زن 39 ساله ای به نام نازنین که از رفتارهای خشونت آمیز فرزند جوانش به ستوه آمده، در حالی که آثار زخم و کبودی های دست و صورتش را به کارشناس اجتماعی کلانتری نشان می داد، گفت: امروز دست به دامان قانون Law شده ام تا شاید راه چاره ای برای حل حادترین مشکل زندگی ام بیابم. او در حالی که دادخواست شکایت خود از فرزند 19 ساله اش را به مشاور کلانتری ارائه می داد به تشریح ماجرای تلخ زندگی اش پرداخت و ادامه داد: 20 سال قبل با جوان کارگری که به خواستگاریم آمده بود ازدواج کردم اگرچه مجالس عقد و عروسی در فضایی کوچک و بسیار کم هزینه برگزار شد، اما صفا، صمیمیت و شکوه آن روز را هرگز از خاطر نمی برم با آن که همسرم یک کارگر ساده بود و درآمد زیادی هم نداشت من به همین وضعیت قانع بودم و هیچ گله و شکایتی نداشتم تا این که یک سال بعد وقتی پسرم متولد شد احساس کردم رفتارهای همسرم نیز تغییر کرده است. هر روز وضعیت مالی ما خراب تر می شد و همسرم با این بهانه که کار مناسبی سراغ ندارد بیشتر اوقاتش را با دوستانش سپری می کرد. در این مدت سعی می کردم با خیاطی و بافتنی برای دیگران مقداری از هزینه های زندگی را تأمین کنم. چند سال بعد در حالی متوجه اعتیاد همسرم به مواد مخدر Drugs شدم که دیگر او در گرداب مواد افیونی غرق شده بود و بی پروا در منزل مواد استعمال می کرد. او حتی پسرم را که در دوران ابتدایی تحصیل می کرد نزد قاچاقچیان می فرستاد تا برایش موادمخدر خریداری کند. این ماجرا سال ها ادامه یافت تا این که روزی دنیا بر سرم خراب شد. آن روز وقتی بود که فهمیدم پسر 15 ساله ام نیز به مصرف حشیش و شیشه آلوده شده است. حامد بر اثر رفت و آمد به منازل خرده فروشان مواد مخدر آرام آرام استعمال این ماده مرگ آور را آغاز کرده بود چرا که موادفروشان او را فریب داده و به مصرف مواد مخدر ترغیب کرده بودند. دیگر کاری از دست من ساخته نبود و همسرم نیز سکوت می کرد چرا که حامد مسئول تهیه مواد پدرش بود! کم کم علایم جنون آمیز ناشی از مصرف شیشه در حرکات و رفتار فرزندم نمایان شد. او که دیگر درس و مدرسه را رها کرده بود مرا تحت فشار قرار می داد تا هزینه مواد مخدر او را تأمین کنم. اگر گاهی مقاومت می کردم وپولی به او نمی دادم دست به سرقت Stealing از منزل می زد و تا چند شب به خانه نمی آمد. او حتی یک بار چرخ خیاطی که تنها منبع درآمدم بود را سرقت کرده و به بهای اندکی فروخته بود حالا هم که 19 سال دارد روزگارم را سیاه کرده است و همواره مرا کتک می زند در حالی که من یک مادرم و نمی توانم زجر کشیدن فرزندم را تماشا کنم. اکنون نیز...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.