دعوای لفظی شدید بین حمید گودرزی و یغما گلرویی بر سر نویدمحمدزاده

در ادامه این ماجرا یغما گلرویی شاعر متنی را در اینستاگرامش خطاب به حمید گودرزی منتشر کرد و حمید گودرزی نیز در صفحه شخصی اش جواب او را داد. این دو متن را در ادامه بخوانید.

یغما گلرویی نوشت:

«اما تو بخند»

بعضیها اصولن بی رگند، یعنی داد که سهل است، هوار هم که بزنند رگ‌ گردنشان بیرون نمی زند. در کل به قول «لورکا» «آن ندارند» و رگی هم در تنشان نیست برای بیرون زدن. به همین خاطر پاپیچ رگدارها می شوند برای دیده شدن.

بعضی ها تارهای سفید موشان بیشتر و بیشتر می شود اما خودشان نمی شوند. یعنی به در و دیوار می زنند تا بشوند و نمی شوند. فیلمهاشان اغلب اکران نشده و در سوپر مارکتها فروخته می شود. به فیلمهاشان ریشخندانه «فیلم سوپری» می گویند. پس پا پیچ بازیگران فیلمهای جدی می شوند برای دیده شدن.

بعضی ها عقده ی هالیوود دارند و بازیگران فرنگی و تازه لباس آن بازیگران،نه بازیشان. مو چرب می کنند و کت و شلواری مثل آنان می پوشند اما باز هم راهشان به تبلیغ مبل در بیلبوردهای یافت آباد ختم می شود. پس پاپیچ بازیگرانی که بی کت و شلوار هم چشم نوازند می شوند برای دیده شدن.

بعضی ها برای قهرمان شدن خودشان را پشت لباسهای اتوکشیده پنهان می کنند. فکل می بندند و بند می اندازند و خریدار ندارند. حتا اگر در فیلم ها لخت بشوند سیمرغ که سهل است، کسی خروس قندی هم به آنان نمی دهد. پس پا پیچ بازیگرانی می شوند که - مثل «براندو»ی فیلم «تراموایی به نام هوس» - با یک زیرپوش میایند و سیمرغ شکار می کنند.

این رسم زمان و زمانه ی ماست. اگر به چشم بیایی می کوشند چشمت را در آورند... اما تو بخند! نوید محمدزاده ی عزیزم. میانمایگان بیشتر از هر چیزی قابل ترحمند.

راستی... سال نویت مبارک

حمید گودرزی در جواب نوشت:

از رسوایی های زندگی شخصی در عرصه مجازی، اتهام سرقت Stealing ترجمه های دیگران، ترانه سرایی برای مطرب های مرتد آن سوی آب تا کل کل با روزنامه کیهان و همزمان حقوق گرفتن از سازمان اوج (وابسته به سپاه پاسداران) و ترانه ارزشی گفتن، مظهر شو آف و خودنمایی ایران ملغمه ای است غریب از تناقض هایی که او را مضحکه خاص و عام کرده، اما دست بردار نیست، در جستجوی هویت از دست رفته و آبرو و اعتبار هرگز نداشته آتش بیار معرکه هایی می شود که نه دخلی به او دارد و نه فهمش را دارد.

در عرصه بزرگ ترها بال بال می زند به امید جلب توجهی، غافل از اینکه تنها عِرض خود می برد و زحمت ما می دارد.

خدا به داد ما برسد در این بلا روزگاری که نام شاعر را کسانی مصادره کرده اند که به جای تکیه بر هنر Art و شعور، برای دیده شدن تن به هر ابتذالی می دهند.

خلاصه کنم و تمام. به قول ابراهیم گلستان برای شاعری دانستن عروض کافی نیست، شرف باید داشت...

پ.ن : در ضمن من امروز فهمیدم چون اصلا نمیشناختم ولی تا متوجه شدم گفتم پاسخی داده باشم اینم پاسخ از تمام طرفدارام بابت دیر عکس العمل نشون دادن عذر خواهی میکنم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

وبگردی