برادرکشی در شاهنامه مشهد / جزئیات جنایت بامدادی

شانه هایش می لرزید. باورش نمی شد که دستش به خون برادر کوچک ترش آلوده شده باشد. یکی از کابوس هایش روبه رو شدن با پدر پیرش بود که ساکن نیشابور بود. او صبح دیروز با اسلحه کلاشنیکوفی که چندی قبل از منطقه قلعه ساختمان خریده بود، به سراغ همان خانه محل اختلافشان می رود. خانه ای که در اختیار جواد و همسرش بوده. زنگ و درخانه را هم زمان می زند. صدای داد و فریادهایش موجب می شود تا جواد در را به روی او باز نکند، اما از آنجا که خشم گریبان او را گرفته بود، با لگد به جان در می افتد و هر طور که می تواند آن را می گشاید.

برادرکشی در بامداد مشهد

جواد در میان خواب و بیداری خودش را به برادر بزرگ تر می رساند تا با بیرون انداختن او، غائله را بخواباند. اما با دیدن تفنگ می فهمد که این درگیری مانند درگیری های قبلی نیست که با چند مشت و لگد تمام شود. برادر بزرگ تر فرصت فکر کردن را از او می گیرد و آن ها با همدیگر درگیر می شوند که پایان دعوای 2برادر با شلیک 3 گلوله و غرق در خون شدن جواد (برادر کوچک تر) پایان می یابد.

متهم به قتل که با دیدن خون، تازه می فهمد چه کرده است، از محل به نقطه نامعلومی می گریزد.

ورود تیم جنایی به پرونده

مأموران انتظامی پس از گزارش حادثه به مرکز فوریت های پلیسی 110به محل وقوع جنایت واقع در شاهنامه 46می روند. مکانی که منزل پردردسر 2برادر در آنجا ساخته شده بود.

بررسی های ابتدایی نشان می دهد که مردی 30ساله بر اثر شلیک گلوله به قتل رسیده است. بلافاصله موضوع به بازپرس جنایی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه دو مشهد گزارش می شود.

با حضور قاضی حسن زرقانی و تیم جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در محل، تحقیقات آغاز و بنا بر اظهارات همسر مقتول، مشخص می شود که قاتل برادر بزرگ تر او بوده است.

ارشاد مقام قضایی و توجه دادن متهم به اینکه در نهایت دستگیر خواهد شد، اما اگر خودش را معرفی کند، هیچ عذاب وجدانی نخواهد داشت و....، موجب شد تا متهم خودش را تسلیم قانون کند.

بازسازی صحنه جنایت

با حضور متهم به قتل در محل حدود ساعت 6صبح با دستور قاضی زرقانی بازسازی صحنه جنایت آغاز شد.

متهم به قتل با واکاوی آنچه او را وادار کرده بود دست به اسلحه شود و برادرش را به قتل برساند، اعلام کرد که چند سال قبل زمین همین خانه را خریدم و آن را ساختم. همه پول زمین و ساخت از خودم بود. چون من تاکنون دوبار ازدواج ناموفق داشته ام و از همسر اولم نیز یک دختر دارم، خانه را برای سکونت به جواد و همسرش دادم.

اما جواد مدام ادعا می کرد که در این خانه سهم دارد و بخشی از پول آن را داده است. من هیچ وقت صحبت هایش را جدی نمی گرفتم و قبول هم نداشتم و از آنجا که سند به نام من بود، خاطر جمع بودم که حرفش به جایی نمی رسد. یک روز که در خانه ام نبودم، جواد دزدکی آمده بود و بعد از بازکردن گاوصندوق، اسناد خانه را ربوده بود. از همان روز اختلاف ما شدت گرفت. بارها از او خواستم تا اسناد را برگرداند، اما او ادعا می کرد که در خانه سهم دارد و باید سهمش را بدهم. چندین بار ما با یکدیگر درگیر شده بودیم و همین موضوع مرا عذاب می داد تا اینکه تصمیم گرفتم درس حسابی به او بدهم. برای همین با خرید اسلحه از منطقه قلعه ساختمان، صبح زود به سراغ او رفتم تا شاید بترسانمش و بتوانم سند خانه را پس بگیرم. ما با هم درگیر شدیم که نمی دانم چه شد که اسلحه شلیک کرد، یک گلوله به زمین خورد و گلوله بعدی به شکمش خورد، اما همین که برگشت و خواست فرار کند گلوله سوم هم به پشتش خورد. من که با دیدن خون ترسیده بودم از محل فرار کردم.

بررسی صحنه جنایت، اظهارات متهم را تأیید کرد و پس از اینکه مشخص شد متهم مشکل روانی نداشته و هنگام نزاع نیز چیزی مصرف نکرده، بازسازی این تراژدی تلخ پایان یافت و متهم با دستور مقام قضایی راهی زندان شد.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

محمد جواد ابوعطا