دختر 18 ساله ام و پنهانی صیغه مرد 55 ساله شدم / وقتی پدرم فهمید خسرو مرا رها کرد و ..!
حوادث رکنا: دختری بودم که در اوج شور و هیجانات دوران نوجوانی قرار داشتم. رویاها و آرزوهای کوچک و بزرگ افکارم را همواره مشغول می کرد. وقتی ثروت و امکانات رفاهی فرزندان و نوه های صاحبکارم را می دیدم، غرق در رویا می شدم و خودم را به جای یکی از نوه های او قرار می دادم تا این که روزی آن مرد 55 ساله پیشنهاد ازدواج با مرا مطرح کرد و ...
به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا، دختر 18ساله ای که با پنهان کاری ها و اشتباهات جبران ناپذیر، آینده اش را به تباهی کشانده بود، در حالی قانون Law و نیروی انتظامی را آخرین پناهگاه خود یافت که خانواده اش نیز او را طرد کرده بودند.او که آثار ندامت بر چهره اش موج می زد به ماجرای تلخ زندگی اش اشاره کرد و به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: به درس و مدرسه علاقه ای نداشتم به همین دلیل در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم. آن روزها در اوج هیجانات نوجوانی قرار داشتم و تنها براساس احساساتم تصمیم می گرفتم. با آن که در خانواده ای کم بضاعت زندگی می کردم اما آرزوها و رویاهای بلند پروازانه ای داشتم.
وقتی در فیلم ها و سریال ها، خانواده های ثروتمند را می دیدم همیشه آرزو می کردم کاش در چنین خانواده هایی به دنیا می آمدم. از سوی دیگر دوست داشتم مستقل و آزاد باشم و خودم برای آینده ام تصمیم بگیرم به همین خاطر نه تنها به نصیحت های پدر و مادرم گوش نمی دادم بلکه با دیگران هم مشورت نمی کردم، تا این که براساس همین افکار غلط تصمیم گرفتم در بیرون از منزل کار کنم. 15 سال بیشتر نداشتم که در یکی از فروشگاه های لباس زنانه مشغول به کار شدم. خسرو صاحبکارم که مرد 55 ساله ای بود، به من اعتماد نداشت و هر شب برای بررسی و مقدار فروش لباس ها به فروشگاه می آمد اما بعد از گذشت حدود یک سال از این ماجرا طوری به من اعتماد کرد که نه تنها برای حساب و کتاب به فروشگاه نمی آمد بلکه کلیدهای فروشگاه را در اختیارم قرار داد. او کم کم با واگذاری همه اختیارات به من، فروشگاه را نیز گسترش داد. از این موضوع حس خوبی داشتم و در بیشتر مراسم و جشن های خانوادگی او و فرزندانش به همراه خانواده ام شرکت می کردم آن قدر ارتباط خانوادگی ما نزدیک شده بود که من به راحتی به منازل همسر اول و دومش رفت و آمد می کردم. صاحبکارم مرد ثروتمندی بود که چندین منزل و مغازه در بالای شهر داشت و من همواره آرزو می کردم کاش به جای یکی از نوه های او یا یکی از دختران کوچکش بودم. مدت ها از استخدام من در فروشگاه می گذشت تا این که روزی صاحبکار 55 ساله ام به فروشگاه آمد و پیشنهاد ازدواج با مرا مطرح کرد. اگرچه از شنیدن این حرف شوکه شده بودم ولی امکانات مالی و رفاهی او ذهن مرا به خود مشغول کرد و با خود می اندیشیدم من که همواره در فقر و تنگدستی زندگی کردم چرا نباید پیشنهاد او را بپذیرم. این بود که در یک قرار حضوری پذیرفتم بدون اذن پدرم به عقد دایمی او درآیم ولی فعلا ماجرای ازدواجم به صورت رسمی ثبت نشود. این گونه بود که او مقدمات ازدواج مان را از طریق ارتباطات و آشنایانی که داشت به صورت پنهانی فراهم کرد و من در حالی به عقد مرد 55 ساله درآمدم که حتی نام او در شناسنامه ام نیز ثبت نشد. مدتی از این ماجرا گذشت تا این که چند روز قبل پدر و مادرم به طور اتفاقی پی به موضوع ازدواجم بردند و مرا از خانه بیرون انداختند. پس از آن هر چه با صاحبکارم تماس گرفتم تلفن هایم را بی پاسخ گذاشت و زمانی که به فروشگاه بازگشتم دیدم او قفل های فروشگاه را نیز عوض کرده است و ...
ماجرای واقعی با همکاری پلیس Police پیشگیری خراسان رضوی
برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
نامه پدر ستایش پس از اعدام قاتل دخترش ؛ خوشحال نیستم!
از وقتی داماد همسایه به تقاضای زن برادرم وارد باغ بومهن شد برادرم به دردسر افتاد
سقف هتلی در آبادان فرو ریخت و جان پسر هتلدار را گرفت
عکس 3 افسر پلیس که پنجشنبه شهید شدند
درگذشت قهرمان دوومیدانی ایران + عکس
مادر شوهر از اتباط های شیطانی کامیار با دختران فامیل گفت / نیوشا نوعروسی که طلاق خواست!
دستبرد یک دقیقه ای به بانک صادرات در سبزوار / پلیس به دنبال سارقان فراری
فوری / مرگ دلخراش 3 کودک در میان شعله های آتش در شهرستان سرباز
شوفر تاکسی شیطان صفت آزاد شد / او به 12 زن و دختر جوان تجاوز کرده بود
آزار شیطانی درسای 17 ساله در ساحل دوبی
4 دقیقه اقدام سیاه زن بیوه با مدیر یک شرکت در کرج / در اتاق خواب این زن چه گذشت؟
زن شوهردار شلاق خورد و استاد خائن تبعید شد
18 سالم بود که زن دوم مرد 43 ساله شدم / شهرام شب ها مرا تنها می گذاشت تا اینکه..!
اقدام هولناک پسرجوان در آلاچیق پارکی در تهران
آزار و اذیت شوم زن شوهردار توسط بسازبفروش تهران / با تهدید مرا به محلی خلوت کشاند و..!
دردسر عروس خوش صدا برای خانم رییس!
وقتی به خانه ام رفتم با صحنه وحشتناکی روبرو شدم / شانس آوردم همسایه کناری ام خانه نبود!
وقتی زن شوهردار و مرد غریبه داخل خودرو بودند مرد رامسری سر رسید و ..! +عکس
ارسال نظر