اشتباه شوم یک دختر در شب بارانی ! /  فرهاد شیطانی فکر می کرد + عکس

به گزارش رکنا، شامگاه بیست و پنجم بهمن ماه سال ۹۷ ماموران کلانتری روستای گلدره به راننده یک دستگاه وانت که در حاشیه روستا در حرکت بود مشکوک شدند و به او ایست دادند .اما راننده بدون توجه به هشدار مأموران به سرعت ماشین افزود. به این ترتیب تعقیب و گریز پلیسی آغاز شد و مأموران برای توقف وانت چند تیر هوایی شلیک کردند اما راننده توانست در تاریکی شب بارانی بگریزد.

در حالی که ماموران به ردیابی راننده وانت وی پرداخته بودند جسد مرد جوانی در حاشیه روستا پیدا شد .جسد متعلق به یکی از اهالی روستا به نام بهروز ۳۷ ساله بود .جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و یک روز بعد دختر وی که ناپدید شدن پدرش را به پلیس اعلام کرده بود به سردخانه پزشکی قانونی رفت و جسد پدرش را شناسایی کرد. شواهد نشان می‌داد بهروز به قتل رسیده است.

رازگشایی جنایت آغاز شده بود که ماموران پلیس بعد از چند روز راننده فراری وانت را ردیابی و بازداشت کردند .راننده وانت به نام فرهاد به قتل بهروز اعتراف کرد و گفت در شب بارانی جسد دوستش فرهاد را در قسمت بار وانت پنهان کرده بود که به محض روبه رو شدن با ماموران پلیس فرار کرد.

جنایت خونین در شب بارانی رخ داد

این مرد گفت: به خاطر طلب ۹ میلیون تومانی دست به جنایت زده است .

وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد .

در دادگاه

در ابتدای جلسه دختر قربانی درخواست قصاص را مطرح کرد سپس فرهاد روبه روی قضات ایستاد و منکر قتل عمدی شد.

وی گفت :من دستفروش بودم و از این طریق زندگی ام را می گذراندم. چند ماه قبل مقداری لباس به ارزش 9  میلیون تومان به بهروز داده بودم اما او پولم را پس نمی داد.

وی ادامه داد :چند بار با او تماس گرفتم و از او خواستم طلبم ۹ میلیون تومانی را به من بدهد .آخرین بار مقابل خانه‌اش رفتم اما دخترش گفت پدرش به باغ رفته است .من سوار وانت شدم و به سمت باغ رفتم. آن شب بارانی بود که بهروز را در حاشیه جاده دیدم. او در حالیکه میله آهنی در دست داشت به سمت خانه اش حرکت می کرد .می خواستم ترمز کنم اما چون ترمز ماشین مشکل داشت و زمین لیز بود نتوانستم ماشین را کنترل کنم .به همین خاطر وانت به بهروز برخورد کرد و او روی زمین افتاد.

رها کردن جنازه مرد در در حاشیه روستا گلدره

این متهم گفت: من بلافاصله از ماشین پیاده شدم تا به او کمک کنم. اما او با میله آهنی به من حمله کرد.او دو ضربه به کتف و گردنم زد. دعوا میان ما بالا گرفت و من در یک لحظه میله را از او گرفتم و ضربه ای به سرش زدم که بیهوش شد. من ترسیده بودم .به همین خاطر او را در قسمت بار وانت سوار کردم تا به بیمارستان برسانم .اما دستپاچه بودم که ماموران کلانتری به من مشکوک شدند و مرا تعقیب کردند و من فرار کردم .من در شب بارانی جسد را در حاشیه روستا رها کردم.

این متهم به عنوان آخرین دفاع گفت: من اتهام قتل عمدی را قبول ندارم .حتی کارشناسان تایید کرده‌اند که ترمز ماشینم مشکل داشت و من عمدی با بهروز برخورد نکرده بودم.باور کنید من برای دفاع از خودم میله آهنی را از او گرفتم و ربه ای به سرش زدم اما واقعاً خصومتی با او نداشتم و نمی‌خواستم او را بکشم .

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی