قتل زن آشنا در تهران / اهریمن دستور قتل سوسن را صادر کرد +فیلم گفتگوی اختصاصی
حوادث رکنا: پسر جوان که به خاطر کرونا از کار بیکار شده بود در یک صحنه تلخ دست به قتل زن آشنا زد تا با سرقت طلاهایش بدهکاری میلیونی اش را پرداخت کند. این قاتل می گوید در صحنه جرم یک نفر از درونم به من دستور قتل و سرقت طلاها را داد.
به گزارش اختصاصی خبرنگار جنایی رکنا، صبح روزجمعه 26 اردیبهشت ماه پسر جوان هرچه با مادرش تماس گرفت جوابی نشنید، دلشوره عجیبی داشت، به سمت خانه مادرش به نام سوسن در شهرک ولیعصر رفت و وقتی وارد خانه شد با جسد خونین مادر 79 ساله اش روبرو شد و همین کافی بود تا ماجرای قتل زن تنها در خانه اش به کلانتری 153 شهرک ولیعصر مخابره شود.
سرقت طلاها
بدین ترتیب ماموران کلانتری در محل حاضر شدند و در ادامه تیمی از ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران همراه تیم تشخیص هویت و بازپرس ویژه قتل پای در قتلگاه پیرزن تنها گذاشتند.
تجسس های ابتدایی نشان از آن داشت که قربانی جنایت با ضربات چاقو به گردنش از پای در آمده و قاتل پس از قتل طلاهای این زن را به سرقت برده است و قاتل برای پنهان ماندن این جنایت هارد دوربین های مداربسته را نیز دزدیده است.
قاتل به صحنه قتل بازگشت
تحقیقات پلیسی در صحنه جرم ادامه داشت که ماموران به رفتارهای پسر جوانی که از بستگان مقتول بود در صحنه جرم مشکوک شد و پسر قربانی جنایت عنوان کرد حامد نوه دایی اش است و برای همدردی به اینجا آمده است که ماموران با توجه به رفتارهای مرموز پسر جوان به دستور بازپرس ویژه قتل این جوان 23 ساله را دستگیر کردند.
سکوت شکسته شد
حامد سکوت کرده بود تا اینکه صبح روز شنبه یکی از دوستان حامد با حضور در اداره پلیس عنوان کرد که پنج شنبه شب با حامد بودیم که سافرش آبمیوه دادیم که حامد خواست گوشی موبایلش را از جیبش بیرون بیاورد که یک انگشتر از جیبش بیرون افتاد، بدون هیچ حرفی انگشتر طلا را برداشت و وقتی خواست پول آبمیوه ها را پرداخت کند یک النگوی طلا از جیبش روی زمین افتاد و در سکوت طلا را برداشت و داخل جیبش گذاشت.
پسر جوان عنوان کرد که دقایقی بعد حامد تو صحبت هایش گفت که افرادی به بهانه بسته حمایتی وارد خانه پیرزنی شده و دست به قتل زده اند. پس از این ماجرا وقتی شنیدم حامد به عنوان مظنون در قتل دستگیر شده تصمیم گرفتم پرده از این اتفاقات بردارم.
همین سرنخ های پلیسی کافی بود تا حامد به قتل پیرزن تنها در شهرک ولیعصر اعتراف کند و ادعا کرد که برای سرقت طلاهای این زن دست به قتل زده است.
قتل بخاطر بدهکاری 10 میلیون تومانی
حامد 23 ساله که بخاطر بدهکاری 10 میلیون تومانی دست به قتل عمه پدرش زده ادعا می کند در صحنه قتل یک نفر از درون به من دستور داد که دست به این کار بزنم.
شغل؟
در یک تولید کمد دیواری کار می کردم.
بیکار شدی؟
به خاطر کرونا کارگاه تعطیل شد و از اسفند ماه بیکار شدم.
به دنبال کار رفتی؟
منتظر بودم کارگاه باز شود و دنبال کار نمی رفتم.
تحصیلات؟
دیپلم.
سابقه داری؟
نه.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
قتل.
قتل چه کسی؟
عمه پدرم.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
برای عمه پدرم سبد کالا گرفته بودم و به در خانه شان بردم که داخل خانه با هم جر و بحث کردیم در یک لحظه نمی دانم چه شد که با ماهیتابه زدم تو سر زن 79 ساله که روی زمین افتاد و بعد از آن دیگر هیچی نفهمیدم، یک نفر از درونم به خودم دستور داد که با چاقو او را به قتل برسانم و طلاهایش را بردارم.
اعتیاد داری؟
نه فقط بعضی اوقات که عصبانی می شوم قرص ترامادول می خورم.
به دستور پزشک این قرص را مصرف می کنی؟
نه، هر وقت این قرص را می خورم آرام می شوم به همین خاطر قرص ترامادول می خورم.
چاقو از کجا آوردی؟
وقتی خواستم طلاها را بردارم دیدم عمه پدرم هنوز زنده است و به هوش آمده که در یک لحظه چاقوی میوه خوری را برداشتم و چند ضربه به گردن او زدم و پس از آن از خانه خارج شدم.
جر و بحث سر چه موضوعی بود؟
رفت و آمد زیادی به خانه شان داشتم اما خانواده هایمان با هم اختلاف داشتند.
پس از قتل کجا رفتی؟
رفتم خانه، لباس هایم را عوض کردم، حال خوبی نداشتم، صحنه قتل جلوی چشمانم بود و دیوانه شده بودم، از خانه خارج شدم که یکی از دوستانم به من زنگ زد و پرسید کجایی گفتم تو خیابان. شب 21 ماه رمضان بود، دوستانم پیشنهاد دادن که به بهشت زهرا برویم که همراه آنها به بهشت زهرا رفتم و ساعت 3 بامداد بود که به خانه برگشتم و تا صبح نخوابیدم.
عذاب وجدان داشتی؟
حال خوبی نداشتم، فکر می کردم همه این اتفاقات رویا بوده.
با کسی در مورد قتل حرف زدی؟
با دوستم که به بهشت زهرا رفته بودیم حرف زدم، می خواستم با یک نفر حرف بزنم و آرام شوم که به دوستم گفتم یک کلیپ دیدم که یک نفر به بهانه کمک و دادن سبد کالا به زن نیازمند وارد خانه اش شده و دست به قتل زده است و طلاهایش را دزدیده اند، نگفتم خودم این کار را کردم و فقط این حرف ها را زدم که کمی آرام شوم.
فکر می کردی یک روز قاتل شوی؟
نه، ولی فکر می کردم یک روز اگر مشکل مالی پیدا کنم دست به سرقت بزنم.
چقدر بدهکار هستی؟
از صاحب کارم 10 میلیون تومان پول قرض گرفته بودم و باید پرداخت می کردم.
از کسی کمک خواستی؟
از 3 نفر کمک خواستم که آنها هم پول نداشتند.
قصد داشتی با طلاها چه کار کنی؟
تصمیم گرفته بودم با فروش طلاها بدهکاری ام را پرداخت کنم و بقیه پول آن را خیر مقتول یا به خانواده شان بازگردانم.
به نظرت خانواده پیرزن تنها رضایت می دهند؟
فکر نکنم.
هیچ امیدی نداری؟
نه، حق دارند چون من کار بدی کردم.
اگر آزاد شوی چه کار می کنی؟
آینده ام تباه شد،بخشیده نمی شوم، اگر هم رضایت بدهند 10 سال باید زندان باشم و همه زندگی ام به تباهی کشیده شد، خانواده، آبرو و زندگی ام بهم ریخت.
به اعدام فکر می کنی؟
بله، دوست دارم اعدام شوم تا اینکه 10 سال زندان باشم.
چرا؟
اعدام بهتر از زندان است، تحمل زندان را ندارم.
چطور دستگیر شدی؟
پنج شنبه شب قتل را انجام دادم، فردای آن روز پسر مقتول متوجه قتل شده بود و پلیس برای تحقیقات در صحنه جرم بود که به آنجا رفتم و دستگیر شدم و بازپرس 4 روز بازداشت موقت برای من صادر کرد اما فردای همان روز اعتراف کردم.
حرف آخر؟
اگر بدهکار نبودم هیچ وقت دست به سرقت نمی زدم، هیچ وقت به خاطر پول دست به سرقت یا قتل نزنید، شاید در لحظه که پول به دست می آورید حال خوبی داشته باشید اما بعد از دستگیری پشیمان می شویم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر