سارا 24 ساله مدیر مالی شرکتی خصوصی بود که با آرمین آشنا شد و با تصور زندگی رویایی در کانادا پای سفره عقد نشست.
داماد فراری
مهرماه سال گذشته، زن جوانی گریان خود را به پلیس رساند و ادعا کرد شوهرش برای انجام کاری از خانه شان خارج شده است و هیچ اثری از او نیست.
این زن که می گفت تازه عروس است با نگرانی گفت:آرمین و من یک هفته پیش ازدواج کردیم و قرار است تا آخر ماه با هم به کانادا برویم و در آن جا زندگی کنیم. دیشب آرمین خانه را ترک کرد و گفت برای انجام خارج از نوبت کارهای مهاجرت من باید به دیدن یک آدم بانفوذ برود. حتی گفت که موبایلش برای ساعاتی خاموش است و بعد سریع به خانه می آید.
سارا ادامه داد: چون نزد آدم بانفوذی می رفت، این که موبایلش خاموش باشد منطقی بود. انتظار من تا صبح طول کشید و وقتی دیدم اثری از بازگشت آرمین نیست نگران شدم و به جست و جویش پرداختم و الان احساس می کنم اتفاق بدی برایش افتاده است و خواهان رسیدگی پلیس هستم.
با این ادعاها، پلیس در نخستین فرضیه، خروج آرمین از ایران را مدنظر قرار داد و در بررسی های فنی مشخص شد آرمین برخلاف ادعایش، شب گذشته به جای رفتن نزد آدمی بانفوذ به فرودگاه بین المللی امام (ره) رفته و به دبی پرواز کرده است.
در دادگاه خانواده
آبان ماه سال گذشته بود که سارا با ناراحتی شدید و در حالی که زیر لب زمزمه های توهین آمیزی می کرد، به دادگاه خانواده تهران رفت و خواستار طلاق از شوهری شد که یک هفته بعد از ازدواج فراری شده بود.
سارا در برابر قاضی پرونده گفت: آقای قاضی، فریب خورده ام و حالا می خواهم با توجه به مدارکی که دارم، حکم طلاق صادر شود.
نوعروس گریان ادامه داد: مدیر مالی یک شرکت تجاری هستم که در یک مهمانی کاری با مردی به نام آرمین آشنا شدم.
وی افزود:آرمین خودش را مهندسی معرفی کرد که در کانادا زندگی می کند و از اطرافیانش هم شنیدم که او یک شرکت تجاری دارد و در سفر به ایران در حال انجام کارهای تجاری است.
سارا ادامه داد:آن شب آرمین با من خیلی صمیمی شد و خواست دیداری خارج از شرکت با هم داشته باشیم. احساس کردم با مردی بسیار مودب روبه رو هستم و دعوتش را پذیرفتم.
در اولین برخورد غیررسمی مان آرمین با ابراز علاقه خیلی زیاد و این که در همان مهمانی عاشقم شده است، از من خواستگاری کرد. من که شوکه شده بودم، وقت خواستم اما آرمین گفت که برای بازگشت به کانادا و کارهای مهاجرت من عجله دارد و تقاضا کرد زودتر پاسخ دهم.
نوعروس گریان گفت: مانده بودم چه کنم؟ از طرفی عشق آرمین را خالصانه می دانستم از طرفی آمادگی برای این همه تغییر را نداشتم. شب که به خانه رفتم با مادرم که در شیراز زندگی می کند تماس گرفتم و از او خواستم به خانه ام بیاید. فردای آن روز مادرم آمد و آرمین با او صحبت کرد و با توجه به نظر مثبت من خیلی زود قرار عقد را گذاشتیم.
سارا اظهار کرد: آرمین ادعا کرد همه اعضای خانواده اش در آمریکا زندگی می کنند و علاقه ای به حضور بستگانش در مراسم ندارد، فقط می خواهد من را از دست ندهد و فوری به کانادا برویم.
همه چیز با عجله اتفاق افتاد و ما تعداد کمی مهمان دعوت و در یک مراسم خیلی شیک با هم ازدواج کردیم. آرمین قول داد وقتی به کانادا رفتیم ماه عسلی رویایی برایم تدارک ببیند. من واقعا شیفته آرمین شده بودم اما همیشه اضطرابی خاص در چهره اش می دیدم که فکرمی کردم هیجان است.
نوعروس گفت: 10 روز بعد بود که آرمین برای هماهنگ کردن مهاجرت من به کانادا شبانه از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. هنوز باور نمی کنم. بعد از آن شب چیزهایی شنیدم که اصلا با شخصیت آرمین جور در نمی آمد.
آرمین بدون اطلاع من شبانه به دبی رفته بود تا به کانادا برگردد خیلی جست و جو کردم و دیدم خانواده آرمین برخلاف دروغ او در تهران زندگی می کنند و بدتر این که آرمین با دخترخاله اش ازدواج کرده و به کانادا رفته است.
سارا به گریه افتاد مکثی کرد و گفت: می دانم آرمین واقعا من را دوست دارد چرا که شنیده ام تنها برای مهاجرت به کانادا با دخترخاله اش که در کانادا زندگی می کند ازدواج کرده است و عجیب این که ازدواج آن ها در شناسنامه آرمین ثبت نشده است و همین باعث شد من فریب بخورم. وقتی آرمین برنگشت با جست و جوهایم خانواده اش را در تهران پیدا کردم. آن ها شوکه شدند. از اختلاف بین پدرشوهر و مادرشوهرم فهمیدم مادر آرمین باعث چنین اتفاق هایی شده است و شوهرم به دخترخاله اش علاقه ای ندارد. در تماسی که بالاخره با آرمین گرفتم او کلی گریه کرد و باز ابراز علاقه کرد اما خواست آبرویش را حفظ کنم. او گفت که اصلا مهندس نیست و هرچه دارد از زنش در کاناداست. او عذرخواهی می کرد اما فایده ای نداشت چون من در ایران نابود شدم. می گفت، واقعا عاشقم است و نمی دانست چرا چنین کاری کرده است. خیلی حرف ها زد که فقط توجیه بود و برای من آینده نمی شد. خواست صبر کنم تا به ایران بیاید و همه چیز را بگوید اما آخرین حرف من این بود که طلاق می خواهم. آرمین گفت عاشقم است و طلاقم نمی دهد و با دخترخاله اش حرف می زند تا راضی شود من را هم به کانادا ببرد. حتی گفت که دخترخاله اش می داند و مخالف نیست اما من طلاق می خواهم و به خاطر فریب در ازدواج خواهان همراهی دادگاه هستم. مهریه هزار سکه ای ام را هم نمی خواهم چون بدترین ضربه روحی را دیده ام و نیازی به چنین پول هایی ندارم.
سارا گفت: آرمین نمی خواهد طلاقم بدهد اما من نمی توانم او را ببخشم و اصلا نمی توانم در این سن و سال و موقعیتی که دارم زن دوم کسی بشوم. من یک دختر خودساخته هستم. پدرم آرزوی عروسی من را داشت که به خاطر بیماری درگذشت و حالا شرمنده او هستم.
نوعروس جوان بعد از این ادعاها، همه مدارک خود را که نشان می داد آرمین ازدواج اول داشته و او رافریب داده است، به همراه استشهادی که امضاهای زیادی داشت، به قاضی دادگاه ارائه داد.
بنابه این گزارش، قاضی دادگاه خانواده رسیدگی به این پرونده را به جلسه دیگری موکول کرد تا با حضور شاهدان و بررسی مدارک تصمیم نهایی را بگیرد.
تحلیل کارشناس
فریب در ازدواج زود برملا می شود
دکتر ابراهیم اندرخورا جامعه شناس و استاد دانشگاه
قطعا زوج هایی که به اندازه کافی پایبند عقاید نیستند، هنگام ازدواج و تشکیل خانواده دست به اقدامات غیرمنطقی می زنند که دیر یا زود راز اصلی زندگی شان فاش خواهد شد و زمانی که اعتماد و اعتبار بین زوج ها از بین برود، حریم ها شکسته می شود و آسیب های خطرناکی نظام خانواده را تهدید می کند.
فریب در ازدواج مقوله ای است که از اساس و ریشه، بنیان خانواده را تهدید می کند به ویژه اگر از سوی زنان صورت گیرد، قطعا به مراتب خطرناک تر خواهد بود. پنهان کاری برخی زنان و بازگو نکردن واقعیت ها هنگام تشکیل خانواده سبب گرایش مردان به انحرافات و آلودگی های رفتاری بی شماری می شود.
ازدواج فراز و نشیب های فراوانی دارد اما اگر در آغاز زندگی پنهان کاری وجود داشته باشد، ارزش های نظام خانواده فرومی پاشد و اگر از سوی یک زن این پنهانکاری ها صورت گیرد تربیت و تعلیم فرزندان نیز به مخاطره می افتد.
زندگی مشترک دارای ارزش های اخلاقی است که زن و مرد موظف هستند این هنجارها را رعایت کنند تا زندگی شان ارتقا یابد. چنان چه فریب در ازدواج شکل گیرد، همسران دست به کج روی می زنند و انحرافات دامنه زندگی را فرامی گیرد . نقض قواعد و شکستن معیارها از سوی زنان سبب آثار سوء روانی در خانواده و جامعه می شود. زوج ها انگیزه همزیستی شان را به یکدیگر از دست می دهند و انحلال و فروپاشی کمترین آسیبی است که می توان برشمرد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.