پسر شیشه‌ای زمانی که با ربودن نوجوان ۱۷ ساله قصد اجرای نقشه شیطانی خود را داشت خبر نداشت دختر همسایه شاهد این ماجراست.عصر 20مرداد‌ماه96 دختری نوجوان سر و صدایی از حیاط مجتمع مسکونی‌شان شنید و به مقابل پنجره رفت. داخل حیاط پسر همسایه‌شان به نام سهیل را دید که پسری نوجوان را روی زمین می‌کشید و قصد داشت وی را به داخل سرویس بهداشتی که گوشه‌ای از حیاط مجتمع بود ببرد. سهیل دستانش را روی دهان پسر نوجوان گذاشته بود و او را تهدید می‌کرد که اگر سکوت نکند، جانش را می‌گیرد.

دختر نوجوان با دیدن این صحنه تکان‌دهنده به سراغ پدرش رفت و به این ترتیب بود که بقیه همسایه‌ها هم از ماجرا باخبر شدند و به حیاط دویدند. سهیل با دیدن همسایه‌ها گروگانش را رها کرد و پا به فرار Escape گذاشت.

شکایت

با فرار پسر گروگانگیر، ماجرا به پلیس Police گزارش و تحقیقات برای دستگیری مجرم فراری شروع شد. با حضور ماموران در محل، نوجوان 17ساله که وحشت‌زده بود و دست و پایش می‌لرزید گفت: با دوستانم قرارفوتبال گذاشته و از خانه خارج شده بودم که داخل کوچه سهیل، بچه محلمان را دیدم.

او مرا صدا زد و گفت پشت در مانده و هیچ‌کس از اعضای خانواده‌اش خانه نیستند. می‌گفت موبایلش را داخل خانه جا گذاشته است. برای همین از من خواست تا موبایلم را برای چند لحظه در اختیارش قرار دهم. می‌خواست با مادرش تماس بگیرد و از او بخواهد فورا به خانه برگردد یا کلید آپارتمان Apartment را برایش بفرستد. من هم بی‌خبر از همه جا موبایلم را به او دادم. درحالی‌که شماره می‌گرفت وارد حیاط ساختمان شد که با دست علامت داد من هم بروم.

نمی‌دانستم چه نیتی در سر دارد برای همین وارد ساختمان شدم تا موبایلم را بگیرم. او ناگهان به سمتم هجوم آورد و هلم داد. دستپاچه شدم و گفتم چه‌کار می‌کنی؟ تهدید کرد که اگر حرفی بزنم مرا می‌کشد. او دست مرا گرفته بود و روی زمین می‌کشید. می‌خواست مرا به داخل سرویس بهداشتی ببرد و دستانش را روی دهانم گذاشته بود که فریاد نزنم تا اینکه همسایه‌ها آمدند و او فرار کرد.

پایان یک سال فرار

با ثبت اظهارات پسر نوجوان، جست‌وجو برای دستگیری سهیل ادامه یافت اما او پس از این حادثه Incident فراری شده و دیگر به خانه‌اش بازنگشته بود. زمانی که ماموران سراغ او رفتند، خانواده‌اش گفتند مدت‌هاست که پسرشان در دام اعتیاد گرفتار و دچار توهمات عجیبی شده و احتمالا بر اثر همین توهمات قصد آزار و اذیت پسر 17ساله را داشته است.

درحالی‌که یک سال از حادثه گذشته و هنوز ردی از متهم در دست نبود، چند روز پیش مسئولان کمپی در یکی از شهرستان‌های جنوبی کشور با پلیس پایتخت تماس گرفتند و اعلام کردند پسری جوان در کمپ بستری شده و نزد افرادی که بستری هستند، عنوان کرده که پارسال پسری نوجوان را در شرق تهران ربوده تا او را تسلیم نیت‌های شیطانی خود کند اما در نقشه‌اش ناکام مانده است. به این ترتیب متهم تحت تعقیب، پس از یک‌سال فرار دستگیر شد و دیروز برای تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران انتقال یافت. او پس از اقرار به جرم Crime خود برای بررسی سلامت روانی با دستور قاضی Judge رضوانی به پزشکی قانونی معرفی شد.

گفت‌وگو

قربانی دیروز، متهم امروز

متهم 28ساله است و درست از زمان حادثه فراری شده و از ترس دستگیری دیگر به پایتخت برنگشته بود. او در این مدت در روستایی در جنوب کشور زندگی می‌کرد و 3ماهی می‌شد که به کمپ رفته بود تا مواد را ترک کند اما یکی از شب‌ها وقتی با معتادان دور هم جمع شده بودند ماجرای ربودن پسرنوجوان را تعریف کرده و فکرش را نمی‌کرد آنها موضوع را به مسئولان کمپ اطلاع بدهند و او دستگیر شود. در ادامه گفت‌وگوی همشهری با این جوان را بخوانید.

چند وقت است که در دام اعتیاد گرفتار شده‌ای؟

دو سه سالی می‌شود. فقط شیشه می‌کشم. اوایل هفته‌ای یک‌بار می‌کشیدم اما کم کم مصرفم بالا رفت به‌طوری‌که روزی 2 یا 3بار مصرف می‌کردم. برای همین توهمات عجیبی به سراغم می‌آمد و صداهایی می‌شنیدم.

از روز حادثه بگو.

آن روز هم شیشه کشیده بودم و در خیابان پرسه می‌زدم تا اینکه چشمم به پسر محله‌مان افتاد. ناگهان آن صداهای عجیب را شنیدم. انگار نوجوانی خودم را می‌دیدم. چون خودم هم قربانی نقشه شوم یکی از بچه‌های محله‌مان شده بودم. برای همین انگار خودم را می‌دیدم و صدایی که در گوشم می‌گفت برو پسر نوجوان را گروگان hostage بگیر و او را مورد آزار و اذیت قرار بده. انگار صدای شیطان Evil بود. من هم برای اینکه از دست صداها خلاص شوم به سمت پسرنوجوان رفتم و به بهانه تلفن زدن با موبایلش او را به داخل ساختمان کشاندم. می‌خواستم او را به دستشویی ببرم اما نشد.

گفتی خودت در نوجوانی قربانی شدی، آن زمان چه اتفاقی برایت رخ داد؟

آن موقع هم‌سن‌وسال شاکی بودم. 16 یا 17سالم بودکه یکی از پسرهای محله‌مان به بهانه بازی کامپیوتری مرا به داخل حیاط برد و با تهدید مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. او تهدید کرد که اگر به کسی حرفی بزنم دوباره همین بلا را سرم می‌آورد و بعد مرا می‌کشد. من هم از ترسم به هیچ‌کس حرفی نزدم اما از آن لحظه به بعد از لحاظ روانی به‌هم‌ریختم. مدام کابوس می‌دیدم و دیگر از سایه خودم هم می‌ترسیدم.

شغلت چیست؟

با موتورم کار می‌کنم.

در یک سالی که فراری بودی کجا زندگی می‌کردی؟

به روستای دورافتاده‌ای رفتم و خانه‌ای اجاره کردم.در آنجا با موتور کار می‌کردم. از ترسم دیگر به خانه‌ام برنگشتم چون می‌ترسیدم دستگیر شوم. با اینکه سابقه‌دار نیستم اما از زندگی در زندان Prison وحشت دارم.

 

وبگردی