پدر و مادرم مرا نادیده می گرفتند و از ترس برادر بزرگم، تنها به حرف های او گوش می دادند تا این که در همین گیر و دار یکی از پسرهای فامیل عاشق دوست من شد...

دختر 15 ساله ای که به اتهام فرار Escape از منزل به کلانتری هدایت شده بود، در تشریح ماجرای فرارش از خانه به کارشناس اجتماعی کلانتری شهید هاشمی نژاد مشهد گفت: اهل یکی از شهرهای شمالی کشور هستم و در خانواده چهار نفره زندگی می کنم. پدرم کشاورز است و با شالیکاری زندگی ما را تامین می کند اما زندگی آرام ما از چهار سال قبل و زمانی به هم ریخت که برادر بزرگم به خاطر رفت و آمد با دوستان نابابش به مواد مخدر Drugs صنعتی آلوده شد.
از آن روز به بعد، پدرم برای حفظ آبروی خانواده سعی می کرد ماجرای اعتیاد برادرم را پنهان کند و به همین خاطر همه کارهای خلافش را نادیده می گرفت تا کسی متوجه اعتیاد او نشود. آن روزها من کلاس پنجم ابتدایی بودم و این مسائل را به خوبی درک نمی کردم فقط از رفتارهای زشت و ناشایست برادرم ناراحت می شدم و به مادرم اعتراض می کردم که چرا مقابل برادرم کوتاه می آید. روزگار برادرم به جایی رسید که برای گرفتن پول اعتیادش، مادرم را هم کتک می زد و من هم اگر کارهای شخصی او را انجام نمی دادم از کتک های او در امان نبودم.
برادرم به هر بهانه ای آرامش خانه را به هم می ریخت و با شکستن لوازم منزل، رعب و وحشتی ایجاد می کرد تا مادرم مجبور شود برای جلوگیری از رفتارهای پرخاشگرانه اش پولی کف دستش بگذارد تا برای مدتی از شر او رها شود. من هم به شدت از این آشفته بازار Store خسته شده بودم و هیچ گاه دوست نداشتم در خانه بمانم چرا که هیچ گونه تفریحی در منزل نداشتم به همین خاطر سعی می کردم اوقات فراغتم را با یکی از دوستانم سپری کنم.

«فرانک» یک سال از من بزرگ تر بود و در کلاس اول دبیرستان تحصیل می کرد. او مدام در شبکه های مجازی سیر می کرد تا این که با یکی از پسرهای بستگان ما ارتباط برقرار کرد. به دلیل این که من تنها کسی بودم که از ارتباط عاشقانه «فرانک» و «سعید» اطلاع داشتم ،آن ها از من می خواستند پیام هایشان را به یکدیگر برسانم اما روزی برادرم متوجه ماجرا شد و مرا به شدت کتک زد و در حالی که گوشی تلفن مرا گرفته بود دیگر نمی گذاشت من از خانه بیرون بروم. در این شرایط بود که به فکر فرار از خانه افتادم چون می دانستم برادرم گوشی مرا برای تامین هزینه های مواد مخدرش خواهد فروخت، این بود که تصمیم گرفتم به مشهد بیایم و شغلی مانند فروشندگی برای خودم دست و پا کنم. در یک فرصت مناسب از خانه گریختم و با اتوبوس به مشهد آمدم اما برای پیدا کردن کار دچار مشکل شدم چرا که بعضی از افراد با چشم دیگری به من نگاه می کردند، کار به جایی رسید که دیگر می ترسیدم به تنهایی جایی بروم، به همین خاطر به یکی از مراکز زیارتی پناه بردم و در آن جا مورد ظن ماموران قرار گرفتم. وقتی در کلانتری با سرگذشت تلخ دخترانی که از خانه فرار کرده بودند، آشنا شدم فهمیدم خیلی شانس آوردم قبل از گرفتار شدن در دام انسان های ناخلف، توسط نیروهای انتظامی به کلانتری هدایت شدم . برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی رکنا را از دست ندهید:

حکم دادگاه برای زایمان جنجالی دختر 10 ساله +عکس

دستبرد 3 سارق شیک پوش به خانه کارشناس مشهور فوتبال در قیطریه+ عکس

بلای وحشتناکی که بر سر ندا قبل از جشن عروسی اش آمد

اعترافات پدرخوانده به تکه تکه کردن عروس داماد در خانه اش / سرها را با اره برقی جدا کردم ودر یوسف آباد رها کردم + عکس قاتل

عکس دلخراش از آزار کودک 18 ماه در کرمان / 14+

بلایی که 2 پسر نوجوان سر کنکوری های مشهد می آوردند

سناریوی وحشتناکی که برای 2 زن و یک دختر در ویلای ساحلی نوشهر رقم خورد + عکس

همسایه ها از شلیک های مرد عصبانی به عروس و داماد و صدای اره برقی گفتند و ... + فیلم و عکس

فائزه زن صیغه ای ام بود، او آبرویم را برد و من ... + عکس

فیلم صحنه ای دیدنی از دوئل تانک ارتش سوریه و ار پی جی داعش

حمله سرنشینان خودروی چری به یک راننده در خیابان ورزش شهرکرد / پلیس از مردم کمک خواست

عکس جسد 2 برادر زیر آب سد شهید عباسپور

عکس جسد سوخته قاتل فرمانده ارشد پلیس سراوان (+14)

 

وبگردی