جزئیات شهادت 11 مرزبان در مریوان / گفتگو با برادر تازه داماد شهید + عکس
حوادث رکنا: سیام تیر ماه خیلی تلخ تمام شد. روستای دری مریوان شاهد مبارزه مرزبانان کشورمان بود؛ مردانی که برای حفاظت از کشورمان جنگیدند اما پایانش ناخوش بود، ١١ مرزبان شهید و ٨ نفر مجروح شدند.

به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا، آنها شهید شدند؛ شهید راه وطن. در حمله ناجوانمردانه گروه پژاک که در نخستین ساعات بامداد شنبه، سیام تیرماه در حوالی روستای دری مریوان به وقوع پیوست و نیروهای مرزبانی برای جلوگیری از ورود گروههای تروریستی به خاک کشور با آنها درگیر شدند.
شدت درگیری و تیراندازیهای مداوم از سوی دو طرف باعث شد تا زاغه مهمات قرارگاه مرزی حمزه(ع) منفجر شود و همین انفجار هم باعث کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از مرزبانان شد. این قرارگاه مرزی متعلق به نیروی زمینی سپاه بود و همه شهدا و مجروحان این حادثه Incident هم از نیروهای سپاه بودند.
10 روز از این حادثه میگذرد و مرزبانان مجروح همچنان در ٢ بیمارستان فجر و بوعلی تحت درمان هستند و شهدا هم در میان جمعیت شهرشان تشییع شدند. ۷ تن از شهدا مریوانی و ٣ تن از شهدا هم اهل شهرستان قروه بودند و یک نفر اهل سنندج بود که در میان حزن و اندوه مردم به خاک سپرده شدند. محراب عبدی، قانع کرم ویسه، فرزاد رحیمی، ابراهیم حضرتی، عبدالرحمن خالدی، ایرج رحیمینیا، آرام فیضی، شادمان مرادی، برهان معینپور، طالب محمودی، آرش رضایی نام ١١ سرباز وطنی است که در جنگ با دشمن شهید شدند. در این ٥ روز نامی از این شهدای گمنام در رسانهها و فضای مجازی برده نشد و همه این مردان در سکوت خبری تشییع شدند. شهید محراب عبدی یکی از شهدای این حادثه است. جوان ٢٩ ساله قروهای که خانواده و همشهریانش یکشنبه برای آخرینبار با او و دو نفر دیگر از همرزمانش وداع کردند.
حالا چند روز است که محراب در خانه ابدیش آرام گرفته، اما خانواده او هنوز هم رفتنش را باور ندارند. همسر جوان در غم از دستدادن او به سوگ نشسته و پدر و مادر داغدارش هم برای شهادت آخرین فرزندشان عزاداری میکنند. فرهاد تنها برادر این شهید هم حال و روزش مثل بقیه خانواده است.
با اینکه بغض و گریه صحبتکردن درباره این حادثه و شهادت مظلومانه برادرش را سخت کرده است، در ادامه میخوانید:
شما از چه طریقی متوجه این حادثه و شهادت برادرتان شدید؟
شنبه صبح بود؛ حوالی ساعت ٧ صبح رفتم که مغازه را باز کنم. همان موقع چند نفر از دوستان و همکاران محراب با ماشین جلوی مغازه توقف کردند. ترسیدم؛ یعنی نگران شدم چون هیچ وقت سابقه نداشت دوستان محراب آن وقت صبح سراغ من بیایند. فهمیدم که برای محراب اتفاقی افتاده است؛ اما آنها اولش گفتند که محراب در عملیات زخمی شده است. به من گفتند که به پاسگاه مرزی آنها حمله شده و درگیری شدیدی بین آنها و تروریستها رخ داده و محراب زخمی شده است. مدام تلفنهای آنها زنگ میخورد، از صحبتهایش متوجه شدم که ماجرا بدتر از اینهاست و چند نفری هم شهید شدند. بعد از چند دقیقه کمکم اصل ماجرا و شهیدشدن محراب را برای من تعریف کردند.
محراب چندسال داشت؟
متولد سال ٦٨ بود. ٢سال بود از ازدواجش میگذشت، اما هنوز بچهدار نشده بودند.
شما به همسر و خانواده خبر دادید که محراب شهید شده؟
خودم که شوکه شده بودم. محراب تنها برادر من بود. بعد از چنددقیقه به دوستانش گفتم که محراب الان کجاست. میخواستم از نزدیک او را ببینم. باورم نمیشد که او دیگر زنده نیست، اما آنها گفتند که پیکر او را به قروه میآورند. بعدش به چندنفری زنگ زدم، درست یادم نیست ولی فکر میکنم همسرش از طریق اخبار متوجه شده بود و من هم به پدر و مادرم گفتم. لحظات خیلی سختی بود. مادرم برای ما خیلی زحمت کشیده، نمیدانستم چطور باید خبر مرگ فرزندش را بدهم. مادرم به محراب علاقه خاصی داشت. روز خیلی بدی بود.
محراب فرزند چندم خانواده بود؟
تهتغاری بود . ما ٥ خواهر و برادریم. ٣ تا خواهر و ٢ برادر. محراب تنها برادر من بود. آخرین فرزند، همه ما او را خیلی دوست داشتیم. بچه آخر همیشه عزیز است.
چند وقت بود که در مرزبانی خدمت میکرد؟
حدود ٢سال. بیشتر هم مریوان بود. چندباری صحبت انتقالیاش شده بود. قرار بود که به قروه منتقل شود، کارهایش هم انجام شده بود. قرار بود تا چندماه دیگر از آنجا به قروه منتقل شود، اما سرنوشت او چیز دیگری بود. روز یکشنبه که مراسم تدفین بود، مدام به این فکر میکردم که اگر زودتر کارهای انتقالی محراب انجام شده بود، شاید الان زنده بود.
محراب تحصیلات نظامی داشت؟
نه. همین چند وقت پیش لیسانس حقوقش را گرفت.
آخرین بار کی او را ملاقات کردید؟
او معمولا ١٠روز شیفت بود و ٥روز به خانه میآمد. روال کارش اینطور بود. هفته پیش او را قبل از رفتن به مریوان دیدم و با هم خداحافظی کردیم.
از شهر شما ٢نفر دیگر هم در این حادثه شهید شدند، آنها را میشناختید؟
بله. ابراهیم حضرتی و آرش زارعی. آرش سرباز بود، اما ابراهیم از دوستان قدیمی محراب بود و این چندسال با هم در پاسگاه مرزی مریوان خدمت میکردند. محراب و ابراهیم جدا از رابطه کاری دوست صمیمی بودند. ابراهیم یک دختر سهساله دارد. بیتاب پدرش است. مدام بابایش را صدا میکند. از روزی که این حادثه رخ داده، خانواده حضرتی بسیار اندوهگین هستند. غم بزرگی است که باورش برایمان سخت است.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
طناب دور گردن قاتل 58 ساله افتاد اما او زنده ماند / در کرج رخ داد
۲۰۰ مرده ساعت ها در بهشت زهرا روی دست مانده بودند! + جزییات
رعنا وقتی موبایلش را روشن کرد شوکه شد و غش کرد!
یک شرور خطرناک دیگر مورد اصابت گلوله قرار گرفت
شیوا صیغه بود / دکمه های مانتوی این زن چه رازی داشت! + عکس
آخرین خبر از خفه شدن عروس در شب ازدواج /فیلم این صحنه جنجال کرد + تصویر
وحشت در فرودگاه امارات / علت انفجارها چیست؟
لحظه بلای شوم مرد جوان بر سر یک دختر در رستوران + تصویر
اولین عکس از آتشنشان فداکار اهوازی با بدن سوخته + تصویر
درگیری شدید 2 خلبان در هواپیمایی که 160 مسافر داشت / در آسمان مشهد رخ داد
این مرد را می شناسید؟! / او قاتل فراری بازار تهران است! + عکس بدون پوشش و فیلم لحظه قتل
آخرین خبر از پرونده مرموز پزشک تبریزی + عکس
شیلا 19 ساله زنده زنده به آتش کشیده شد! / او می خواست عروس شود! + عکس
تجاوز به زن جوان پشت شمشاد ها زیر دوربین امنیتی! + عکس جوان شیطان صفت
این مرد بی غیرت ترین شوهر دنیاست / او همراه دوستش به زن جوانش تجاوز کرد! + عکس
تجاوز به پسری 10 ساله وسط پارک + تصویر
این سربازان برای معافیت خود «اختراع» میخرند!
-
فیلم آواز شاد نوید محمدزاده و برادرانش در عروسی فامیل / چه بریز بپاشی دارد !
سلام بابا جونم شهادت مبارک اینجا یک اشتباه شده من ۱۵ سالم و برادرم محمد ۱سالش با تشکر