاش کرده باشید و همین باعث شده باشد بیشتر در خاطرتان بماند؟

خیلی زیاد؛ مثلا اصلا شبیه زنی که در «دراکولا» یا «عصر یخبندان» بازی کردم نیستم. به هر حال اگر به عمق شناخت کاراکتر نرسم، نمی‌توانم آن را بازی کنم. در سریال «نسیم رویا» نقش یک زن شلوغ و پر هیاهو را داشتم. همزمان با پخش آن مجموعه به خانه جدیدی اسباب‌کشی کرده بودم. یکی از همسایه‌ها به من گفت، دوستان‌شان می‌پرسند؛ این خانمی که در آپارتمان شما زندگی می‌کند همیشه سر و صدایش می‌آید؟ او هم گفته بود که ما اصلا متوجه نمی‌شویم کی می‌آید و کی می‌رود! منظورم این است که آن نقش خیلی از من دور بود. خیلی دیگر از نقش‌ها هم اینگونه هستند.

البته منظورم بیشتر این است که ارتباط‌تان با کدام یک از نقش‌ها خاص و به یاد ماندنی بوده ؟

در پاسخ به پرسش شما باز هم باید به همان عشقم به بازیگری اشاره کنم. این رابطه بسیار عاشقانه است. افرادی که نقش‌شان را بازی می‌کنم، واقعا زندگی می‌کنم.همین موضوع باعث می‌شود که دیر از لاک نقش‌هایم بیرون بیایم اما در جواب اینکه پرسیدید با کدام یک از آنها ارتباط گرفته‌ام، باید بگویم‌ با همه‌شان.

تلویزیون، سینما Cinema یا تئاتر؛ کدام‌ مدیوم را برای بازی ترجیح می‌دهید؟

تلویزیون، سینما و تئاتر برایم فرقی نمی‌کند. به‌عنوان یک بازیگر ترجیحم این است که نقشی را بازی کنم که خوشایند تماشاچی باشد و با او ارتباط برقرار کند؛ جایی که برای تک تازی بازی من جا داشته باشد. اصولا سالی یک تئاتر بازی می‌کنم. البته شاید امسال این کار را نکنم؛ چون سال گذشته که نمایش « یادم تو را فراموش» را کارگردانی و بازی کردم، به قدری اذیت شدم که تصمیم گرفتم مدتی از تئاتر فاصله بگیرم تا کمتر بعضی چیزها را ببینم و غصه بخورم!

نقش‌هایی که شما ایفا کردید برای بیننده عام و خاص دلنشین بوده‌اند. چقدر کارگردان در شکل گرفتن یک نقش خوب تأثیرگذار است؟

برای نقشی که دارم زیاد درگیر می‌شوم.‌ حین بازی آورده‌های زیادی با خودم به همراه دارم و سر صحنه می‌برم. این امر اصلا به این معنا نیست که به کارگردان نیازی ندارم. به این دلیل نقش‌هایم برای طیف وسیع بینندگان جذابیت داشته که تعامل یا بهتر است بگویم ‌ یک اعتماد دو طرفه میان خودم و کارگردان صورت گرفته است.

نظرتان درباره طرح اکران فیلم از افطار تا سحر در‌ ماه رمضان چیست. آیا تأثیری در پرفروش شدن فیلم‌ها دارد؟

امیدوارم مؤثر باشد. آرزو می‌کنم که این اتفاق بیفتد و سینمای ایران پررونق ‌شود. هر چیزی که باعث شود رفتن به سینماها افزایش یابد و فیلم‌ها پرمخاطب شوند، از آن استقبال می‌کنم.

اگر بخواهید پیشنهادی فرهنگی برای آخر هفته داشته باشید، پیشنهادتان چیست؟

آخر هفته‌ها تئاتر ببینیم. تئاترهای خوبی روی صحنه است. همچنین بیشتر به سینما برویم ؛ چون فیلم‌های خوبی هم در حال اکران است. به کتابفروشی‌ها سر بزنیم. فضای شهر کتاب‌ها بسیار جذاب است و اگر کسی کمی عاشق خواندن باشد مجذوب این محیط‌ها می‌شود. مادر‌ها دست بچه‌ها را بگیرند و به جای اینکه به پاساژ بروند، دوری در این شهر کتاب‌ها بزنند.به‌نظرم چنین مکان‌هایی برای بچه‌ها بسیار شگفت‌آور‌تر و نشاط‌آورتر خواهد بود.

خودتان در اوقات فراغت چه می‌کنید؟

کتاب می‌خوانم. عاشق کتاب خواندن هستم. هیچ وقت متوجه نمی‌شوم کسی می‌گوید حوصله‌ام سر رفته یعنی چه؟ همیشه کاری برای انجام دادن دارم. مگر می‌شود حوصله‌ام سر برود؟ می‌توانم 30 روز در خانه باشم بدون اینکه احساس کسالت کنم؛ چون همیشه کلی کار هست که می‌توانم انجام دهم. فقط باید عاشق بود.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی