سردار مریم را می شناسید؟! / او  زنی در برابر 100 مرد بود! + عکس

به گزارش رکنا، «سردار مریم» بختیاری‌ها و تمام لرها اینطور صدایش می‌کنند. با غرور و با افتخار. سالها لر‌ها خانه‌اش جمع شدند درس مبارزه گرفتند. آن وقت سردار برایشان هم نان و غذا داد هم سخنرانی کرده تا استوراتر قدم بردارند و لرزه به جان مستبدان و بیگانگان بیندازند. «سردار مریم» مادر شیرعلی خان قهرمان ملی مبارزه با رضاخان و خواهر سردار اسد و همسر یکی از خوان‌های لر معروف به نام علیقلی‌خان چهارلنگ است. پدرش حسینقلی خان چهارلنگ بود و مادرش بی‌بی فاطمه از دختران طوایف لر چهارلنگ چهار پسر داشت. پسرها پدر را که خوب ندیدند اما خوی سرداری را از مادر گرفتند و تبدیل به قهرمانان وطن شدند.

سردار مریم بختیاری از زنان مبارز و برجسته ایران در تاریخ معاصر است که نقش فراوانی هم در دوران مشروطیت و هم مبارزه با بیگانگان به ویژه استعمارگران انگلیسی داشت. زنی که تنها زن سردار ایرانی لقب گرفت. به همین بهانه با بررسی‌های بسیار سراغ زندگی شخصی این بانوی سردار رفتیم تا از او و شیوه زندگی کردنش بیشتر بدانیم.

برای نوشتن این گزارش «رضا بهرامی دشتکی»‌ نویسنده، پژوهشگر و تاریخ‌‌دان بختیاری ما را یاری کرده‌است.

مغضوب همیشگی حکومت

بی‌بی‌مریم در سال 1351 هجری شمسی در سرزمین بختیاری متولد می‌شود. در کودکی پدرش را از دست می‌دهد. پدرش توسط «ظل السلطان» حاکم اصفهان کشته و خانواده‌اش مغضوب همگی حکومت می‌شود. تا مدتها آوارگی و سختی بکشند. برای همین بی‌بی‌مریم دوران کودکی و نوجوانی سختی را می‌گذراند. در 15 سالگی با مردی ازدواج می‌کند که 20 سال از او بزرگتر است و با اینکه همسرش دارای زن دیگری بوده به دلیل لیاقت و مدیریت زندگی که داشته بسیار مورد توجه همسرش و ایل قرار می‌گیرد اما بعد از 4سال همسرش در یک توطئه خانوادگی جان خود را از دست می‌دهد. حاصل این ازدواج سه فرزند به نام «علیمردان خان»،«محمدعلی‌خان» و«سهراب خان» است. بی‌بی‌مریم بعد از فوت همسرش به سمت خانه و ایل پدری بر می‌گردد و به تربیت فرزندان با کمک برادرانش می‌پردازد. تربیتی که فرزندانش را تبدیل به سرداران به نامی در تاریخ بختیاری و کشور می‌کند.

1011

رئیس قلعه شورشیان بختیاری

چندین سال بعد از مرگ همسرش میرزا اسد، مریم خواستگاران زیادی دارد اما به هیچ‌کدام جواب مثبت نمی‌دهد. اما بعدها به مصلحت خانوادگی با یکی از عموزادگانش به نام «فتح الله خان سردار ارشد» مجبور به ازدواج می‌شود که پسرش «مصطفی‌قلی‌خان» حاصل این ازدواج است. مریم در زندگی دوم حال خوبی ندارد و او از اینکه همسرش عرق و دلبستگی خانوادگی ندارد شکایت دارد. تا اینکه بعد از نزاع‌های خانوادگی یک روز از همسرش می‌خواهد که زندگی مستقلی را در یکی از عمارت‌های خان در قلعه شورشیان بختیاری آغاز کند. همسرش نیز موافقت می‌کند.

بی‌بی مریم به واسطه زندگی مستقلی که برای خودش ساخته‌است خودش رئیس قلعه و جمعی از سواران بختیاری می‌شود و به ضرورت زندگی ایلیاتی در سوارکاری و تیراندازی مهارت زیادی پیدا می‌کند و چون همسر و جانشین خوان بود، سواران و جنگجویانی در اختیار داشت که در موارد ضروری جهت دفاع از قلعه و یا یاری مشروطه خواهان آن‌ها را به صف می‌کرد.

سخنرانی برای سربازان بختیاری پیش از مبارزه

مریم زنی با لیاقت و شجاع بود. آوازه شجاعت او در دفاع از مشروطه خواهان میان بختیاری‌ها پیچیده بود. بعد از حوادث Accidents مشروطه و اتفاقات جنگ جهانی اول رشادت‌های زیادی داشت تا بختیاری‌ها او را «سردار مریم» بنامند.

سردار مریم از معدود زنان با سواد و روشنفکر زمانه خویش است که به طرفداری از آزادی‌خواهان و مظلومان برخاست و در این راه از هیچ چیز دریغ نکرد. یکی از مشوقین او «سردار اسد بختیاری» برادرش بود که همیشه او را به مطالعه و کسب دانش و اخلاق و مبارزه توصیه می‌کرد.

1012

زمانی که مشروطه خواهان برای سرنگونی استبداد محمدعلی‌شاه قیام می‌کنند. سردار اسد سواران بختیاری زیادی را برای مبارزه با حکومت استبدادی و فتح تهران راهی می‌کند. آنها سر راه به خانه بی‌بی مریم می‌آیند و با سربازانش شبی را آنجا مهمان می‌شوند و استراحت می‌کنند. در تاریخ آمده‌است سردار مریم چون سرداری می ایستد و سخنرانی شورانگیزی برای سربازان می‌کند و جوانان و سربازان ایل را به مبارزه علیه ظالمان و مستبدین تشویق می‌کند.

آمده‌است مریم خود نیز با جمعی از سواران مخفیانه به تهران آمد و در منزل پدری فردی به نام «حسین ثقفی» ساکن شد تا او نیز همراه سربازان از مبارزه جا نماند. و بعد از حمله سردار اسد، خود مریم نیز پشت‌بام یکی از خانه‌های مشرف به بهارستان را سنگربندی می‌کند و همراه جمعی از سربازان بختیاری از پشت قشون با قزاق‌ها و نیروهای حکومت محمدعلی‌شاه قاجار مشغول به جنگ می‌شود. طوری که حتی خود بانوی سردار نیز تفنگ به دست می‌گیرد و با قزاق‌ها می‌جنگد.

خانه سردار مریم، پناهگاه همیشگی مشروطه‌خواهان ایران

اما بیشترین محبوبیت سردار مریم در بحبوحه جنگ جهانی اول است. زمانی که شانه به شانه سربازان بختیاری‌ها سلاح بردوش با انگلیسی‌ها نبرد می‌کند و در سخت‌ترین شرایط به مشروطه‌خواهان به آزادی‌خواهان و مشروطه‌خواهان مشهور ایران زمین در سرزمین خود پناه می‌دهد. در جنگ جهانی اول حکومت مرکزی دچار ضعف می‌شود و انگلیس و روس بخش‌هایی از ایران را تصرف می‌کنند. اما سردار مریم با سران بختیاری به مخالفت با انگلیسی‌ها می‌پردازد و با عده‌ای از تفنگ‌چیان و سربازان خود جانب متحدین را می‌گیرد و با انگلیس مبارزه می‌کند و ضربات سنگینی را به روسی‌ها و انگلیسی‌ها می‌زند.

به همین خاطر به دلیل قدرتی که سردار مریم پیدا می‌کند، روس‌ها به تلافی ضرباتی که از او خورده بودند. به هنگام فتح اصفهان به منزلی که بانوی سردار در اصفهان داشت حمله می‌کنند و زندگی او را غارت می‌کنند.

1013

در این کوهستان زنی برابر 100 مرد می‌زیسته

رشادت‌های بانوی سردار به حدی رسیده بود که آوازه‌اش به کل کشور و حتی خارج از آن رسیده‌بود. به گونه‌ای که مشروطه‌‌خواهان و آزادی‌خواهان برای دیدن سردار به منزل او می‌آمدند تا او را زیارت کنند و هم او به آن‌ها پناه دهند. در میان پناه‌جویان، آلمانی ها و سفیرهایشان هم پیدا می‌شود. آلمانی‌ها حتی سه ماه و نیم از ترس هجوم و دستگیری انگلیسی‌ها در خانه‌اش پناه می‌گیرند. حتی پناهجویان عادی لهستانی و آلمانی‌ مقیم ایران نیز در خانه‌اش پناه می‌گیرند و سردار نیز مقدمات خروج آنها از کشور از طریق کرمانشاه را برایشان فراهم کند.

به سبب این رشادت‌ها و حمایت‌ها، امپراطور آلمان ویلهم، کمان تمثال میناکاری و الماس نشان و صلیب آهنین یعنی بالاترین نشان دولت آلمان را برای سردار مریم می‌فرستد.

بسیاری از رجال سیاسی و نویسندگان آزادیخواه ایرانی نیز چون علامه علی‌اکبر دهخدا، ملک الشعرای بهار و وحیددستگردی و مبارزین علیه استعمار که مورد تعقیب انگلیسی‌ها بودند در خانه سردار مریم پناه گرفته‌اند. حتی در روایتی دیگر آمده‌است دکتر مصدق نیز مدتی در خانه بی‌بی حضور داشت.

دکتر باستانی پاریزی یکی از مورخین به نام معاصر در برابر سردار مریم می‌نویسد:«در این کوهستان زنی می‌زیسته که برابر 100 مرد در سرنوشت تاریخ معاصر ایران دخیل بوده‌است. منظورم بی‌بی مریم بختیاری است که وقتی در جنگ بین‌الملل اول ایرانیان وطن‌خواه ابتدا از اولتیماتوم روس و بعد از هجوم انگلیسی‌ها ناچار به مهاجرت و آواره کوهستان شدند این زن نامدار همه آنان را پناه داد.»

1014

روزنامه خاطرات سردار مریم

بانوی سردار زنی باسواد و روشنفکر بود و از معدود زنان زمان خویش بود که خواندن و نوشتن خوب می‌دانست و حتی در قدمی رو به جلوتر از حوادث عصر خویش را می‌نوشت. کتاب خاطرات بی‌بی‌مریم سالها بعد از درگذشتش منتشر شد که در آن درباره کودکی و نوجوانی‌اش و حتی شرح زندگی پر از رنج و حادثه‌اش تا پایان مشروطیت نوشته شده‌‌است. اما گویا بخش دوم خاطرات برجسته این زن دلاور از بین رفته و یا هنوز در جایی مخفی مانده‌است. خاطرات به قلمی ساده و روان از سال 1296 هجری شمسی ثبت شده‌است.

بی‌بی‌مریم در ابتدای خاطراتش اینطور نوشته است:«به امید خداوند که امیدوارم فرصت بدهد به بنده که یک زن ایرانی و از ایل بختیاری می‌باشم روزنامه خاطرات خود را ساده و مختصر بنویسم. توفیق از خداوند عالم و همراهی از روح شاهنشاه عالم، امام اول حضرت علی (ع) می‌طلبم. به تاریخ ماه شعبان المبارک 1336 هجری قمری»

او در این کتاب به برادرانش و محبتی که بین آنها بوده و تشویق‌های میرزا اسد برادرش که او را تشویق به خواندن شبانه روزی کتاب به خصوص کتاب‌های تاریخی می‌کرده اشاره کرده‌است است.

به خاطر داشتن علیمردان خان خدا را شکر می‌کنم

سردار مریم فرزند برومندی به نام علیمردان خان داشت که افتخار طایفه لر بختیاری بود. فرزندی که در دامان مادری باسواد، روشنفکر و فهیم بزرگ شده بود. او در کتاب خاطراتش وقتی می‌خواهد درباره ازدواجش بنویسد با اینکه مجبور به ازدواج شده بود از همسرش به نیکی یاد می‌کند و می‌گوید:«من زندگی و شوهرم را بسیار دوست داشتم. با اینکه ناراضی از ازدواجم بودم اما حالا از آن شوهر کردن شکر دارم چون که یک پسر خوب از آن شوهر دارم که شخص اول بختیاری است و تمام بختیاری‌ها به او می‌گروند و من او را بسیار دوست دارم و او «علیمردان خان» نام دارد.»

علیمردان خان نامدار که از رجال مبارز بختیاری بود که علیه استبداد رضاخان قیام کرد. آن هم در زمانی که هیچ کس به دلیل سرکوب شدید رضاشاه جرات مبارزه نداشت. اما فرزند ارشد بی‌بی‌مریم با شجاعت از مادر ارث برده‌اش قیام کرد و بخش شورانگیزی از تاریخ کشور را رقم زد.

اگر تمام مردان بختیاری شهید شوند، زنان کفن به گردن و اسلحه بر دست حرکت می‌کنند!

بی‌بی در خاطراتش درباره سختی‌هایی که کشیده اینطور می‌نویسد:«اکنون خداوند عالم را شکر دارم که هرچقدر صدمه زیادتری بر من واردتر می‌شد بر عظمت من می‌افزود. هر وقت فکر دشمنی‌های بسیاری که بر من رفت می‌کنم، آن وقت ملتفت می‌شوم که کسی هست مرا از این گرداب‌ها نجات دهد و آن وقت به دعا و شکر می‌پردازم»

بی‌بی در بخشی از کتاب نیز به زنان عصر خویش اشاره می‌کند و می‌خواهد زنان در زندگی شخصی جایگاه واقعی خود را پیدا کنند و برای اجتماعی که در آن زندگی می‌کنند مفید باشند:«در ایران زنان بدبخت یا باید بزک بکنند و شبانه روز در فکر لباس و سرخاب و سفیدآب و پودر باشند و یا ریسمان تابیدن. کار بزرگ آنان همین است. افسوس که وجود چندین میلیون زن که از داشتن علم محرومند برای هیچ کس اهمیت ندارد. ای کاش خود را روزی در سایه تمدن می‌دیدیم و پای خود را در زمین تمدن می‌گذاشتیم. افسوس که من می‌میرم و آن روز را در ایران و به خصوص در بختیاری نخواهم دید. چقدر آرزو داشتم که کارهای نیک در بختیاری برای زنان بکنم. چقدر میل داشتم که دارای قدرت فوق العاده باشم و سنت‌های پوسیده را از بیخ و بن برکنم چون سرزمین ما قابل ترقیات بسیار است.»

او همچنین درمورد استبداد ستیزی می‌نویسد:« حالا که تصمیم دارید در این کار متعهد و مردانه باشید. حال اگر تمام مردان شهید بختیاری شهید شوند، تمام زنان بختیاری را جمع نموده، کفن به گردن و تفنگ به دست برای شکست دشمن رو به طرف اردوی استبداد حرکت می‌کنیم. ای کسانی که روزنامه مرا مطالعه می‌کنید اگر در عصر شما ایران وطن عزیز مرا و خودتان را دیدید که به دانش و علم نورانی و مشعشع شده و قدم در راه آزادی Freedom گذاشتید و یا در سایه علم و تمدن زندگی می‌کنید از منِ بیچاره که یگانه آرزویم تمدن ایران است یادی بنمایید.»

بخشیدن تمام دارایی‌ها در قحطی بزرگ

بی‌بی مریم با توجه به روشنگری‌هایی که داشته در تربیت فرزندانش حساس بود که آنان را سرداران بزرگ بختیاری کرد. ویژگی‌های تربیتی که در دل نوشته‌های او نیز وجود دارد. شجاعت و دلیری و مردانگی، ایمان و توکل به خدا، اقتدا به پیامبر و ائمه به خصوص امام علی (ع)، دفاع از میهن و بیگانه ستیزی، مبارزه با استبداد و ظلم و دفاع از مظلوم. زمانی که قحطی در جنگ جهانی اول در ایران گسترش پیدا می‌کند. بی‌بی مریم تمام ثروت و طلاهایش را خرج می‌کند تا قطحی زدگان نجات پیدا کنند. احترام به بزرگان، رعایت اخلاق و داشتن معرفت انسانی، اصالت و فرهنگی و هویت ملی، با اینکه بی‌بی از سران بختیاری بود همواره به هویت ملی می‌اندیشید. علم آموزی و مطالعه کتاب، غیرت و شرف در زندگی از نکات تربیتی بانوی سردار ایرانی است.

1015

شیرعلیمردان خان بختیاری در سمت چپ تصویر ایستاده‌است

مادر و پسر همرزم یکدیگر

متاسفانه قسمت دوم کتاب بی‌بی مریم که مربوط به مبارزات علیمردان خان فرزند برومندش بود در دسترس نیست و تنها اشارات جزئی به او در کتابش شده‌است. اما آمده‌است که مادر و پسر در دوره‌هایی همرزم یکدیگر بودند. آمده‌است بی‌بی علیمردان خان را طوری آموخته بود که در 17 سالگی پسرش را همراه سپاه برادرش سردار اسد به تهران می‌فرستد و از همان دوران از سربازان بختیاری می‌شود که از نوجوانی علیه استبداد به پا می‌خیزد. علیمردان در سال 1312 هجری شمسی علیه حکومت قیام می‌کند و موفق می‌شود مناطق زیادی را با خود همراه کند و حکومت موقتی را در بخش‌هایی از ایران تشکیل می‌دهد و به سمت تهران حرکت می‌کند. اما متاسفانه به دلیل اختلافی که انگلیس بین مبارزین ایجاد می‌کند. این نهضت با شکست مواجه می‌شود علیمردان خان با امان نامه‌ای که داشته بعد از مدتها با شروطی که می‌گذارد حاضر به مذاکره با رضاخان می‌شود. اما در حالت ناجوانمردانه‌ای او را دستگیر می‌کنند و بعد از یکسال دادگاه فرمایشی تشکیل می‌دهند و او را به اعدام execution محکوم می‌کنند.

مچاله کردن کلاه پهلوی در لحظه اعدام

بزرگ‌علوی نویسنده بزرگ معاصر درباره این اعدام می‌نویسد:« علیمردان خان در روز اعدام جامه‌‌‌ای زیبا به تن کرده و سر و روی خود را آراسته و با گام‌های بلند و قامتی استوار حلاج‌وار و بدون اینکه ترسی به دل راه دهد به قتلگاه نزدیک می‌شود. او رفت تا شهادت مظلومانه دیگری را در صفحه جنایات رژیم دیکتاتوری رقم زند. هنگامی که از برابر جوخه اعدام می‌گذشت با جبینی باز و لبانی پر از خنده با آنها احوالپرسی کرد. وقتی یکی از دژخیمان می‌خواست چشمانش را ببندد به آرامی دستمال را از دستش گرفت و گفت:«پسرم بگذار تا این صحنه جالب و تماشایی را که قطعا مافوقان شما را خوشحال می‌کند، من هم در آخرین لحظات حیات خویش ببینم. چرا که من تا به حال شیری را دست و پا بسته در مقابل مشتی شغال ندیده بودم.»

سیدجعفر پیشه‌وری که از رجال زندانی Prisoner آن زمان بوده‌است هم می‌نویسد:«زمانی که علیمردان خان را در آخرین لحظات را به جوخه اعدام ببندند، کلاه پهلوی را به نشانه نفرت مچاله کرد و دور انداخت و با صدای رسا فریاد برآورد: زنده باد ایران و زنده باد آزادی»

همچنین علیمردان خان پیام معروفی برای رضاشاه دارد که می‌گوید:«اگر عقابی بخواهد از کوه‌های زاگرس بگذرد باید پرهایش را باج دهد.» یعنی ما اجازه عبور هیچ بیگانه ای را به این سرزمین نمی‌دهیم.

خانه‌ای که به وزارت فرهنگ اهدا شد

بعد از اعدام جانسوز علیمردان خان در سن 42 سالگی، بی‌بی پیرزن خانه نشینی در اصفهان است سن زیادی ندارد اما رنج او را پیر کرده‌است. بعد از شنیدن خبر اعدام و تیرباران پسرش توسط رضاخان بسیار اندوهگین و رنجور می‌شود و گیسوان خودش را طبق آیینی در بختیاری می‌برد. آمده‌است بعد از مرگ علیمردان خان بسیار افسرده می‌شود و در آخر سه سال بعد از همین غم در سن 63 سالگی فوت می‌کند.

بعد از این اتفاق تلخ در سال 1316 سه سال بعد از اعدام فرزندش هستی را وداع گفت و در قبرستان تاریخی تخته پولاد به خاک سپرده شد. عمارت او در اصفهان که در چهارراه قصر و ابتدای شیخ بهایی واقع شده بود بنا به وصیت خودش به اداره فرهنگ اهدا شد که بعدها در آن محل مدرسه رودابه احداث شد.

مقام معظم رهبری در جلسه‌ای درباره سردار مریم می‌فرمایند:« بی‌ بی‌مریم ضد انگلیسی و ضد بیگانه بوده و این نشان می‌دهد که چگونه تربیت مادر شخصیت فرزند را شکل می‌دهد. شخصیتی به نام علیمردان خان بختیاری، قهرمان مبارزه با استبداد. یعنی یک مادر توانست این فرزند را طوری بار بیاورد که شخصیت برجسته‌ای شود و با استبداد و رضاخان مبارزه کند که کار شایسته‌ای بود.»اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید

وبگردی