به گزارش رکنا، درست ۱۰ سال پیش وقتی پدر برای همیشه او و مادر را تنها گذاشته بود، همایون انس زیادی به مادرش پیدا کرده بود، اما شش ماه پیش همایون یک شب وقتی دیرتر از همیشه از سر کار به خانه بازگشت، برق‌های خانه را خاموش دید. دلهره و اضطراب در وجود همایون نشست. به طرف اتاق دوید.

ـ مادر! مادر!

مادر با چادر نماز در سجاده افتاده بود.

صدای آژیر آمبولانس فضای محله را پر کرد. وقتی همایون برای همیشه از مادر دور شد، تنهایی در وجودش بیشتر رخنه کرد.

ـ آقا همایون، دیگر وقتش شده که از تنهایی خودت را خلاص کنی. این‌طوری روح مادرت هم بیشتر شاد میشود و خیالش از بابت تو راحت می شود.

ـ چی می گی زن حاجی! من اصلاً حال و حوصله ندارم.

اصرارهای زن حاجی و بشقاب های غذای هر روزه اش برای همایون، در دل همایون یک حس اعتماد ایجاد کرد.

ـ آقا همایون دختر یکی از دوستای مرحوم حاجی عباس را می شناسم، دختر خیلی خوب و ظریف و نجیبیه، با مادرش حرف زدم، فردا عصر برو خواستگاری.

همایون با سبد گل به طرف آدرس راه افتاد. احساس تنهایی و غم در سینه اش بیشتر شده بود، هیچکس را نداشت، اما اگر مادر بود...

مهرناز با سینی چای جلوی همایون خم می شود. همایون لبخندی می زند و یک فنجان چای از سینی بر می دارد. چشم‌های مهرناز انگار رنجی را در خود نهفته دارند.

همه چیز به سرعت پیش می رود، انگار پدر و مادر مهرناز دوست ندارند دخترشان بدون همایون باشد.

محبت و محبت و محبت تنها چیزی است که از سوی مهرناز و پدر و مادرش به طرف همایون سرازیر می شود.

سفره عقد خیلی ساده چیده می شود و مهرناز در کنار همایون قرار می گیرد. همایون شاد از اینکه همسری دارد و تنهایی اش پایان یافته است، تمام عشق و علاقه اش را به پای دختر می ریزد.

ـ چی شده مهرناز؟

ـ حال ندارم.

ـ با مادرت برو دکتر.

مهرناز هر بار با یک کیسه بزرگ دارو به خانه باز می گردد. همایون خسته از این همه دارو و بداخلاقی همسر، بالاخره به فکر می افتد تا متوجه شود واقعاً مهرناز دچار چه بیماری شده است؟

ـ خانم دکتر، من همسر مهرناز هستم. نمیدانم چرا اینقدر شما برایش قرص می نویسید و نمی دانم چه اصراری هست که قرص ضد بارداری استفاده کند، درحالی که در خانه ما سکوت حاکم شده و بودن یک بچه، خیلی از مشکلات روحی من و زنم را برطرف میکند.

ـ ببینید آقا! همسر شما بیماری آمنوره از نوع پیشرفته و شدید دارد. در این بیماری، رحم کوچک است و رشدی نکرده، تخمدان ها هم دیده نمی شوند، دو سال قبل ما درمان‌های مخصوصی را روی خانم انجام دادیم، اما ایشان پیشرفتی نداشته اند و ما با دارو به سختی می خواهیم بعضی کارها را که باید به صورت طبیعی در بدن ایشان انجام شود، انجام دهیم.

همایون خسته و غمگین به خانه می رسد، در را باز می کند.

ـ مهرناز، سر من کلاه گذاشتی. چرا پدر و مادرت با من اینطوری کردن؟

مهرناز شروع به گریه می کند.

ـ من چه گناهی کردم. صبر کن من امیدوارم.

همایون یک سال دیگر در یکی از مراکز ناباروری درمان روی مهرناز را انجام می دهد، اما...

همایون به دادگاه وارد می شود. انگار سال‌ها پیر شده است. اینجا هزاران نفر آمده اند. مهرناز با فاصله از او قدم بر می دارد.

ـ واقعاً می خواهی منو طلاق بدی؟

ـ سه سال منو فریب دادی. هم خودت، هم خانواده ات. میدانستی چقدر خسته و تنهام. میدانستی و ۴۰۰ سکه مهریه می خواستی و من را که هیچکس نداشتم، ناچار کردی به تمام خواسته هایت عمل کنم، درحالی که اصلاً زن نبودی؟! چرا پدرت با من اینطور معامله کرد؟ از تو گله ندارم، اما...

ـ همایون کاری به این حرف‌ها ندارم، من مهریه ام را می خواهم و طلاق نمی گیرم.

همایون تنها از دادگاه بیرون می زند، نمی داند قانون برای فریبی که خورده است، چه راهی دارد.

قانون چه می گوید:

مهدی توسلی حقوقدان در این خصوص گفت: «بایستی گفت این مرد نه تنها حق فسخ نکاح را ندارد بلکه بایستی مهریه ۴۰۰ سکه ای را بپردازد و دادخواست طلاق بدهد.

در موارد این چنینی نمی توان چنین تصور کرد چون مرد بدون آگاهی از بیماری همسرش با وی زندگی مشترک را آغاز کرده است پس حق دارد با عدم پرداخت مهریه اقدام به فسخ نکاح کند زیرا شرایط فسخ نکاح با شرایط زندگی این مرد متفاوت است.» وی افزود: این مرد زمانی می توانست بدون پرداخت مهریه از همسرش جدا شود که قبل از همبسترشدن با وی پی به بیماریش ببرد زیرا زن به محض همبستر شدن با همسرش مستحق مهریه می شود. از سوی دیگر، این مرد زمانی می توانست فسخ نکاح کند که بلافاصله بعد از پی بردن به بیماری همسرش اقدام به این کار می کرد اما چون ایشان در برابر التماس های همسرش تسلیم شده است و دست به فسخ نکاح نزده است دیگر این حق را ندارد و در صورت تمایل به جدایی از همسرش بایستی با پرداخت مهریه دادخواست طلاق دهد.

وی با اشاره به ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی گفت: «اگر در ازدواج صفت خاصی شرط شده باشد وبعد از عقد مشخص شود طرف این صفت را ندارد برای طرف مقابل حق فسخ نکاح خواهد بود، خواه وصف مذکور، در عقد تصریح شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد.

به طور مثال، شرط در ازدواج باکره بودن دختر است البته در صورتی که پسر بخواهد با دختری ازدواج کند اگر این شرط بعد از جاری شدن خطبه عقد خلافش ثابت شود، پس می تواند فسخ نکاح کند.

در این صورت باز شرط این است که قبل از همبسترشدن مرد بتواند از پرداخت مهریه معاف شود.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.