دختر 26 ساله درحالی که بیان می کرد 9 سال مورد سوء استفاده یک جوان متاهل قرار گرفتم اما از ترس صدایم درنیامد، به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: نوجوانی 17 ساله بودم با دنیایی از امید و رویاهایی که ذهنم را احاطه کرده بود، در کوله پشتی مدرسه ام دنیایی از آرزوهای رنگارنگ را حمل می کردم و با دفتر و قلم هایم رنگین کمانی از خوشبختی را به تصویر می‌کشیدم. آن روزها خودم را برای شرکت در آزمون سراسری آماده می کردم. بیشتر معلمانم مرا خانم دکتر صدا می زدند چرا که شاگرد ممتاز رشته تجربی بودم. دوستانم با دیدن این صحنه ها اطرافم حلقه می زدند وبه حال من غبطه می‌خوردند. برق شادی در چشمانم می‌درخشید و من در رویاهایم خودم را در قامت یک پزشک می دیدم که لباس سپیدی بر تن کرده و قرار است جان انسان های زیادی را از مرگ نجات بدهد. دوستانم اشکالات درسی خودشان را از من می پرسیدند و پدر و مادرم با دیدن نمره هایم، در بین فامیل با غرور از من سخن می گفتند. اما این آرزوهای رنگارنگ روزی با یک نگاه و یک اشتباه طوری ویران شد که اکنون به جای پوشیدن لباس سفید دکتری، لباس سیاه شرمساری و تیره روزی را بر تن کرده ام. یکی از روزهای پاییز 9 سال قبل، مادرم کاسه آشی را به دستم داد تا آن را به در منزل همسایه ببرم. دفتر و قلم را رها کردم، چادرم را روی سر انداختم و زنگ منزل همسایه را به صدا درآوردم. آن ها یک ماه قبل به محله ما نقل مکان کرده بودند و شناختی از آن ها نداشتیم. در این هنگام نگاهم به نگاه جوانی گره خورد که در منزل را گشود. گویی دلم فرو ریخت و او با لبخندی کاسه آش را از من گرفت. از آن روز به بعد «متین» در ساعات تعطیلی مدرسه مقابل منزلشان می ایستاد و حرکات مرا زیر نظر می گرفت. مدتی بعد این نگاه ها و رفتارهای او که برایم جذاب شده بود، به ارتباط تلفنی انجامید. دیگر تمرکز درس خواندن نداشتم و ساعت ها پنهانی با متین صحبت می کردم.

وقتی کتاب هایم را مقابلم می گذاشتم، ذهنم در جملات زیبا و عاشقانه متین سیر می کرد. از طریق مادرم فهمیدم متین با دختر دایی اش ازدواج کرده است و در دوران عقد به سر می برد. از این موضوع به شدت ناراحت شدم و تصمیم به قطع رابطه گرفتم اما متین با چرب زبانی مرا قانع کرد که به اجبار تن به این ازدواج داده است و قصد جدایی از نامزدش را دارد. یک سال گذشت و من با ردشدن در آزمون سراسری، سودای پزشک شدن را از سرم بیرون کردم ولی متین برخلاف قولی که به من داده بود، جشن عروسی‌اش را برگزار کرد و به زندگی مشترکش در طبقه بالای منزلشان ادامه داد. چند روز بعد با من تماس گرفت و گفت مادرش راضی شده تا همسرش را طلاق بدهد و سپس از من خواست برای دیدن مادرش به منزلشان بروم اما وقتی آن جا رسیدم متین تنها در منزل بود و ...

از آن به بعد او مرا تهدید به انتشار عکس ها و فیلم هایی می کرد که از این رابطه زشت گرفته بود. من هم از ترس، به این رابطه سیاه ادامه می دادم و او هر بار با وعده های دروغ از من سوء استفاده می کرد. حالا هم که خواستگاری مناسب دارم باز هم متین مرا تهدید می کند. اکنون پس از آن که 9 سال در مرداب، زندگی کرده ام، دست به دامان قانون Law شده ام تا شاید...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی رکنا را از دست ندهید:

اقدام وحشیانه با فاطمه 5 ساله در فریمان همانند آتنا اصلانی + عکس

زن ماساژور که قصد شراکت با بازیگر طنز داشت در دام شیطانی افتاد و ...

قاضی معروف پرونده‌های قتل، وکیل حمید صفت شد + عکس

جنگ روانی قاتل «آتنا» در دادگاه + عکس

ماجرای کشته‌شدن "مار دست‌ و پا دار" در جهرم! + عکس

اعدام در ملأ عام برای قاتل آتنا اصلانی + عکس

شکار 2 دختر شهرستانی با تاکسی تهران + عکس

محکومیت استاد دانشگاه به خاطر فریب دختر دانشجو در تهران + عکس

اعتراف شیطان به بلایی که سر دختر 14 ساله و 2 زن جوان آورد + عکس

اولین گفت و گو با قاتل وحشی در تهران + عکس

دختری که پدرش را کشت و با اره تکه تکه کرد

پدر پارس آبادی قاتل فرزندش را بخشیدند

مواجهه پدر و مادر آتنا اصلانی با شیطان پارس آباد در اولین جلسه دادگاه + عکس های دیدنی

این زوج خوشبخت 16سال است که فقط روزها باهم زندگی می کنند!+عکس

مرگ غم انگیز مادر 19 ساله باردار پس از 9 ساعت جدال بامرگ در رفسنجان

 

 

وبگردی