جوانی که بعد از مسمومیت با نوعی ماده مخدر ، با تلاش پزشکان زندگی دوباره ای را تجربه می کرد، در حالی که می گفت وقتی پای پلیس Police به ماجرای خوردن چند کلوچه معروف به معجون بیرجندی باز شد تازه فهمیدم زندگی دوباره ای یافته ام به کارشناس پلیس مبارزه با مواد مخدر Drugs کاشمر گفت: آن روز سرم خیلی شلوغ بود و کلی کارهای ناتمام داشتم که باید انجام می دادم.

در این میان نقص فنی خودروام نیز به مشکلاتم اضافه شده بود. هرکار می کردم باز هم رو به راه نمی شد و اگر نمی توانستم خودرو را تعمیر کنم همه کارهایم روی زمین می ماند به قول معروف همان پراید قراضه عصای دستم بود و با آن همه کارهای روزانه ام را انجام می دادم.

از سوی دیگر برادرم در یک تعمیرگاه خودروهای سبک کار می کرد و من از بابت تعمیر خودرو خیالم راحت بود. با هر سختی و بدبختی بود خودرو را به تعمیرگاه بردم اما استادکار برادرم در تعمیرگاه حضور نداشت. این بود که برادرم خودش دست به آچار شد تا پرایدم را تعمیر کند فکر نمی کردم او به استادکاری ماهر تبدیل شده باشد ولی خیلی زود نقص فنی خودرو را شناخت و آن را تعمیر کرد.

از دیدن این صحنه شوق عجیبی به دلم افتاد و از شدت خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم. حالا دیگر خیالم راحت بود که برادرم حرفه خوبی را آموخته است در حالی که لبخند زنان به سوی خودرو می رفتم تا تعمیرگاه را ترک کنم ناگهان مردی وارد شد و درحالی که بسته ای را به برادرم می داد گفت: «این امانتی را به اوستا بده!»از آن جا که برادرم از همان دوران کودکی در کار دیگران سرک می کشید و به قول قدیمی ها فضولی می کرد، از سوراخ روی بسته امانتی، نگاهی به داخل آن انداخت و به یک باره پاکت کاغذی روی آن را پاره کرد. من با تعجب ایستادم و به برادرم خیره شدم اما او با خنده گفت: شیرینی است! و خیلی سریع یکی از آن شیرینی ها را خورد و در حالی که سرش را تکان می داد افزود: به به! خوشمزه است! برادرم سپس یکی از آن شیرینی ها را به من تعارف کرد. نمی خواستم قبول کنم اما رنگ طلایی شیرینی ها که مثل باقلوای یزدی برش خورده بود حسابی وسوسه ام کرد.

برادرم که تردید مرا دید گفت: بخور بابا! من و استادم این حرف ها را نداریم و یک جعبه شیرینی دیگر برایش می خرم! من هم شیرینی را در دهان گذاشتم و از تعمیرگاه خارج شدم. ساعتی بعد هنگام صرف ناهار ناگهان اتاق دور سرم چرخید و دیگر چیزی نفهمیدم. وقتی در بیمارستان به هوش آمدم همسرم گفت: برادرت نیز با حالی وخیم این جا بستری است، نمی دانستم چه اتفاقی افتاده تا این که پای پلیس مواد مخدر به ماجرا کشیده شد. آن ها گفتند کلوچه های معروف به معجون بیرجندی دارای نوعی ماده مخدر هستند که حتی قدرت توهم زایی دارند. الان 20 روز از آن ماجرا می گذرد اما هنوز حال برادرم خوب نشده است و من به شدت نگرانم. ای کاش... برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

نقشه شیطانی پلیس اخراجی برای دختر جوان در میدان توحید تهران + عکس

دختر کرجی که در تله شیطانی پسر 17 ساله همسایه افتاد/ سیامک به اعدام محکوم شد + عکس

شوهر صیغه ای مادرم رفتار زشتی با من کرد / این دختر جوان تا یک قدمی مرگ رفت! + عکس

ناگفته های تلخ دختر 12 ساله از شوهر عمه اش که نیمه شب وارد خانه آنان شد + عکس

وقتی لیلا خودش را در محاصره چند پسر در خانه مجردی سعید دید

استاد معروف دانشگاه در حمام همسایه ها دوربین مخفی نصب کرده بود + عکس

الهام وقتی با کلید یدکی وارد خانه مجردی امیر شد، صحنه بدی دید!

دختر جوان که شوهر صیغه ای مادرش را کشته بود، اعدام نشد +عکس

2 موتورسوار دختری به نام نسرین را از جشن عروسی دزدیدند + عکس

شوهر سابق زنم درخواست شرم آوری از راضیه دارد!

10 دختر و پسر آبادانی پنهانی وارد مغازه شدن و کرکره را پایین کشیدند!

عروس اسید پاش در دادگاه تهران محاکمه می شود

خوشحال ترین هووی های جهان را بشناسید + عکس ها

قتل وحشیانه دو خواهر در یکی از خیابان های جیرفت + عکس صحنه جرم

مردی سر زن کثیفش را برید + عکس

بچه ام حاصل ارتباط شوم زنم با دوست صمیمی ام است، چه بکنم؟! + عکس

 

وبگردی