مقاومت پدرم را سرشکستگی خود نزد دوستانم تعبیر می کردم، به طوری که با بداخلاقی های من، اعتقاد خود را زیر پا گذاشت و با خرید گوشی تلفن همراه، موافقت کرد اما همین ماجرا به سیه روزی  و بدبختی من انجامید به طوری که همه چیزم را از دست دادم و . . .

دختر 16 ساله در حالی که عنوان می کرد، دیگر اعتماد پدر و مادرم را از دست داده ام و از نگاه کردن به چشمانشان شرم دارم، به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: پدرم مردی تحصیلکرده و از موقعیت اجتماعی و اقتصادی خوبی نیز برخوردار است. او همه امکانات رفاهی و شرایط لازم را برای ادامه تحصیل من فراهم کرده بود و تلاش می کرد تا هر سال با نمرات عالی قبول شوم، اما من مسیر صحیح زندگی را گم کردم، به طوری که دیگر به درس هایم توجهی نداشتم.

پدرم با دیدن نمرات من عصبانی می شد و من تنها با این جمله که همه تلاش خودم را کرده ام، پاسخش را می دادم. دوست داشتم پدرم گوشی تلفن همراه هوشمند برایم بخرد، اما او اعتقاد داشت گوشی هوشمند در این شرایط سنی برایم مناسب نیست، ولی من که نزد دوستانم احساس سرشکستگی می کردم، نمی خواستم حرف های پدرم را بپذیرم.

دوستانم از آشنایی های خود در شبکه های اجتماعی سخن می گفتند و من هم با بداخلاقی در خانه برای خرید گوشی اصرار می کردم. گوشم به نصیحت های دلسوزانه مادرم نیز بدهکار نبود، تا این که پدرم به ناچار گوشی تلفن را برایم خرید. از آن روز به بعد سیر در شبکه های اجتماعی به یک سرگرمی Hobby مهم برایم تبدیل شده بود تا این که در تلگرام با جوانی به نام حمید آشنا شدم. او پسری مهربان به نظر می رسید و در مدت کوتاهی اعتماد مرا جلب کرد.

حمید عنوان می کرد: علاقه زیادی به من دارد و می خواهد هرچه زودتر همدیگر را ملاقات کنیم. او مرا تشویق کرد از خانه فرار Escape کنم و نزد او بروم. من هم طبق نقشه او یک میلیون تومان از پول های پدرم را دزدیدم و به محل قرار در اطراف یکی از پارک های مشهد رفتم. او و دوستش سوار بر خودرو منتظر من بودند. دقایقی بعد به سوی شمال به راه افتادیم. احساس می کردم دیگر آزاد هستم و هرگونه که دوست داشته باشم می توانم رفتار کنم. چند ساعت بعد، حمید به بهانه استراحت وارد روستایی دورافتاده شد. آن جا بود که به نقشه شیطانی او و دوستش پی بردم اما دیگر کاری از دستم ساخته نبود. آن ها با توسل به زور و تهدید مرا مورد آزار قرار دادند و 2روز با وضعیتی اسفبار در همان مکان مرا زندانی Prisoner کردند.

چند بار تلاش کردم از چنگ آن ها فرار کنم، ولی راه گریزی وجود نداشت، تا این که روز بعد مأموران انتظامی ما را دستگیر کردند، اگرچه سخت ترین روزهای زندگی را سپری کردم، اما همواره خودم را سرزنش می کنم که چرا . . . برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

ازدواج 2 پسر جوان با یکدیگر در مکه + فیلم و عکس جشن عروسی

برملا شدن راز ربودن دختر جوان و سگ‌ پاکوتاه از میدان آزادی تهران +عکس

تجاوز به زن شوهردار و تهدید به ارتباط شیطانی با تهیه فیلم

شوهرم با نقشه شوم و کثیفی دوستش را وارد زندگی ما کرد و ...

مهران با خودروی لوکس گران قیمتش سر قرار آمد و نفهمیدم چه می کنم و...

پشت پرده قتل عام 4 زن در آرامستان کرمانشاه +عکس

تصاویر جدید ارسالی از مریخ وجود موجودات فرازمینی را قوت بخشید!

ساخت ماسک های وحشتناک توسط قاتل محکوم به حبس ابد در زندان + عکس

درگیری خونین قماربازان در مسابقات اسبدوانی گنبدکاووس / 2 پلیس راهی بیمارستان شدند

قتل دختر جوان در یک باغ روستایی در ساری

فوری / قتل وحشیانه 4 زن جوان در باغ فردوس کرمانشاه

ارتباط شیطانی دختر فراری با پسر 25 ساله برای رهایی از مرد 45 ساله در تهران / با او همخانه بودم و ..!

25 روز سکوت قاتل به خاطر یک دختر + گفتگو

آیا 31 خدمه نفتکش در موتورخانه گرفتار شده اند؟ / عملیات نجات آغاز شد + عکس ملوانان گرفتار

دستگیری 9 زن به خاطر خوانندگی در استودیو غیر مجاز در بندرعباس

درخواست عجیب ربایندگان مهدی 16 ساله / می خواهیم او را نزد خود نگه داریم نگران نشوید!

نقشه کثیف پسر همسایه برای بی آبرو کردن عروس و خواهرش!

پرونده اعدام 9 تبهکار شیطان صفت/ تجاوز گروهی به 6 زن در یک باغ

دختر دبستانی بودم که مردی داخل ماشین صحنه زشتی به من نشان داد و ..!

کشف کوسه ای عجیب با ظاهری شبیه مار افعی + عکس

زلزله بغداد عربستان را لرزاند!

ماجرای فرود ایرباس 320 آسمان در مهرآباد

تیراندازی به یک قصابی در آمل + عکس

 

وبگردی