تلخ ترین گفتگو / چگونه برادرم ر ا در تهران سلاخی کردم ؟
حوادث رکنا: درگیری دو برادر به خاطر اموال پدری سرانجام رنگ خون گرفت.

به گزارش رکنا، برادر کوچکتر به تصور اینکه برادرش میخواهد اموال پدر را تصاحب کند، او را با ضربههای چاقو از پا درآورد.
حالا هم در زندان منتظر روز محاکمه و درخواست اولیای دم برادرش، برای مجازات است. در پشت صحنه یک جنایت این هفته، این پرونده را در گفتوگو با متهم به قتل و بازپرس جنایی تهران مرور کردیم.
براساس اوراق پرونده، ساعت 16 پنجشنبه بیست و چهارم مهر امسال این جنایت در خانهای در غرب تهران رخ داد. زمانی که ماموران کلانتری و بازپرس جنایی در محل حاضر شدند، با جسد مردی روبهرو شدند که براثر اصابت ضربههای چاقو فوت کرده بود و برادرکوچکترش که در محل حضور داشت، به قتل اعتراف کرد.
قتل سر اموال پدری / برادرکشی در تهران
متهم صحنه قتل را در نزد کار آگاهان پلیس جنایی بازسازی کرد و با پایان یافتن تحقیقات بهزودی روانه زندان خواهد شد.
بعد از قتل پشیمان و تسلیم شدم
مرد برادرکش 43 سال بیشتر ندارد، اما موهای سفیدش او را پیرتر نشان میدهد. پشیمان از قتل برادرش است و باورش نمیشود که در یک لحظه و یک تصمیم آنی جان او را گرفته و طمع مال دنیا زندگیاش را خراب کرده و باعث شده مرتکب قتل برادرش شود.
چه کارهای؟
کارم آزاد است و اکنون هم قاتل شدهام.
بابرادرت اختلاف داشتی؟
اوایل نه. اما بعداز فوت مادرم، زندگیمان عوض شد. پدرم بازنشسته و خواهرم بیمارشدند و اختلافهای من و برادرم از همان موقع آغاز شد. من و برادرم مدتی از آن دو نگهداری کردیم، اما شرایط به گونهای شد که نمیتوانستیم با توجه به شیوع کرونا در یک مکان از هر دو نگهداری کنیم. همسرانمان هم نمیتوانستند، مدام کار و زندگی خود را بگذارند و برای نگهداری از پدر و خواهرم به خانه
پدری بیایند.
بعد چه شد؟
با برادرم توافق کردیم که هرکدام از ما یکی را به خانهاش ببرد و از وی نگهداری کند. من و خانوادهام از خواهرم نگهداری کرده و برادرم از پدرمان نگهداری میکرد و شرایط برای هردوی ما بهتر شد.
پس چرا با هم درگیر شدید؟
گمان میکردم برادرم قصد دارد اموال پدرم را بالا بکشد و به من چیزی ندهد. سراغ برادرم رفتم و خواستم که او از این به بعد از خواهرمان نگهداری کند و من از پدرمان نگهداری کنم که حاضر به این کار نشد.
وقتی خواستهام را قبول نکرد، دیگر مطمئن شدم میخواهد سرم کلاه بگذارد. سر همین موضوع درگیری و اختلافم با او بیشتر شد.
چرا مرتکب قتل شدی؟
دلخوری و اختلاف ما ادامه داشت تا اینکه روز حادثه به ذهنم رسید برادرم را به قتل برسانم. فکر میکردم اگر او کشته نشود، مرا به قتل میرساند.
از تصمیمت پشیمان نشدی؟
در نبود همسرم چاقویی از آشپزخانه برداشته، از خانه بیرون زدم و راهی خانه برادرم شدم. اما در میانه راه چندبار منصرف شدم، خواستم برگردم و او را نکشم، اما کینه و نفرتی که از او داشتم مانع شد.
از روز قتل بگو.
به عنوان مهمان به خانهاش رفتم، پدرمان خوابیده بود. خانواده برادرم خانه نبودند و او و پدرم تنها بودند. کمی با هم حرف زدیم. برادرم رفت سمت آشپزخانه تا برایم چای بیاورد.
چاقویی که داشتم را از جیبم بیرون آوردم و پشت سر برادرم راهی آشپزخانه شدم و با چاقو ضربههایی به گردن او زدم. برادرم خونین روی زمین افتاد، داشت دست و پا میزد و من وحشتزده نگاهش میکردم.
فرار کردی؟
از ترس شوکه شده بودم و چاقو را پرت کردم. دستانم میلرزید و تازه متوجه شدم چه اشتباهی کردهام. نتوانستم فرار کنم، با دستانم گردنش را گرفتم تا شاید جلوی خونریزی را بگیرم، اما او فوت شد. به پلیس زنگ زدم، گفتم قاتلم، نشانی خانه را دادم و گفتم دستگیرم کنید. ماموران آمدند و دستگیر شدم.
پشیمانی؟
خیلی. اشتباهی نابخشودنی مرتکب شدم. ایکاش دستم به خون آلوده نمیشد. حس میکنم قابیل هستم و آن داستان را تکرار کردهام.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
-
فیلم عاشقانه ترین موزیک ویدیو ایران / فرهاد به شهرزاد : عشق هر ناممکنی رو ممکن میکنه !
ارسال نظر