یک ایرانی توسط عراقی ها زنده زنده دفن شد+ تصاویر

به گزارش رکنا، دوران ۸ ساله دفاع مقدس، برای ایلامی‌ها، یادآور خاطرات تلخ و شیرین فراوانی است و تاریخ دفاع مقدس، سمبل پایداری، ایثار، استقامت و ایستادگی مردمان رنج دیده و شهیدپرور سرزمین آلامتو (نام قدیم ایلام؛ به معنی سرزمین طلوع خورشید) را در اوراق خود به خط زیبا به نگارش درآورده است.

این اوراق در تاریخ، نام ایلام و پایمردی مردمانش‌هیچگاه فراموش نخواهد شد، در میان آنچه بر ایلام در دفاع مقدس گذشت، نام شهدا و جانبازانی و جاویدالاثر‌هایی می‌درخشد که نامشان هنوز بر سر زبان‌ها و چشمان پدران و مادران آنان چشم به راه که شاید این زنگ خانه آمدن آنان را نوید دهد.

در این میان شهید جاویدالاثر عبدالمجید امیدی را می‌توان نام برد و در هفته دفاع مقدس از او یاد کرد که پدر و مادرش آرزوی دیدنش را به سرای آخرت بردند، جاویدالاثری که دوستعلی آزوغ، از رزمندگان و فرماندهان لشکر ۱۱ امیرالمومنین (ع) استان ایلام در دوران دفاع مقدس روایت جدیدی از رشادت شهید "عبدالمجید امیدی" رزمنده شجاع ایلامی در دوران دفاع مقدس و نحوه محاصره رزمندگان در عملیات عاشورا و اسارت و شهادت آنان را بیان کرده است.

این فرمانده دوران دفاع مقدس گفت: رزمنده و مجاهد مفقودالاثر شهید عبدالمجید امیدی از مبارزین و رزمندگان قبل از انقلاب بود که با شروع انقلاب اسلامی، قدم‌های مثبتی را به همراه همرزمانش از جمله شهید بسطامی در هدایت دانش‌آموزان به سوی اهداف انقلاب برداشت.

با شروع جنگ تحمیلی، حاج عبدالمجید امیدی فعالیتش را در جبهه‌های حق علیه باطل آغاز کرد و در سال ۶۱ به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد.

شهید عبدالمجید امیدی یک سری خصوصیات و صفات ویژه داشت از جمله اینکه به عبادت و نماز اهمیت ویژه می‌داد، جذبه عجیبی در چهره وی بود که به واسطه اخلاق حسنه و نیکوکاری وی بود.

آغاز عملیات عاشورا در میمک و محاصره رزمندگان

وی با اشاره به عملیات میمک و نحوه محاصره رزمندگان ایلامی گفت: عملیات عاشورا در منطقه میمک در مهرماه ۶۳ به وقوع پیوست و شهید عبدالمجید امیدی در این عملیات شرکت کرد.

عملیات عاشورای میمک متاسفانه در شب اول با شکست مواجه شد و با شروع عملیات بارش باران آغاز شد. روز دوم عملیات بود که ما متوجه شدیم که یگان‌ها برگشته اند و جمعی از رزمندگان در پشت ارتفاعات میمک در منطقه‌ای بنان نیزار میمک در محاصره دشمن مانده‌اند.

پس از بررسی مشاهده کردیم که شهید بسطامی، زنده یاد حاج حیدر حسنی، شهید حسینی، شهید مجیدامیدی و جمعی دیگر از پاسداران ناب درجه یک در محاصره مانده‌اند.

10676936_646

رزمندگانی که در محاصره بودند از نظر امکانات غذایی نیز با مشکل مواجه بودند و بعد از برنامه‌ریزی‌هایی که انجام گرفت با بیسیم‌شان صحبت‌هایی صورت گرفت و آن‌ها هم فهمیده بودند که در محاصره هستند.

تا چند روز امیدوار بودند که محاصره را بشکنند و پس از آن گفتند؛ که خودشما فکری بکنید، ولی محاصره آن‌ها تنگ شده بود. خیسی لباس‌ها، تن زخمی برخی رزمندگان و بارش باران یک صحنه عجیبی را به وجود آورده بود.

تا یک هفته به وسیله گلوله‌های توپ غذای مختصری به داخل نیزار پرتاب می‌شد و با بیسیم به آن‌ها اطلاع داده می‌شد، بعد از یک هفته باطری بی سیم آن‌ها تمام شده بود و ارتباط کاملا قطع شد.

بعد از یک هفته از محاصره، شهید بسطامی و چند نفر از رزمندگان برگشتند و گفتند؛ که پشت سر هم می‌آمدیم که به یک گردنه رسیدیم و تیربار عراقی‌ها روی گردنه مستقر شده بود، ما گفتیم؛ که باید با یک سرعتی خود را به این سمت پرت کنیم، نفر اول تا چهارم خود را به این سمت پرت می‌کنند نفر پنجم شهید عبدالمجید امیدی بود و بقیه نیز پشت سرش بودند که عراقی‌ها متوجه می‌شوند و به سمتشان رگبار می‌گیرن چهار نفری که به سمت نیرو‌های خودی آمده بودند به مقر برگشتند، ولی از بقیه هیچ خبری نداشتند.

در میان این رزمندگان، بچه‌های کرمانشاه، همدان و مشهد نیز وجود داشتند.

اسارت رزمندگان محاصره شده در نیزار توسط رژیم بعث

آزوغ ادامه داد: بعد از گذشت حدود یک سال، یکی از آن رزمندگان به نام سید میرمعینی که اهل کنگاور بود برگشتند، بنده به خاطر علاقه‌ای که به شهید عبدالمجید امیدی داشتم به کنگا ور رفتم و به سید میرمعینی سرزدم.

این رزمنده کنگاوری به علت جراحاتی که در نیزار برداشته بود، از ناحیه دست و پا فلج شده بود.

وقتی که سراغ شهید مجید امیدی را از او گرفتم، گفت که من و عبدالمجید با هم مجروح شدیم، در آن شب که بچه‌ها برگشتند، عراقی‌ها آمدند و نیزار را به آتش کشیدند، تعدادی شهید شدند و ما را هم اسیر کردند که من و شهید مجید امیدی و یک نفر دیگر را به "رمادیه" بردند.

عبدالمجید مجروح شده بود منتها روی مجید حساس شده بودند و دیگر خبری از وی نشده بود و ما هم بی‌اطلاع از این رزمنده مجاهد بودیم.

ماجرای زنده دفن کردن اسیران ایرانی در بیمارستان رمادیه

رزمنده ایلامی با اشاره به ماجرای زنده دفن کردن رزمندگان ایلامی توسط رژیم بعث گفت: دیگر از عبدالمجید امیدی خبری نشد تا اینکه امیر سرتیپ نجفی از برادران ارتشی که مسئول کمیته تفحص بود، بعد از پیگیری‌های صورت گرفته به ما گفت که جمعی از عزیزان و از جمله شهید عبدالمجید امیدی که مجروح بودند، بعثی‌های ملعون این‌ها را در همان صحن و حیاط بیمارستان رمادیه دفن کردند و موقعی که دفن‌شان کردند جان در بدن داشتند و زنده بودند.

وی تصریح کرد: شهید جاویدالاثر "عبدالمجید امیدی" از شهدای عزیزی است که همه چشم به راه برگشت جسم عزیز ایشان هستند.

ذکر نام و یاد شهید امیدی هنوز بر زبان رزمندگان هم سنگرش جاری است و منتظر بازگشت جسم پاکش هستند و یاد و خاطره شهید عبدالمجید امیدی فراموش نشدنی است.

آزوغ اذعان کرد: یک بار به منزل ایشان رفتیم و به پدر و مادرش سر زدیم، دیدیم که مادرش جلوی باران ایستاده بودو به ما گفت که صورت زیبای مجید الان جلوی باران باشد و من زیر سقف بنشینم؟

پدر و مادرش در فراغ جانسوز عبدالمجید دار فانی را وداع گفتند و در آغوش گرفتن جسم مجید را به سرای آخرت بردند.

این فرمانده دفاع مقدس یادآور شد: باید بپذیریم که برای این انقلاب و این معماری که حضرت امام (ره) برای اسلام ناب محمدی ترسیم کرده‌اند هزینه داده‌ایم و پرچم سرخ شهادت با نثار خون جوانان پاک انقلاب به اهتزاز درآمده و امروز در حال گسترش در عالم است و هر روز پایه‌های پرچم انقلاب اسلامی مستحکم‌تر و افراد زیادی زیر چتر اسلام و انقلاب می‌آیند.

وی افزود: این پیروزی‌ها و عمر با برکت ۴۰ ساله انقلاب اسلامی به واسطه چشم دوختن به دنیای استکبار نبوده بلکه به واسطه ایستادگی و مقاومت بوده است که استکبار پلید را به زانو درآورده است.

آزوغ تاکید کرد: مسئولان ما بایستی پایبند به راه شهدا و اهداف بلند انقلاب اسلامی و آرمان امام راحل (ره) باشند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.