شرط عجیب پدر عروس پای سفره عقد / میهمان ها رفتند و ...

دختر و پسر جوان پای سفره عقد نشسته بودند. از صحبت‌هایی که میان خانواده‌ها رد و بدل می‌شد معلوم بود که هنوز خانواده‌ها به یک توافق برای مهریه نرسیده‌اند. هر کس حرفی می‌زد. در میان این هیاهو پدر عروس گفت: من از سال‌ها قبل وقتی دخترم به دنیا آمد با همسرم به این نتیجه رسیدم که مهریه مناسبی با شأن او و خانواده‌مان باید برایش در نظر بگیریم به همین دلیل حالا هم می‌خواهیم هزار سکه بهار آزادی به عنوان مهریه اعلام کنیم.

پدر داماد که هرگز انتظار شنیدن این حرف را نداشت اخم‌هایش را در هم کرد و گفت: ای آقا! این چه حرفی است. چرا برای این دو جوان می‌خواهید از همان ابتدای زندگی سخت بگیرید. این کار اصلا درست نیست.

مادر داماد هم در ادامه حرف‌های شوهرش گفت: به نظر من 313 سکه پیشنهاد خوبی است. علاوه بر اینکه کم نیست، شأن دختر شما را هم نمی‌شکند و شروع خوب و خوشایندی را به همراه دارد. در زندگی هم هرچه که به دست بیاورند متعلق به دختر شماست.

عروس جوان که از شنیدن این حرف‌ها بشدت ناراحت شده بود، نگاهی به داماد کرد و بعد به آرامی گفت: من مهریه سنگین نمی‌خواهم. خوشبختی برایم مهم‌تر از مادیات است. این حرف‌ها و اختلاف‌ نظرها تنها باعث شده که بهترین لحظه زندگی‌ ما به لحظه‌ای تلخ و ناراحت‌کننده تبدیل شود. من به نیت سوره‌های قرآن 114 سکه بهار آزادی را به عنوان مهریه مناسب می‌دانم و امیدوارم که خدا زندگی ما را در پناه کتاب آسمانی‌اش شیرین کند.

پدر عروس که از شنیدن حرف دخترش یکه خورده بود از روی صندلی بلند شد و گفت: با نظر دخترم موافق هستم ولی شرطی هم به عنوان پدر او دارم.

وی در میان بهت و نگرانی اقوام گفت: دخترم با هر میزان مهریه که بخواهد می‌تواند ازدواج کند و من به او سخت نمی‌گیرم ولی اگر با این اطمینان تصمیم می‌گیرد باید به او بگویم که من هم او را از ارث محروم می‌کنم و هیچ یک از اقوام هم حق شرکت در مراسم ازدواج او را ندارند. حرف‌های پدر عروس هنوز تمام نشده بود که خیلی‌ها دفترخانه را ترک کردند.

هفته بعد عروس و داماد با مهریه 14 سکه‌ای به تنهایی در برابر سردفتر طباطبایی نشستند و با چشمانی پر از اشک به عقد هم درآمدند.

وبگردی