وحید مرادی جنجالی شد ! / همسرش عاشقانه برای لوطی بودن او می جنگد ! + عکس و فیلم دردسرساز
حوادث رکنا: همسر وحید مردای از فیلم شنای پروانه شکایت کرد.
به گزارش رکنا، همسر وحید مرادی صبح سهشنبه درخواست رسیدگی به موضوع فیلم «شنای پروانه» را به خانه سینما و سازمانی سینمایی تحویل کرد.
تیزری که پیش از این از فیلم شنای پروانه منتشر شده بود امیر آقایی، بازیگر این فیلم را نشان میداد که ظاهری شبیه به وحید مرادی داشت. این تیزر شبیه به یکی از کلیپهای وحید مرادی بود که در اینستاگرام منتشر شده بود. گریمور شنای پروانه نیز گفته بود: «گریم هاشم الهام گرفته از چهره وحید مرادی است».
زن وحید مرادی از یک فیلم سینمایی شکایت کرد
صبح روز سهشنبه ۲۷ خرداد همسر وحید مرادی همراه وکلای خود وارد خانهی سینما شد تا درخواست رسیدگی به کپیبرداری یکی از شخصیتهای فیلم شنای پروانه از همسرش که دو سال پیش در زندان رجاییشهر به قتل رسید را چهار روز قبل از اکران فیلم به ثبت برساند.
در زمان مراجعه، خانهی سینما به خاطر همزمانی با تشییع محمدعلی کشاورز خلوت است. از ماجرای پیش آمده عصبانی بود و میگفت مثل بقیهی کسانی که اتفاق مشابهی برای آنها افتاده نیست و تا آخر ماجرا ایستاده است. مشورتی با وکلای خود میکند و متن درخواست را با هم میخوانند. در متن درخواست اعلام شده بود که «با توجه به تشابهات موجود از شخصیت مرحوم وحید مرادی بدون کسب اجازه از بازماندگان ایشان استفاده شده است».
به دفتر مدیر عامل خانه سینما میروند اما منوچهر شاهسواری، رییس خانه سینما حضور ندارد، منشی متن درخواست را میگیرد اما همسر وحید مرادی شروع به صحبت و توضیح مسئله میکند و میگوید: «اگر وحید فرد مثبتی نبود از نظر بعضیها خب چرا فیلم میسازید و این تیزر را انتخاب میکنند و اگر خوب بوده و لوطی یک اجازه و احترامی لازمه» منشی میگوید این موضوع ارتباطی به خانه سینما ندارد و باید به دفتر معاونت ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی مراجعه کنید.
ماجرای شکایت زن وحید مرادی از فیلم شنای پروانه چه بود؟
بعد از مراجعه به معاونت اعلام شده، مسئول بخش بعد از تحویل درخواست میگوید رسیدگی میشود! همسر مرادی تاکید میکند که عجله دارد و دوباره ماجرا را تعریف میکند، بین صحبتهایش میگوید: «فکر کن یکی رو دوست داری بعد بیان بیاجازه از روی چهرهاش و حرفهاش کپی برداری کنند و فیلم بسازند آنوقت همین طور ساکت میشینی و منتظر رسیدگی میشی!». او ادامه میدهد: «چرا باید فیلمی که شخصیت اصلیاش دیگری است، تیزر فیلم مربوط به شخصیتهای دیگه سناریو باشه؟ چون هدف مشخصی پشت این تفکر وجود داره، و قراره مخاطب رو جذب کنه اما با شخصیت پردازی از همسر من این کار رو انجام دادن که این کار اشتباه بزرگی است».
بیرون مینشینند تا نتیجه مشخص شود. خبرنگار با همسر وحید مرادی وارد صحبت میشود؛ میگوید: «چرا وقتی زنده بود این فیلم رو درست نکردن چرا از شخصیتهای زندهای که ادعای بزرگ بودن دارن و عشق سینما هستن و حتی نقش بادیگارد بازی میکنن و فکر می کنن مردمی هستند استفاده نکردن، اونها هم پولدارن و هم امکانات دارن، شوهر من پول نداشت براش مهم هم نبود اما معرفت داشت و وقتی با کسی یا علی میگفت، تا آخر پاش وا می ستاد. حالا من نمی دونم چرا تا یکی میمیره فکر میکنن هرکاری میتونن بکنند! چرا؟ چون مرده؟ ولی اشتباه کردن وحید مرادی زنده است چون من هنوز زندهام و نمیذارم اسم وحید مرادی از یادها بره.
محمد کارت! من میخوام از زندگی شخصی تو فیلم بگیرم ببینی چطوره. این کار سرک کشیدنه و من این موضوع را رها نمیکنم. مطابق قانون من حق قصاص قاتل شوهرم رو ندارم اما حق دارم از کسایی که از شخصیت شوهر من سو استفاده کردند شکایت کنم و تا آخرش هم این موضوع رو پیگیری میکنم. اگر یه بچه پنج ساله تیزر این فیلم رو به بینه می فهمه از کجا الگو برداری شده بعد نمی دونم چرا و چطور به این فیلم پروانه نمایش دادن. عکسا رو بذار پیش هم یه کلاه رو برداشتن بعد همسرم لکی حرف میزد این ترکی. ملت که بیعقل نیستن همه درک کافی دارند و متوجه سو استفاده می شون. آقای صدر عاملی شما که سابقه طولانی داری و کلی جایزه تو کارنامه هنریات هست واقعاً فکر نکردید این وحید مرادی به هر حال کس و کاری داره و داغشون رو اینطوری تازه میکنی! چرا شخصیت مثبت فیلم تیزر نمیشه بعد آدم بد فیلم تیزر میشه!؟ چون شوهر من آدم بده شناخته شده و آخر با منتهای برنامه ریزی تو زندان به قتل به رسه! شوهر من یکبار در زندان رجایی شهر به قتل رسیده، من نمیذارم شنای پروانه قاتل دوم شوهرم باشه و تا نفس میکشم از اسم همسرم دفاع میکنم و اسمش رو زنده نگه میدارم.
میدونم که خیلیها علیه من حرفها میزنند و خواهند زد بعضیها بسته به شعورشون فحش مینویسن برای من، اینا اصلاً برام مهم نیست هرکی پشت من و همسر من حرف میزنه از مشکلات درونی رنج می بره و اصلاً برام مهم نیستن».
خبرنگار میپرسد از کارت شکایت دارد یا صدرعاملی؟، میگوید: «از هر دو شکایت دارم؛ تهیه کننده و کارگردان. امیر آقایی یعنی نمیدونه ادای کی رو درآورده قطعاً خوب میدونه و کلی تمرین و بازی کرده. وحید فوت کرده چرا زنده بود نمیساختین چرا وقتی مرد ساختین؟ نه تنها این بلکه فیلمایی که میدونین از زندگی کیا ساخته شده شکایت هم کردن بعداً ژست میگیرن که نه ما از جای دیگه ایده گرفتیم، از کجا ایده گرفتین؟ کارگردانا که نباید مثل اینستاگرامیا باشن که فقط میخوان جذب مخاطب کنن! اینا هنرمندن باید درد رو به گن، میبینن کی محبوبه از همون استفاده میکنن.»
نعیم رضا نظامی چهارمحالی به همراه یکی از همکارانش (رضا صالحیه) که وکالت اولیا دم مرحوم وحید مرادی را بر عهده داشت، اینبار وکالت همسر وحید مرادی را بر عهده گرفته است. او میگوید: ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ رسیدگی به پرونده قتل مرحوم وحید مرادی در دادگاه کیفری یک تهران بهصورت غیر علنی برگزار شد تبعاً ضرورت داشت که مقدمات دفاع و بررسی پرونده با دقت صورت گیرد. این در حالیست که در این اثنا و در شرایطی که همسر ایشان در شرایط خاص روحی به سر میبردند به یکباره تیزرهای فیلم شنای پروانه بهصورت گسترده در فضای مجازی مورد توجه مخاطبین قرار گرفت! از همان زمان همسر مرحوم مرادی قصد پیگیری موضوع را داشت اما با توجه به حساسیت پرونده از ایشان تقاضا کردیم این موضوع را به زمان دیگری محول نمایند.
پس از برگزاری دادگاه با توجه به شیوع ویروس کرونا و مسائل پیش آمده این موضوع با وقفه مواجه شد و به یکباره در روزهای گذشته همسر مرحوم، از اکران عمومی این فیلم در روزهای آتی خبر دادند که در این راستا و بر مبنا وظیفه محوله و با توجه به جمیع ضوابط مقرر صلاح بر این شد تا ابتدا موضوع از طریق خانه سینما طرح شود و در صورت عدم اقدام مقتضی سایر طرق مقرر قانونی جهت بررسی تخصصی موضوع در دستور قرار خواهد گرفت.
ولی متاسفانه در مراجعه روز جاری این موضوع را خارج از صلاحیت خانه سینما اعلام داشتند! و در این راستا مقرر به اعلام مراتب به معاونت ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی گشت و در جلسه برگزار شده با مدیر کل محترم دفتر نظارت بر عرضه و نمایش فیلم، جناب آقای محمدرضا فرجی ایشان با روی باز و با سعه صدر تمام ادعاهای همسر مرحوم مرادی را گوش کردند و مقرر به رسیدگی لازم شد. این درحالیست که قضاوت نهایی راجع به فیلم شنای پروانه را مردم عزیز خواهند کرد. تبعاً با توجه به شرایط کشور و توصیههای اکید وزارت بهداشت امیدواریم با رعایت پروتکلهای بهداشتی اکران فیلمها در سینماهای کشور آغاز شود و رسیدگی به ادعای موکل نیز طبق ضوابط مقرر قانونی پیش خواهد رفت و آنچه به نظر میرسد موکل در رسیدن به هدف بشدت مصمم است.
گفتگو با همسر وحید مرادی
همسر وحید مرادی اجازه نمیدهند که از او عکسی گرفته شود.، وحید مرادی یکی از لاتهای معروف تهران است که در زندان رجایی شهر طی یک درگیری کشته شده است.
بیشتر جملاتش را با حسی مملو از خشم بیان میکند، بر این باور است که افراد زیادی تلاش دارند تا چهرهی همسرش را به عنوان اراذل معرفی کنند و فیلم «شنای پروانه» در جشنواره را یکی از همان فیلمها میداند و حتی قصد شکایت از سازندگان این فیلم را دارد و میگوید «من اجازه ندادم از وحید مرادی فیلم بسازن، حالا باید از سازندههای فیلم شنای پروانهام شکایت کنم چون میخواستن ادای شوهر منو دربیارن، حتی فیلم سطح یک هم همینه، اونام همین کارو کردن، میدونی چرا از این فیلما میسازن؟ چون میخوان بگن عاقبت وحید مرادی اراذل و اوباش همین میشه و ۱۱۰ هم پیروز میشه، پس با این وجود من هیچ وقت نمیذارم شوهرم خراب بشه. وحید کشتیگیر بود، اصلا ورزشکار بود، کار و زندگیش رو میکرد.»
نعیم رضا نظامی چهارمحالی وکیل پروندهی وحید مرادی هم بر این باور است که رفاقت برای وحید مرادی الویت بوده و حتی پیش از اتهام قتل، هیچ سابقهای راجع به تعرض به جان، مال و ناموس اشخاص نداشته است.
از پستهای اینستاگرام فهمیدم شوهرم کشته شده
طبق گفتهی وکیل پروندهی وحید مرادی، او در خرداد ۹۷ به مهمانی خاصی دعوت میشود و در درگیری در همان مهمانی متهم به قتل میشود و بعد به زندان میرود و ماه بعد در زندان کشته میشود، صدای همسر جوان وحید مرادی آرامتر میشود و در مورد روز حادثه میگوید: «خودم فهمیدم، هیچکس به من نگفت» این جمله را آنقدر آرام بیان میکند که گویی با خودش در حال حرف زدن است، زن جوان ماجرای آن روز را توضیح میدهد: «اینستاگرام رو باز کردم و دیدم همه پست گذاشتن وحید مرادی روحت شاد، در صورتی که یک ساعت قبلش تلفنی از زندان با هم حرف زده بودیم. بعد فهمیدم چرا برادرم چند بار از زندان زنگ زد و همش حال وحید رو ازم میپرسید، نگو که اونا میدونن چی شده، فقط نمیخوان من هول کنم چون همه میدونستن من چقدر شوهرم رو دوستش دارم.
بعدش داداشم اومد تا منو جلوی در زندان ببره، ساعت ۷ رسیدیم جلوی در زندان، انقدر حالم بد بود که هیچی نمیفهمیدم، فقط به دادشم گفتم از من فاصله بگیر چون حالم خوش نبود، داد میزدم که بگید وحید بیاد بیرون، دو تا آجر دستم بود با همونا زدم دوربین مداربستههای جلو در زندان رو شکوندم که بعد زنگ زدن یگان ویژه اومد و داداشم رو بردن.»
انگشت اشاره را به نشان تاکید بالا میآورد و با صورت گداخته از خشم ادامه میدهد: «سه روز داداشم رو بردن، حتی توی مراسم خاکسپاری شوهرم نبود، اون سه بعد اومد بهشت زهرا تا منو ببینه و بغل کنه، لنگ میزد.
اون روز جلوی در زندان حالم سر جاش نبود، فقط به در زندان میکوبیدم و وحید رو صدا میزدم، فکر نمیکردم وحید مرده باشه، فکر میکردم نهایت توی کما باشه، انقدر سر و صدا کردم که نگهبانی درو باز کرد گفت خانم ساکت باش، منم با مشت زدم توی صورتش، کلا اون روز رد داده بودم.
دوباره زنگ زدن یگان ویژه اومد، وسیلهی دفاع من فقط دو تا آجر بود، مامورا تا خواستن بیان سمتم گفتم اگه بیایین جلو با این دو تا آجر میزنم به سر و صورتتون و اینجا رو به خاک و خون میکشم که نیروی یگان ویژه همون جا وایستاد. انقدر جلوی در زندان موندم که ساعت یک شب شد، دیگه اجازه دادن برم داخل، تا رفتم تو بهم تسلیت گفتن، ولی من انقدر گریه کردم که توی بخش سالن زندان بردنم تا داداشم از زندان بیاد منو آروم کنه، داداشم حمید روم یه تعصب خاصی داره حتی بخاطرم قتل هم کرده، گفتن اگه اون بیاد ببینه خواهرش حالش اینطوریه به هم میریزه، آخه داداشم روم خیلی حساسه.
خلاصه بعد اون، تا پنچ صبح دنبال داداش کوچیکم بودم که ببینم از جلو در زندان کجا بردنش، ولی همه پاس کاریم میکردن و میگفتن ما اصلا چنین چیزی نشنیدیم، در صورتی که آگاهی کرج برده بودنش.»
بین صحبتها احساسش را کاملا مدیریت میکند تا ما شاهد قطرههای اشک او نباشیم و جدیتر از قبل به حرفهایش ادامه میدهد، بعد از سکوت چند ثانیهای میگوید: «فرداش رفتم غسالخونه تا ببینمش، پسفرداش هم خاکش کردیم. بعدش رفتم سازمان امور زندانها تا فیلم مداربستهی زندان رو بگیرم ولی بهم ندادن، البته دکتر محمد شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران خیلی کمکم کرد، ولی در کل اذیت شدم؛ مثلا به من یه مسجد ندادن تا برای شوهرم یه مراسم بگیرم، یه مسجد توی کرج هست که شوهرم اونو خیلی دوست داشت، همیشه میگفت من چیزیم شد مراسم منو اینجا بگیرید، منم به عشق شوهرم رفتم ۶۰۰ تومن بیعانه دادم به مسجد که دو ساعت بعد امنیت من و پدر و مادر وحیدو صدا زد تا امضا بدیم تا برای وحید مراسم نمیگیریم، قبول نکردم و گفتم برای شوهرم مراسم میگیریم اونا گفتن میبریمت توی زندان، گفتم باشه ولی بیام بیرون بهترین مراسمو برای شوهرم میگیریم. اینا همه در صورتیه که شوهر من بچه شیعه بود یعنی حقش یه مراسم توی مسجد بود، خلاصه مادر شوهر و پدر شوهرم امضا دادن ولی من ندادم چون کلا من جایی امضا نمیدم. حتی نذاشتن براش هجله بزنم ولی من بهترین هجله رو گرفتم و همه جارو ریسه بستم و کار خودمو کردم، حتی بهشت زهرا هم بهمون میز و صندلی نداد.
وحید با مرام بود مثل بقیهی لات و لوتا نبود، فدایی زیاد داشت هنوزم داره، هشتاد هزار نفر برای مراسمش اومدن، برای هر کسی که اینقدر آدم نمیره، وقتی سنگ مزارشو انداختم بهشت زهرا گفت باید سنگ عوض کنی، اینجا شبیه امام زاده شده و بازماندههای قبر بغلیا هم باهاش مشکل دارن در صورتی که دروغ میگفتن، آخر سرم زدن سنگ رو شکوندن، منم با چادر سنگو زدم زیر بغلم رفتم دفتر بهشت زهرا گفتم اگه سنگ شوهرمو ندین بیل و کلنگ آوردم تا قطعه شهدا رو با خاک یکی کنم.
انقدرم آشنا و فدایی وحید مرادی دارم که کافی باشه فقط یه چیزی رو اعلام کنم، مثلا بگم هر روز شیشه ماشین فلانی رو بزنن بشکون یا بچه فلانی رو بدزدن بعد خودمم فقط بشینم نگاه کنم. شوهر من پهلوون بود، خاطر خواه زیاد داشت ولی اصلا نوچهبازی و باندبازی توی مرامش نبود برای همین یکی به اسم حسین پنجک همیشه دلش میخواست تا جای وحید مرادی بگیره و بهش حسودی میکرد.»
طبق گفتههای زن وحید مرادی، این فرد یکی از بزرگترین مواد فروشان ایران است و در آخرین دادگاه غیر علنی مرادی جلوی جمع بیان کرده: «همه میگن من مواد فروشم، آره خب من مواد فروشم»
این زن جوان با صدایی بلندتر از قبل در مورد حسین پنجک میگوید: «چند سال پیش با فروش چهل میلیارد مواد، یه جشن گرفت، یعنی با یه میلیاردش یه جشن بزرگ توی یکی از برجای بالای تهران گرفت،این یارو حکمش اعدامه چون تا حالا دو تا از آشپزخونههای شیشهاش لو رفته اما اعدام نشده، اصلا باید الان قزلحصار باشه ولی زندان رجایی شهره، حالا میدونی چرا؟ چون اونجا همه اعدامی هستن و ازشون استفاده میکنه، مثلا یه یارویی دو تا قتل داره و قراره اعدام بشه دیگه چیزی براش مهم نیست، گردن گیری خلاف یکی دیگرم میکنه، حسین پنچکم ازشون استفاده میکنه، الان توی پروندهی شوهرمم همین کارو کرده، جلسه آخرم دوازده نفر آوردن که همشون گردنگیر بودن.
حسین پنجک بدش میاد کسی ازش بالاتر باشه، وکیلبند زندان بود تا وقتی که وحید مرادی میره اونجا و همه عاشق اون میشن، برای همین وکیلبندی اون پر میشه، بعدم حسین پنجک گردنگیر جور میکنه و اینطوری میشه.»
صحبتهایی بر سر ارتباط بین هانیکرده یکی دیگر از لاتهای تهران و قتل وحید مرادی وجود دارد و همسر وحید مرادی در مورد ارتباط هانیکرده و وحید مرادی در زمان حیات او میگوید: «هانیکرده برای اینکه خودشو بالا بکشه دم پر وحید مرادی میچرخید اما اون توی کار مواده که وحید مرادی از این کارا خوشش نمیومد، برای همین هانیکرده بود که همیشه خودش رو به وحید میچسبوند، شوهر من آدم با مرامی بود، انقدر انسان بود که آقای دادستان میگفت متهم به صداقت این من ندیدم تا بحال.»
وحید مرادی در حیاط با ما لی لی بازی میکرد
همسر وحید مرادی در مورد مهمانی ساختگی صحبت میکند که بعد از ورود وحید به مهمانی در لایو اینستاگرام و به صورت آنلاین یکی از افراد حاضر در مهمانی شروع به ناسزا گفتن به او میکند و همین باعث درگیری میشود، بعد از آن وحید مرادی به اتهام قتل به زندان میرود، با حسی مملو از خشم میگوید: «شوهرم هر کجا میخواست بره من میدونستم، مثلا مهمونی میخواست بره من میدونستم چون لباساشو من آماده میکردم، اون روز مهمونی هم قرار بود بره باشگاه که حسین گودرزی بهش پیام میده و برای مهمونی دعوتش میکنه، پیام داده بود، داداش ناهار حاضره زودبیا، پول آژانس حساب نکن خودم میام جلو در… اون گوشی که این پیاما توش هست هنوز دست منه، شوهر من جونش بود و ناموسش وقتی یارو لایو میگیره و شروع میکنه فحش ناموس دادن شوهر من که نگاه نمیکنه.»
بین صحبتهایش خواهر زن مرادی برای آشنایی و یا شناخت بیشتر در مورد خصوصیات اخلاقی و خلق و خوی وحید، همان لات معروف خاطراتی از تفریحهای خانوادگی را بازگو میکند و میگوید: «آقا وحید هر وقت به خونهی ما میامد گوشیش هر چقدر زنگ میخورد اصلا جواب نمیداد چون میگفت میخوام پیش شما بمونم، نمیخوام برم پیش رفیقام، وقتی دور هم بودیم دبرنا بازی میکردیم، خونهی ما حیاط داشت برای همین میرفتیم توی حیاط و لی لی بازی میکردیم، ذاتش یه بچهی با انصاف و با غیرت بود وقتی با من و خواهرم بیرون میومد هوای مارو خیلی داشت چون ناموسش براش خیلی مهم بود، یه انسان واقعی بود.»
BBC میخواست با من مصاحبه کند اما من این کار را نکردم
زن وحید به این نکته تاکید داشت که در طول این یک و نیم سال بارها از بی بی سی و بعضی رسانههای دیگر خواستند با او مصاحبه کنند اما از این کار اجتباب کرده است، از دلیل این امر که میپرسم با همان خشم پیدا در صدایش میگوید: «چون فکر میکردم مملکتم ازم حمایت میکنه ولی هیچ دفاعی نکرد، وقتی یه مسجد بهش ندادن تا مراسم بگیریم باید تا تهشو میخوندم.
اصلا برام عجیبه که توی دادگاه رییس سابق زندان رجایی شهر حضور نداره، اصلا فیلم و عکسای قتل شوهرم توی زندان دیدی؟ من نمیتونم ببینم چون گریهام میگیره، تن و بدنم میلرزه، توی دادگاه اصلا از پخش شدن این کلیپا چیزی نگفتن، چرا باید این چیزا از زندان پخش بشه؟ من چیزی برای باخت ندارم، از خدامه برای شوهرم برم بالای چوبهی دار، دسته گلم رفته زیر خاک، قرار نبود دادگاه غیر علنی باشه اما بی سر و صدا برگزار کردن، من اصلا این رسیدگی دادگاه رو قبول ندارم و باید بخاطرش برم پیش رییس قوهی قضاییه تا جریان پرونده درست پیش بره.»
شهرداری برای سد معبر خیابان به شوهرم پیشنهاد میداد ولی وحید قبول نمیکرد
همسر وحید مرادی در سراسر صحبتهایش تنها به دفاع از وحید مرادی پرداخت که جامعه در برابر او واکنشهای متفاوتی داشتند، این زن جوان از پیشنهادهای دولتی که به همسرش میشده گفت: «شهرداری چند باری به شوهرم پیشنهاد داده بود تا مامور سد معبر خیابون بشه ولی وحید همیشه میگفت من نمیرم بزنم زیر بساط آدمای نیازمند محتاج که برای پنچاه هزار تومن اومدن کاسبی کنن، شوهر من خیلی راحت میتونست از هر راهی پول دراره اما این کارو نمیکرد. حتی علی پروین و قلعه نویی میخواستن که با اونا باشه اما خودش نمیخواست. الان اگه بدونی خونهی من کجاست گریهات میگیره، در صورتی که شوهرم میتونست اینطوری زندگی نکنه اما نخواست هر کاری بکنه.»
وحید سر رفتگرها را میبوسید
این زن جوان در مورد منش همسرش و ارتباط او با آدمها میگوید: «هر وقت میخواست دل منو خوش کنه مثلا، رستوران بریم مجبور بود مثلا ده تا میز دور مارو رزرو کنه تا توی امنیت باشیم و من راحت یه شام بخورم، از بس که مردم فضول بودن، از بس زنای جلف دورش میومدن، در صورتی که خب اگه میخواست با آدمای اون شکلی باشه خب میومد میگرفتشون دیگه، هر وقت من باهاش بودم هر کسی میومد عکس بگیره میگفت برید من با ناموسمم و عصبی میشد.
حتی یه حاجی بود که تو کار فروش لوازم خونه بود وحید براش یه کاری انجام داده بود، میگفت آقا وحید برای ما یه کاری کرد هرچی گفتیم هر چی میخوای بردار اما قبول نکرده و گفت به جاش جهاز دو سه تا دختر دم بخت بده. میخوام بهت بگم یعنی خیلی کارا میتونست بکنه از خیلی راها میتونست پول دراره اما نکرد.
مثلا شبا وقتی از مهمونی برمیگشتیم، توی خیابون سوپور میدید میزد روی ترمز بدو بدو میرفت به پولی به رفتگر میداد سرش رو یه ماچ میکرد و بر میگشت توی ماشین، ببین تا چه حد آدم حسابی بوده.»
وحید در هیچ تجمع آنچنانی حضور نداشت
صحبتها و ادعاهایی در مورد حضور بعضی لاتهای تهران برای برخورد با تجمعات اعتراضی گاه به گوش میرسد که یکی از آنها وحید مرادی بود اما همسر او این موضوع را به طور کامل تکذیب میکند و میگوید: «دوست داشتن مثل هانی کرده که توی شلوغیا بوده شوهر منم باشه اما وحید میگفت من دوست ندارم از این کارا کنم، من با مردمم، خودمو از مردم میدونم.»
وکیل وحید مرادی: هیچ سابقهای راجع به تعرض به جان، مال و ناموس اشخاص پیش از آن اتفاق نداشته بود
نعیم رضا نظامی چهارمحالی وکیل پدر وحید مرادی بر این باور است که رفاقت برای وحید مرادی اولویت بوده و پیش از اتهام قتل، سابقهای از این دست جرمها نداشته و ادامه میدهد:«جای بسی تاسف است که چرا از ظرفیتهای اشخاصی چون وحید مرادی به نحو مطلوب استفاده نمیشود؛ گو آنکه بنیان شخصیت انسانها در شرایطی که در هفت سالگی تکمیل و با پایان نوجوانی بفعل میرسد میتوان از میانه تحصیل نوجوانان در مدارس نسبت به شخصیت یابی اقدام کرد، وحید مرادی پس از تربیت در خانه به جامعه سپرده شد و میبایست از این شخصیت توانا در زمینههای مطلوب استفاده شود.
مرحوم وحید، مسلک اشخاص خاصی را دنبال کرد و آنها را الگوی خود قرار داد و در نهایت رفاقت را به نحوی اولویت خود قرار داد و با بررسی کیفیت سوابق ایشان قبل از ۹-۳-۹۷ عموم آنها راجع به مباحث خاصی است. شوربختانه وحید مرادی در برخی از رسانهها پیرو ویدئوهای منتشر شده در فضای مجازی به عنوان شرور و لات معرفی شد.
فرق عمیقی است بین این الفاظ با روحیات ذاتی مرحوم وحید زیرا پدیده لوطی در تاریخ این مملکت وجود دارد و از دوران قاجار شکل گرفته است گو آنکه فاصله عمیقی است بین لوطی، لات و گنده لات، وحید مرادی مسلک و مرام پهلوانی داشت و هیچ سابقهای راجع به تعرض به جان، مال، ناموس اشخاص قبل از ۹-۳-۹۷ نداشت و متاسفانه در شرایط خاصی در این روز مرتکب فعلی ناخواسته شد که همان موضوع مقدمهای برای فرجام تلخ وحید مرادی در ۱۱-۴-۹۷ گشت.
تفاوت بین طیب حاج رضایی با شعبان جعفری در تاریخ این سرزمین مشخص و ماندگار شده است لذا پرونده قضایی مرحوم وحید مرادی دیر یا زود بسته خواهد شد اما تاریخ در خصوص ایشان و تفاوتهایش با دیگران قضاوت خواهد کرد.» برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
خاک بر سر همچنین پدرای روان خرجشون نمی دن بعد دخترهای بدبخت کار مین دستشون تو جیب خودشونه بعد غیرتشون خیر سرشون گل میکنه غیرتی میشن به خاطر اینکه ولی دم هست با این بیشرفا هیچ کاری ندارن چند فقره سابقه فردا مثل قاتل ها دزدا میان بیرون هرکدام از قاتل ،دزدا ، چند فقره سابقه دارن