اعتماد بی جا سرنوشت دختر تحصیلکرده را به تباهی کشاند / چرب زبانی فریبکارانه مرد مطلقه

احساس می کنم دختر بدبختی هستم چرا که فقط با حرف ها و تمجیدهای فردی که واسطه ازدواجم بود چشم و گوش بسته و بدون هیچ تحقیقی پای سفره عقد نشستم به طوری که زندگی ام را تباه کردم.

به گزارش رکنا، این ها بخشی از اظهارات دختر 32 ساله ای است که به دلیل فریب در ازدواج از همسرش شکایت کرده بود. او با بیان این که تحصیلات کارشناسی ارشد دارد درباره ازدواج نافرجامش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: در یکی از روستاهای سبزوار به دنیا آمدم و در یکی از رشته های مهندسی تحصیلات دانشگاهی ام را به پایان رساندم . با آن که خواستگاران زیادی داشتم اما هیچ گاه به طور جدی به ازدواج فکر نمی کردم. در واقع دختری سخت گیر بودم و احتیاط بیشتری به خرج می دادم تا مرد ایده آلم را پیدا کنم .

خلاصه مدتی بعد برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد به مشهد آمدم و نزد برادر بزرگ‌ترم زندگی می کردم تا این که یک ماه قبل جوانی به نام «فرید» به خواستگاری ام آمد. واسطه ای که فرید را به من معرفی کرده بود آن قدر از کمالات و ملک و املاک خواستگارم تعریف و تمجید کرد که ناخودآگاه شیفته اش شدم. او از تحصیلات بالا و اوضاع مالی خواستگارم سخن می گفت و خانواده اش را انسان هایی فرهیخته و بدون نقص جلوه می داد. من هم که به دنبال چنین همسری بودم خیلی زود پاسخ مثبت دادم و تنها با اعتماد به واسطه خواستگارم هیچ تحقیقی انجام ندادیم .

پدر و مادرم نیز که اعتقاداتی کاملا سنتی داشتند برای احترام به خانواده فرید و حفظ آبروی خانوادگی هیچ گونه سخت گیری نکردند و اجازه دادند تا همه مراسم با خواست و میل خانواده خواستگارم برگزار شود. بالاخره تاریخ عقد تعیین شد اما نامزدم محضری را که در آن سوی شهر قرار داشت برای ثبت ازدواجمان و برگزاری مراسم عقدکنان انتخاب کرد. اگر چه این موضوع برایم تعجب‌آور بود اما به دلیل احترام به نظر فرید سکوت کردم و چیزی نگفتم تا مراسم عقدکنان بدون دلخوری برگزار شود . این در حالی بود که در آن محضر کوچک حتی جا برای نشستن کم بود و بسیاری از بستگان مان سرپا ایستاده بودند. با آن که خیلی خجالت زده شدم اما نمی‌خواستم به خاطر این موضوعات کم اهمیت از نامزدم گلایه کنم. قرار شد چند ماه بعد زندگی مشترکمان را آغاز کنیم. اما از روز بعد از برگزاری مراسم عقد دیگر فرید به دیدنم نیامد فقط گاهی با او تلفنی صحبت می‌کردم و او هم از عشق و علاقه اش به من می‌گفت و ادعا می کرد درگیر مراقبت از پدر بیمارش است  و نمی تواند او را تنها بگذارد.  با وجود این که این ماجرا مرا آزار می داد و نمی‌توانستم بهانه اش را بپذیرم باز هم سکوت می کردم تا قضاوت بی جا نکرده باشم.

در همین روزها به طور اتفاقی سراغ سند ازدواج و مدارک مان رفتم که در منزل ما بود اما وقتی شناسنامه نامزدم را ورق زدم حیرت زده چشمانم به روی نام زن دیگری خیره ماند که در شناسنامه شوهرم ثبت شده بود. دنیا دور سرم چرخید باورم نمی شد این گونه فریب خورده باشم. وقتی موضوع را به همراه برادرم بررسی کردم تازه فهمیدم که «فرید» در گذشته ازدواج دیگری داشته و این موضوع را از من پنهان کرده است . بلافاصله با نامزدم تماس گرفتم و از او خواستم به خانه ما بیاید وقتی فرید با چهره خشمگین و رنگ پریده من رو به رو شد ابتدا سعی کرد همه چیز را انکار کند اما زمانی که متوجه شد ماجرا لو رفته است این گونه توجیه کرد که «چون تو را دوست داشتم ازدواج ناموفقم را مخفی کردم» . حرف های او برایم غیرقابل باور بود چرا که یک ماه از زمان عقدمان می گذشت اما او حتی یک بار هم نزد من نیامده بود و من عشق و محبتی از او ندیده بودم به همین دلیل مهریه ام را به اجرا گذاشتم و از او به دلیل فریب در ازدواج شکایت کردم . بعد از این ماجرا بود که تازه دریافتم او نه تنها هیچ گونه ملک و املاک و سوادی ندارد بلکه گاهی با یک خودروی مدل پایین اجاره ای مسافرکشی می کند و چیزی برای پرداخت حق و حقوق من ندارد. حالا که من بدون تحقیق و با چشم و گوش بسته زندگی خودم را تباه کردم ، می خواهم به دختران جوان بگویم شکست در ازدواج آن قدر تاثیر روحی و روانی وحشتناکی دارد که هر دختری را به انزوا می کشاند و آینده اش را نابود می کند بنابراین هنگام خواستگاری با ریزبینی تحقیق کنید تا در آینده افسوس نخورید.

گزارش خراسان حاکی است ؛ پرونده این دختر جوان با صدور دستوری از سوی سرهنگ علی عبدی (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) توسط مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری مورد بررسی های روان شناختی و قضایی قرار گرفت.