شاهین دوستم به زن برادرم ابراز علاقه کرده بود! وقتی فهمیدم خشکم زد + گفتگو و جزئیات
حوادث رکنا: وقتی رفت و آمدهای خانوادگی پسر جوان و دوست صمیمیاش بیشتر شد، هیچکدام فکر نمیکردند وارد ماجرای پیچیدهای شده و هر دو گرفتارشوند. گرفتاری که یکی را به قبرستان و دیگری را به پای چوبه دار میفرستد.
به گزارش گروه جنایی رکنا، میلاد 21 ساله دوست صمیمیاش شاهین 20ساله را سال 96 در بازار Store تهران با ضربات چاقو کشت و ساعتی بعد با پای خودش به پلیس Police آگاهی رفت و تسلیم قانون Law شد. وی که حالا به درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شده در دادگاه ادعا می کند: رفت و آمدهای خانوادگی بیش از اندازه با دوست صمیمیام ماجراهایی را پیشرویم قرار داد که از من یک قاتل The Murderer ساخت. اگر مدام شاهین را به خانهمان نمیآوردم هرگز چنین اتفاقی رخ نمیداد. این متهم در دادگاه اظهارات عجیبی را مطرح کرد.
چقدر درس خواندهای؟
وقتی بازداشت شدم دانشجوی رشته تربیت معلم در البرز بودم. بعد از بازداشت درسم را رها کردم و حالا چند ماه است در زندانم.
چند خواهر و برادر داری؟
دو برادر و یک خواهر دارم.
مجردی؟
قرار بود بعد از اینکه درسم تمام شد به خواستگاری دختر یکی از بستگان بروم، اما این ماجرا همه نقشههایی را که برای آیندهام داشتم خراب کرد.
شغلت چه بود؟
من و برادرهایم در بازار تهران باربر بودیم .
چند سال بود مقتول را میشناختی؟
من و شاهین از بچگی با هم دوست و حتی از برادر به هم نزدیکتر بودیم. خیلی شبها را با هم میگذراندیم و تا صبح با هم حرف میزدیم. خیلی وقتها شاهین به خانه ما میآمد و شب را آنجا میماند.
گاهی اوقات هم من، به محل کار او میرفتم و آنجا میماندم. من حتی یک عکس تکی هم در آلبومم ندارم. در همه عکسهایم من و شاهین کنار هم هستیم.
شغل شاهین چه بود؟
او هم در بازار کار میکرد و شبها را همانجا میخوابید.
چه موضوعی باعث اختلاف بین شما شد؟
شاهین بیشتر وقتها به خانهمان میآمد. برادرم و همسرش هم در طبقه بالای خانه ما ساکن بودند و شاهین با زن برادرم رابطه خویشاوندی داشت. امامدتی بود متوجه شده بودم با هم صمیمی شدهاند.
در این باره با شاهین صحبت نکردی؟
چند بار متوجه شده بودم شاهین به زن برادرم پیامک میفرستد. با او در این باره صحبت کردم، اما میگفت چون زن برادرم از بستگان اوست گاهی برایش پیامک ارسال میکند تا احوال خانوادهاش را بپرسد.
ماجرا را به برادرت نگفته بودی؟
وقتی دوستم را بیشتر زیر نظر گرفتم و مطمئن شدم با زن برادرم در ارتباط است ماجرا را با به برادرم گفتم. یک شب من و برادرم پیغامهای رد و بدل شده در تلگرام Telegram زن برادرم را بررسی کردیم و متوجه شدیم شاهین به زن برادرم ابراز علاقه کرده است.
چرا از او شکایت نکردید؟
برادرم به خاطر آبرویش حاضر نشد از شاهین شکایت کند. پیامهای رد و بدل شده هم نشانی از رابطه پنهانی نداشت. آنها فقط با هم صحبت کرده بودند. به همین خاطر من یک شب به محلکار شاهین رفتم و تا صبح آنجا ماندم. من با او در این باره صحبت کردم، اما شاهین منکر رابطه با زن برادرم بودم. او تا صبح گریه کرد. میگفت از اینکه من و برادرم به او مشکوک شدهایم بسیار ناراحت است و هیچ رابطهای با زن برادرم ندارد. من آنجا حرفهای شاهین را باور کردم.
بعد از این ماجرا هم باز رابطه دوستانهات را با شاهین ادامه دادی؟
ما مثل دو برادر بودیم. من حرف او را باور کرده بودم. به همین خاطر سعی کردم برادرم را هم آرام کنم.
چطور شد به فکر کشتن Killing دوستت افتادی؟
چند روزی بود همه چیز آرام شده و به حالت قبل برگشته بود. برادرم هم همسرش را به خانه پدرزنش در شهرستان فرستاده بود.
تا اینکه یک شب پدرزن برادرم که از ماجرا مطلع شده بود با من تماس گرفت.
او گفت تو عامل همه این مشکلات هستی، چون با شاهین دوست بودی و او را به خانه آوردهای. او از من خواست تا شاهین را بکشم و خودش هم دخترش را از ترس آبرویش سر به نیست کند. آنجا بود که به فکر کشتن شاهین افتادم.
با برادرت درباره کشتن شاهین صحبت نکردی؟
برادرم و همه اعضای خانواده مرا سرزنش میکردند. زندگی برادرم در آستانه فروپاشی بود . همه مرا مقصر میدانستند و میگفتند اگر با شاهین بیش از اندازه رفت و آمد نداشتم و او را به خانه نمیآوردم چنین اتفاقی نمیافتاد. به همین خاطر تصمیم گرفتم به تنهایی شاهین را بکشم.
از ماجرای قتل Murder بگو.
من آن شب تا صبح نخوابیدم و به خاطر اشتباهاتم گریه کردم. ساعت حدود شش صبح به محل کار شاهین رفتم. او در محل کارش تنها بود. با من سلام علیک کرد، ولی من بدون مقدمه با چاقو به جانش افتادم.
چند ضربه چاقو زدی؟
چیز زیادی به خاطر ندارم. ولی در دادگاه شنیدم پزشکی قانونی جای 24بریدگی را روی بدن شاهین تائید کرده است.
حالا پشیمان نیستی؟
من چند ساعت بعد از قتل با پای خودم به اداره پلیس رفتم و تسلیم شدم، چون فکر میکردم کار درستی انجام دادهام.
خانوادهات چطور از ماجرای قتل مطلع شدند؟
آنها بیخبر بودند. تا اینکه پلیس با آنها تماس گرفت و گفت من دست به قتل زده و اعتراف کردهام.
هیچوقت فکر میکردی رفت و آمدهای بیش از اندازه با دوستت چنین عواقبی به دنبال داشته باشد؟
نه.من هیچ وقت به چنین موضوعی فکر نمیکردم چون شاهین را مانند برادرم میدانستم.
میدانی چه حکمی در انتظارت است؟
اعدام. من برای مرگ آمادهام، چون با اشتباهم زندگی همه اعضای خانوادهام را به هم ریختم و پدر و مادر شاهین را که بهترین دوستم بود، عزادار کردم.
ارسال نظر