به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا، دستبند آهنی بر دستانش و زنجیری دور پایش گره خورده بود. پاهایش را که به زور در دمپایی پلاستیکی جا داده به سختی روی زمین می‌کشید و به سمت اتاق می‌آمد. موهای ژولیده‌اش روی پیشانی‌اش ریخته بود. انگار شرم داشت دور و برش را نگاه کند. با کمک سرباز همراهش روی صندلی نشست. روی پرونده‌اش نوشته شده بود؛ «نام: احمد/ جرم: کلاهبرداری، اخاذی، هتک حیثیت و...»
«احمد» سرش را زیر انداخته و شروع به صحبت کرد: «از وقتی خودم را شناختم جز فقر و بدبختی هیچ چیزی ندیده بودم. با سختی فراوان دیپلم گرفتم اما پدر 85 ساله و مادر 60 ساله‌ام، پیرتر از آن بودند که بتوانند کمکم کنند تا تحولی در زندگی‌ام رخ دهد.

می‌خواستم به دانشگاه بروم اما از آنجا که پول نداشتم قید تحصیل در دانشگاه را زدم. پدرم سال‌ها به سخت زندگی کردن عادت کرده بود و مادرم نیز اعتراضی نداشت اما مشکل اینجا بود که از ما می‌خواست مثل او زندگی کنیم، کنار خیابان دستفروشی کنیم و خلاصه به بدبختی و زندگی سخت راضی باشیم. اما من جوان بودم و دوست داشتم به آرزوهایم برسم.

به همین دلیل دنبال کار رفتم. بعد از کلی جست و جو در یک نانوایی مشغول شدم اما حقوقم به سختی جوابگوی هزینه‌های خانه، پدر، مادر و خواهر و برادرهایم بود. کم کم خسته و دلزده شده بودم و هیچ دلخوشی نداشتم. این وضعیت ادامه داشت تا به پیشنهاد یکی از دوستانم گوشی هوشمند ارزان قیمتی خریدم و وارد شبکه‌های اجتماعی شدم. همه چیز برایم جذاب بود چون در این دنیای مجازی می‌توانستم براحتی خودم را در قالب آنچه آرزویش را داشتم به دیگران معرفی کنم.

همه حرف‌هایم را باور می‌کردند و لازم نبود برای اثبات حرف هایم سندی ارائه دهم. در آن مدت با آدم‌های زیادی آشنا شدم. اینکه می‌توانستم فارغ از واقعیت زندگی‌ام و فقری که گرفتارش بودم با هر کسی از هر قشری صحبت کنم برایم جذاب بود. آنقدر گرفتار این دنیای رنگارنگ شده بودم که بیشتر ساعاتم را پای گوشی می‌گذراندم. کار به جایی رسیده بود که گاهی اوقات برای خرید شارژ تلفن همراهم نیز از این و آن پول دستی می‌گرفتم.

این اعتیاد مجازی ادامه داشت تا اینکه ساده لوحی کاربران این دنیای هزار رنگ، مرا به فکری پلید کشاند. اینکه دختران ساده دل را سر کار بگذارم و با قول و قرارهای دروغین از آنها کلاهبرداری Fraud کنم. مدتی بعد فکر دیگری به ذهنم رسید این بار تصمیم گرفتم سراغ مردان هوسباز و پولدار بروم. به همین خاطر تصویر دختر زیبایی را روی صفحه کاربری خودم گذاشتم و برای چند مرد ناشناس پیام دادم، بلافاصله پاسخ‌های متعددی دریافت کردم.
اخاذی از مردان هوسران
ارتباط من با این افراد فقط در حد نوشتن پیام بود اما در کمتر از یک هفته آنها با فرستادن تصاویر شخصی و گاهی غیراخلاقی درخواست ملاقات با من را داشتند. وقتی کار به اینجا رسید به این فکر افتادم که از این راه پول دربیاورم. وقتی از آنها مدارک کافی جمع می‌کردم سپس هویت واقعی‌ام را فاش می‌کردم و از آنها برای منتشر نکردن تصاویرشان پول‌های کلان می‌گرفتم. هفته‌ها می‌گذشت و من با این کسب و کار جدید و پردرآمد قید کار در نانوایی را زده بودم. مدام در گوشه اتاق نشسته و دنبال سوژه می‌گشتم. چندین پزشک، مهندس و افراد تحصیلکرده طعمه‌ام شده بودند و هر وقت پول کم می‌آوردم سراغشان می‌رفتم.

این شرایط ادامه داشت تا اینکه یک کارمند بانک در استانی دورافتاده را پیدا کردم. هنوز رابطه ما در حد آشنایی بود که یک روز پلیس Police دم خانه آمد و دستگیر شدم.از لحظه‌ای که در خودروی پلیس نشستم به این فکر بودم کجای کار اشتباه کردم که پلیس ردم را زده است. تصورم این بود که آن کارمند بانک باعث دستگیری‌ام شده باشد. وقتی وارد اتاق افسر پرونده شدم، منتظر دیدن آن مرد بودم اما در کمال بهت و حیرت یک زن را مقابلم دیدم. چهره‌اش برایم خیلی آشنا بود. او با تنفر نگاهم می‌کرد. کمی در چهره‌اش دقیق شدم و او را شناختم. همان کسی بود که من ماه‌ها با عکس‌هایش، از مردان اخاذی می‌کردم.آن لحظه آنقدر شرمنده شده بودم که حتی نتوانستم حرفی بزنم و فقط سرم را زیر انداختم که نگاهم به صورت او نیفتد. من به‌خاطر طمعکاری آینده‌ام را از دست دادم. حالا که فکر می‌کنم می‌بینم آن حقوق اندک نانوایی شرف داشت به این پول‌های بادآورده‌ای که در این ماه‌ها به دست آوردم.
نگاه کارشناس
فضای مجازی بستری برای سهولت دسترسی به روابط اجتماعی است که متأسفانه این روزها از هدف اصلی خود فاصله گرفته، فضای جامعه را دچار تشنج جدی کرده و زمینه بروز بسیاری از ناهنجاری‌ها و بزهکاری‌ها شده است. در دنیای سایبری، هر فرد خود به رسانه‌ای مستقل تبدیل شده که از زاویه دید خود به انعکاس رویدادها می‌پردازد و در این فضا هرهویت دروغینی را براحتی نشر می‌دهد. برخی افراد برای پر کردن اوقات فراغت، بعضی‌ها برای دوست‌یابی و تعدادی نیز با هدف ازدواج در این فضا وارد شده و گرفتار می‌شوند. اختلالات شخصیتی، حقارت، سرخوردگی، احساس خود کم بینی و ضعف در عزت نفس شخصی از عواملی است که سبب بروز جرم Crime در این دنیای هزار رنگ شده و باید درمان شوند.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

اتفاق عجیب در پرونده اعضای شورای شهر بابل / شاکی خصوصی کیست؟

فوری / دستگیری ۲۲ نفر از عوامل پشتیبانی کننده تروریست های اهواز

خواننده مطرح پاپ ایران از رقص روی شیشه انصراف داد

دوئل گودرزی با گلزار / کرکری حمید با محمد رضا

دختر همدانی در دام شرور خطرناک / یا باید تن می داد و یا با اسید سوخته می شد!

اعدام مفسدان اقتصادی در میدان آزادی تهران

اولین گفتگو با سرباز غیور حادثه تروریستی اهواز / خودم را سپر دختر جوان کردم + فیلم

ناله‌های تلخ پدر شهید خردسال حادثه تروریستی اهواز + فیلم

هویت 4 تروریست اهواز اعلام شد +اسامی و عکس

مادرم بعد از طلاق به بد راهی رفت! / زن بدحجاب ویرانمان کرد!

این 6 عکس راز حمله تروریستی به اهواز را روشن می کند؟!+ تصاویر

همخوابی بیشرمانه مدیرعامل یک شرکت با یک دختر 16 ساله +عکس

جنگلبان پشت درخت ها متوجه تجاوز 2 پسر جوان به دختر 13 ساله شد + عکس