ماجرای اعدام قاتل ملیکا در ملاعام
حوادث رکنا: وقتی وارد اتاق محل جنایت Crime شدیم قاضی Judge با دیدن تصویر هولناکی که مقابلش قرار گرفت، چهره اش در هم رفت و به عینه می شد بغضی که گریبانش را گرفته بود مشاهده کرد. مقابل او دخترک خردسالی بود که با ضربات متعدد چاقو به قتل Murder رسیده بود. در همان تحقیقات اولیه معلوم شد نام دخترک ملیکا است و تنها چند بهار از عمرش که اکنون به خزانی خونین تبدیل شده بود می گذرد.
به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا، کمی آن سوتر مرد جوانی مدام فریاد می زد و برای قاتل The Murderer دخترک خط و نشان می کشید، در همان نگاه اول تصنعی بودن این رفتارها قاضی کارکشته دادسرای جنایی را وادار کرد تا دستور تحقیق از پدر دخترک را صادر کند ساعتی بعد مرد جوان در حالی که به پهنای صورت اشک می ریخت به یکباره سکوت را درهم شکست و به قتل ملیکا که آرام در گوشه ای از اتاق چشمانش به سقف خانه خیره مانده بود اعتراف کرد.
مرد جوان گفت: من قربانی هوس شدم و به دلیل علاقه به دختر همسایه از آنجا که ملیکا را سد راه خود برای جدایی از همسرم می دانستم او و همسرم را کشتم.
پس از چند ماه دادگاه و درخواست قصاص متهم یک روز قبل از مجازات مرگ به نگارنده گفت: بگویید زودتر حکم مرا اجرا کنند، هر شب با کابوس مرگ ملیکا از خواب بیدار می شوم و اکنون تنها راه نجات خود را مرگ می دانم. روزی که قرار بود حکم مقابل زندان Prison به اجرا در آید، مردم از گوشه و کنار شهر در این محل جمع شده بودند، قاضی اجرای احکام حکم را مقابل مردم خواند. پدر و مادربزرگ ملیکا، عکس او و مادرش را در دست داشتند، وقتی طناب دار به گردن متهم حلقه زد نگاه او به چهره معصومانه ملیکا در قاب کوچک عکس گره خورد. وقتی پایه جرثقیل به حرکت در آمد، مرد محکوم همچنان به عکس دخترک خیره مانده بود...
دخترک همانند عروسکی زیبا به نقطه نامعلومی چشم دوخته بود و مادربزرگش زیرلب برای او لالایی می خواند. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ناصر صبوری
ارسال نظر