روز قبل خواستگاری از مریم، عاشق سمیرا شدم ولی ..!
حوادث رکنا: با هزار بدبختی از هفتخان رستم رد شدم و به استخدام یک شرکت دولتی درآمدم. از شادی در پوست خودم نمیگنجیدم و پدر و مادرم هم خیلی خوشحال بودند. کار و بارم خیلی زود رونق گرفت. موقعیت شغلی خوبی پیدا کردم و همهچیز بر وفق مراد پیش میرفت.
دو سال گذشت و در این مدت، پسانداز خوبی جمع کردم. پدر و مادرم انتظار میکشیدند هرچهسریعتر مرا در رخت دامادی ببینند. من هم ریش و قیچی را سپردم دست خودشان. با پیشنهاد مادرم، به خواستگاری مریم دختر یکی از اقوام رفتیم. چند روز پس از خواستگاری، در حالی که خانوادهام آماده میشدند برای جلسه نهایی و قرار و مدار ازدواج به خانه پدر این دخترخانم بروند، به طور اتفاقی، با دختری دانشجو که سمیرا نام داشت آشنا شدم و یک دل نه، صد دل عاشقش شدم. من که دیگر نمیخواستم با دختر فامیلمان زندگی کنم، آب پاکی را روی دست پدر و مادرم ریختم و با بهانههای واهی و تهمتهای ناروا، گفتم فعلا قصد ازدواج ندارم.
خانوادهام از این اتفاق شوکه شده بودند و از ترس آبرویشان، سعی میکردند با گفتوگو و نصیحت مرا سر عقل بیاورند ولی تلاششان فایدهای نداشت. موضوع خواستگاری از دختر فامیلمان به هم خورد و بعد از چند ماه، با وجود مخالفت پدر و مادرم، به خواستگاری دختر دانشجویی که دلم را به او باخته بودم رفتیم.
بالأخره با سماجت زیاد، به خواسته دلم رسیدم و با دختر رؤیاهایم ازدواج کردم. حدود سه سال از این ازدواج نافرجام گذشت. همسرم و برادرش عشق خارج از کشور بودند. آنها با حرفهای پرت و پلا ذهن مرا هم درگیر کرده بودند. من نیز با خیالی خام، خودم را برای یک زندگی رؤیایی در آن طرف مرزهای کشورم آماده میکردم. با این وضعیت، تحت تأثیر حرفهای خانواده همسرم، همه پساندازم را دادم تا به خارج بروم و از شغل نازنینم هم با این بهانه که درآمد ناچیزی دارد استعفا کردم.
بدون مشورت با خانواده، عازم سفر خارج شدم. قرار بود یکیدوماه آنجا بمانم و پس از آنکه کارم جور شد، بیایم و همسرم را ببرم اما در این سفر بازنده شدم چون پولم را خرج کردم و دستازپادرازتر برگشتم.
وقتی آمدم، تازه فهمیدم چه کلاهی سرم رفته است. همسرم گیج میزد و فکر میکنم با پسری در ارتباط بود. او وقتی فهمید پولی برایم نمانده است، دادخواست طلاق داد و به راحتی یک آبخوردن طلاق گرفت و احساسات مرا به لجن کشید. بعد از این شکست، به مواد مخدر Drugs آلوده شدم و داشتم در منجلاب اعتیاد دست و پا میزدم که برادرم به دادم رسید و تحت درمان قرار گرفتم.
شب و روزم شده است «ایکاش»های بیهودهای که مدام بر زبان میآورم. میخواهم زندگیام را سرپا کنم و آن را دوباره بسازم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
متین نیشابوری
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
پای زنی دیگر در میان بود! / شهرام با نوعروس 3 ماهه اش چه کرد!
مادری برای دختر سهماههاش در زلزله جان داد + عکس
٦ منطقه خطرناک تهران در زمان زلزله
لیلا؛ مادری که پسرش را در زلزله گم کرده است / عکس بهمن 10 ساله
پیمانکار بیمارستان تازه تاسیس اسلام آبادغرب دستگیر شد
کودک ۶ ساله زنده از زیر آوار در سر پل ذهاب بیرون کشیده شد
فیلم تلخ از خودکشی مرد آبادانی که یک زن ثبت کرد + فیلم و عکس
ماجرای ناپدید شدن 20 کامیون امدادی هلالاحمر در جاده سرپل ذهاب + فیلم
محاکمه متخلفان مسکن مهر
تجاوز 2 پسر 17 ساله به دختر 16 ساله ای به نام عسل در پشت بام خانه
دغدغه های دختران زلزله زده / داستان تلخ عکس های توییتری + عکس
اتفاق عجیبی که در دیدار رییس جمهور با زلزله زدگان افتاد + غیلم
فوری/ زلزله در بیرجند
خیابان خوابی زلزلهزدگان در دمای صفر درجه
سرقت بزرگ چمدان پر از جواهرات در قطار + عکس
فریادهای گمشده در روستاهای زلزله زده کرمانشاه / کسی به داد ما می رسد! + عکس
ارتباط مرموز مرد 44 ساله با ویدای 27 ساله / او را سوار کردم و از شهر خارج شدیم و..! + عکس
-
سقوط سنگ و له شدن خودرو در جاده چالوس
تو دیگه آدم بشو نیستی!
برو خودتو دار بزن!
چه ذهن و عجب توانایی در داستان سرایی دارد
حقت بود نامرد پست بیشرف