چهل و یکمین سالروز ترور اولین رییس زندان اوین
جوانی که در 31 سالگی پدرِ توابین شد/ درگیری مسلحانه در داخل زندان اوین
رکنا سیاسی : اعضای توبه کرده سازمان منافقین و گروهک تروریستی فرقان در زندان، اولین رئیس زندان اوین که او را پدر توابین می خواندنددر یک درگیری مسلحانه در داخل اوین ترور کردند.
شهید محمد کچویی در 31 سالگی جانش را فدای آیتالله محمدی گیلانی رییس دادگاههای انقلاب اسلامی و سید اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب مرکز کرد.
امروز 8 تیر چهل و یکمین سالروز ترور محمد کچویی، رییس زندان اوین در سال ۱۳۶۰ است.
محمد کچویی کیست؟
محمد فرزند رمضان در مرداد ۱۳۲۹ در منطقه حاجیآباد قم متولد شد و تا پایان کلاس اول در حاجیآباد بود و بعد از آن همراه خانواده به تهران آمد و تا کلاس ششم دبستان درس خواند و به دلیل شرایط اقتصادی نامناسب خانواده، ترک تحصیل کرد و در یک کارگاه صحافی در بازار بزرگ تهران شاگردی کرد.
رفت و آمد محمد به بازار تهران موجب آشنایی محمد با محمد بخارایی، عضو جمعیت فداییان اسلام و ارتباط فکری و معنوی با افکار سید مجتبی نواب صفوی و پیوستن به حزب موتلفه اسلامی شد. او بعدها به عضویت هیات انصارالحسین تهران درآمد و پامنبری سید محمد حسینی بهشتی، مرتضی مطهری و سید علی خامنهای شد و سید اسدالله لاجوردی، همرزم شد. به دلیل رفت و آمد به خیابان ایران و جلسات مستمر در جلسات هیات انصارالحسین با عزتالله شاهی معروف به عزت شاهی از مبارزان دوره پهلوی آشنا شد و فعالیتهای سیاسیاش بیشتر شد.
او در 20 سالگی با طاهره حسینزاده ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نامهای محسن و سمیه شد.
زندگی سیاسی
به دنبال اعتراف حسین جوانبخت از اعضای حزبالله، محمدِ جوان به دلیل نقش داشتن در فعالیتهای ضد پهلوی در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۵۱ دستگیر و به یک سال حبس تادیبی محکوم شد.
کچویی در خاطرهای از آن دوره، گفت: «ساواک میخواست از طریق من اطلاعاتی درباره عزتالله شاهی که شاگرد مغازه ما بود، به دست بیاورد، اما موفق نشدند.»
محمد یک سال بعد، مشروط به توقف فعالیت سیاسی از زندان آزاد شد اما بعد از آزادی از زندان بار دیگر فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی علیه رژیم شاه خود را از سر گرفت.
اما او بار دیگر به دلیل فعالیتهای سیاسی مخفی، ارتباط با مبارزان انقلاب، نقل و انتقال پیغامهای عزتالله شاهی و خرید اسلحه برای انقلابیون ضد رژیم پهلوی، از سوی ماموران ساواک دستگیر و این بار به حبس ابد محکوم شد. اما این حبس در پی فشار کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد برای آزادی زندانیان سیاسی، دوام چندانی پیدا نکرد و محمد در تاریخ 28 خرداد 1356 در سن 27 سالگی مورد عفو قرار گرفت و آزاد شد.
مسئول تشکیل کمیته استقبال از امام راحل و محل اسکان امام
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل کمیته استقبال از امام خمینی (ره)، محمد مسؤول ستاد استقبال ناحیه ۱۰ تهران شد. او به زودی مسوول انتظامات مدرسه رفاه، محل اسکان چند روزه امام امت در اولین روزهای انقلاب اسلامی شد. محمد از اواخر بهمن 1357 به واسطه آشنایی با سید اسدالله لاجوردی و بچههای موتلفه اسلامی به دادستانی انقلاب تهران که در زندان قصر مستقر بود و ریاست آن با حجتالاسلام هادوی بود، رفت و تا تیر 1358 در دادستانی انقلاب، محاکمه زندانیان سازمان منافقین و گروهک تروریستی فرقان و رژیم پهلوی را انجام داد.
پس از آنکه سید اسدالله لاجوردی حکم دادستان انقلاب مرکز را به دلیل موفقیت در رسیدگی به اتهامات پرونده گروهک تروریستی فرقان پذیرفت، «محمد کچویی» به پیشنهاد او در 29 سالگی به عنوان اولین رییس زندان اوین منصوب شد. او در این سمت نقش تعیینکنندهای در محاکمه اعضای گروهک های تروریستی و توبه اعضایِ تواب آن داشت.
البته نام او در لیست ترورهای گروهک تروریستی فرقان بود اما برخورد اخلاقی و انسانی او با اعضای زندانی این گروهک در زندان اولین نقش بزرگی در هدایت و توبه زندانیان فرقان داشت. مشی پدرانه او پس از گروهک فرقان نیز ادامه داشت که زمینه توبه بسیاری از فریبخوردگان را فراهم ساخت.
تحصن سه شبانه روز دختران گروهک منافق در داخل ماشین
یکی از همرزمان کچویی در خاطرهای تعریف کرد: «آقای کچویی اعتقاد داشت زندانی را صرفا با اخلاق حسنه میتوان تربیت و از اعمال خطا منع کرد. یکبار چند دختر را به اتهام شرکت در عملیاتهای گروهکی با اتومبیل به اوین آوردند اما آنها از ماشین پیاده نمیشدند به قول خودشان تحصن کرده بودند . ما هر چه اصرار کردیم فایدهای نداشت. تا اینکه محمد آمد و غذای آنان را به داخل اتومبیل آورد. آنان سه شبانهروز در ماشین نشستند و سرانجام بعد از این مدت وقتی دیدند به هیچ وجه نمیتوانند سرپرست زندان را وادار به عصبانیت و توسل به زور کنند از آنجا بیرون آمده راهی زندان شدند.
همین رفتارها باعث شد که محمد آقا را «پدر توابین» بخوانند. روشی که در میان دیگر همرزمانش نیز دنبال میشد و پس از شهادتش زمینهساز اصلاح زندانیان شد. »
محمد در تیر 1358 به ریاست زندان اوین منصوب شد و بیش از دو سال اداره این زندان را بر عهده گرفت. او در شهریور ۱۳۵۹ و در اولین روزهای آغاز جنگ تحمیلی به غرب کشور رفت و شانه به شانه برخی از زندانیان توابِ گروهک تروریستی فرقان به مبارزه با ارتش اشغالگر رژیم صدام پرداخت.
شورش منافقین در زندان اوین
محمد کچویی در تیر ۱۳۶۰ و پس از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم این ماه و شهادت دکتر سید محمد حسینی بهشتی و 72 نفر از اعضای حزب به مدیریت زندان اوین برگشت. در این تاریخ برخی زندانیان گروهک تروریستی منافقین در زندان اوین دست به شورش زنند که با واکنش کچویی مهار شد.
اما این شورشها ادامه یافت. پس اعلام خبر انفجار حزب جمهوری اسلامی، تعدادی از هواداران و اعضاء مجاهدین در زندان با شنیدن این خبر شروع به خواندن سرود و پایکوبی کردند و جو زندان را ملتهب کرده و به هم ریختند.
عامل نفوذی منافقین در بین پاسداران زندان اوین
آیتالله محمد محمدی گیلانی حاکم شرع و رییس دادگاههای انقلاب اسلامی و سید اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب مرکز برای کنترل اوضاع، اعضای گروهک منافقین را به محوطه زندان اوین آوردند و به صحبت و نصیحت آنان پرداختند. این زمان همزمان بود با ظهر که ناگهان یکی از زندانیان عضو گروهک تروریستی منافقین به نام سیدکاظم افجهای هزارهای ملقب به کاظم افجهای از اعضای نفوذی سازمان منافقین در میان پاسداران زندان اوین با هدایت سید محمدرضا سعادتی از اعضای رده بالای سازمان منافقین که در همین زندان زندانی بود از موقعیت خود در میان نگهبانان زندان استفاده کرد و اسلحهای را از نگهبان زندان گرفت و به سمت آقایان گیلانی و لاجوردی خیز برداشت تا آنان را ترور کند اما محمد کچویی متوجه قصد او شد و برای گرفتن جلوی او به سمت او دوید اما کاظم افجهای با سلاح کمری که دست داشت چند گلوله شلیک کرد و به کتف و سرِ رییس زندان ( محمد ) خورد و او را در جا به شهادت رساند.
کاظم افجهای دستگیر و مورد شماتت آیتالله محمدی گیلانی و سید اسدالله لاجوردی قرار گرفت و به یکی از طبقات زندان اولین منتقل شد و مشغول بازجویی از او شدند که افجهای به بهانه تشنه بودن، آب طلب کرد و پس از نوشیدن آب از فرصت به وجود آمده استفاده کرد و خود را از دست ماموران زندان خلص کرد و با بالا رفتن از پلههای ساختمان سه طبقه زندان اوین خود را از پنجره طبقه سوم زندان با سر به پایین پرتاب کرد و بر اثر برخورد با زمین دچار ضربه مغزی شد و به اغما رفت. او را سرعت به بیمارستان تجریش منتقل کردند اما بر اثر شدت صدمات وارد شده به جمجمه و مغز، درگذشت.
خاطره همرزم محمد کچویی
احمد قدیریان از دوستان محمد کچویی و از افراد حاضر در زندان اولین حادثه شهادت او را اینگونه روایت کرد: «روز هشتم تیر جلسهای با حضور 24 تن از حکام شرع، آقای لاجوردی، آیتالله قدوسی، آیتالله محمدی گیلانی و چندین نفر دیگر از جمله خودم در دادسرا تشکیل شد.
کاظم افجهای که متوجه قضیه شده بود با هماهنگی سعادتی با سلاح کلاشینکف که آن را روی رگبار گذاشته بود پشت در جلسه قرار گرفت. آقای محمد میرآبی مسوول دفتر آقای گیلانی متوجه او شد و از او پرسید: «این جا چه میکنی؟»، افجهای در جواب گفت که سؤال شرعی دارم و میخواهم از آقای گیلانی بپرسم در واقع او برای قتلعام اعضای آن جلسه آمده بود. آقای میرآبی و آقای غفارپور معاون قضایی، او را از آن جا بیرون کرده و با تندی به آقای کچویی گفتند که برای چه او به این جا آمده است، این آدم خطرناکی است. منتها آقای کچویی به خاطر اینکه ایشان توبه کرده و بسیار انسان دلرحم و دلسوزی بود نمیپذیرفت، ولی دستور داد که اسلحه را از او بگیرند. در همان حال، افجهای با موتور از اوین بیرون رفت و که قبضه اسلحه کمری رولور تهیه کرده، برگشت.
بعد از اتمام جلسه، حکام شرع و دیگران در ضلع شرقی اوین زیر درختان نشسته بودند و پاسخگوی توضیحات و مسائل شرعی زندانیان بودند. در همین حال، افجهای به آنها نزدیک شد و اسلحه را به سمت آنها کشید. آقای لاجوردی متوجه قضیه شده و پشت درخت پنهان شد، آقای کچویی اسلحه خود را بیرون آورد اما قبل از آن افجهای تیری به سر او زد. »
ارسال نظر