اصلا نمی دانم چرا او که اهل کار نیست ازدواج کرد؟ حالا هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارد و همین اوضاع باعث شده که خودم تصمیم بگیرم به این زندگی بی هدف پایان دهم.

زن جوان در مرکز مشاوره آرامش نیروی انتظامی گفت: نیمه شب بعد از یک بحث بی فایده با همسرم به اتاقم رفتم و تا می توانستم گریه کردم. با خودم می گفتم من باید به هرشکلی از دستش خلاص شوم، در همین افکار بودم که تلفنم چند بار زنگ خورد. شماره ناشناس بود، وقتی پاسخ دادم گفت ببخشید خانم می توانم با شما صحبت کنم؟ من که نمی شناختمش گفتم چه صحبتی؟ و پاسخی شنیدم که برق از چشمانم پرید.

عصبانی شدم و قطع کردم. از فردای آن روز دایم زنگ می زد یا پیام می فرستاد که منظوری ندارم، فقط می خواهم با شما حرف بزنم، خواهش می کنم بیایید هم صحبت شویم و... اما من جواب نمی دادم.

در این بین دعوای من و همسرم تمامی نداشت، چند هفته ای از تماس های بی جواب آن مرد گذشت، تا این که من هم احساس کردم با این همه گرفتاری و به بن بست رسیدن نیاز به هم صحبت دارم. این طور خودم را قانع کردم و بالاخره به تماسش جواب دادم. خودش را فرشاد معرفی کرد و گفت متاهل است و قصد خیانت Cheat به همسرش را ندارد.

گرفتار است و مشکلات مالی امانش را بریده و ممکن است به همین دلیل همسرش را از دست بدهد. من هم شروع کردم به درددل کردن، ولی بر خلاف او تا می توانستم از همسرم بد گفتم و این که قصد جدایی دارم. مدتی گذشت و فقط مکالمات ساده داشتیم تا این که رفته رفته علاقه ای نسبت به او در خودم پیدا کردم، یک روز برای اولین بار مقداری پول از من تقاضا کرد. مقدارش کم بود، به او دادم و خیلی زود برگرداند.

بعد از آن هر بار نیاز پیدا می کرد از من کمک مالی می خواست، کاملا اعتمادم را به خودش جلب کرده بود و من هم دریغ نمی کردم چون بلافاصله بدهی اش را بر می گرداند. یک بار هشت میلیون تومان تقاضا کرد، هر چند تهیه آن برایم خیلی سخت بود اما به هر نحوی آن را تهیه کردم و به او دادم. الان هم شش ماه از آن زمان می گذرد ولی خبری از پس دادن پول نیست. حتی تهدید کرد که اگر پیگیری کنم از رابطه ما به همسرم خواهد گفت و ...، حالا می ترسم از خانه خارج شوم و با دست خودم مشکلاتم را زیادتر کردم. حالا به این جا آمده ام تا ببینم باید چه کنم. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی