گفتگو با قاتل برادرزن + عکس
رکنا: پسر جوان که به هواخواهی پدرزنش به خانه آنها رفته در درگیری با برادرزنش دست به قتل زد و اهالی خانه تصمیم به پنهان نگه داشتن جنایت گرفتند و جسد برادرزن در جاده جاجرود رها شد.
نخستین روز فروردینماه امسال، با پیدا شدن جسد مردی در جاجرود تحقیقات برای کشف راز قتل Murder او شروع شد. مقتول مردی حدودا 35ساله بود که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود و چند روز از مرگ وی میگذشت. ماموران با انگشتنگاری جسد هویت او را شناسایی کردند و متوجه شدند که یک بار به جرم Crime حمل موادمخدر دستگیر شده بود. در ادامه بررسیها معلوم شد که خانواده وی هیچ شکایتی درخصوص ناپدید شدن پسرجوان مطرح نکردهاند.
ماجرا کمی مشکوک بهنظر میرسید تا اینکه یکی از بستگان قربانی به اداره پلیس رفت و مدعی شد که مقتول از مدتی قبل با داماد خانوادهاش اختلاف داشته است. با این سرنخ تحقیقات از سر گرفته شد تا اینکه خواهر قربانی راز جنایت را فاش کرد و گفت همسرش دست به جنایت زده و او در انتقال جسد برادرش به جاده جاجرود با شوهرش همدست بوده است. خواهر مقتول گفت: 28اسفند پارسال مادرم با من تماس گرفت و گفت برادرم، پدرم را کتک میزند.
من و شوهرم به آنجا رفتیم. در زمان ورود، دیدم برادرم، پدرم را تهدید میکند. او با دیدن ما به سمت شوهرم حمله ور شد. شوهرم با چاقویی که روی دیوار دستشویی بود او را زد. پس از قتل برادرم همه ترسیده بودیم. جسد راداخل پارچهای گذاشتیم و با خودرویی که شوهرم از دامادشان امانت گرفته بود، به منطقه جاجرود برده ودر یک جاده فرعی رهایش کردیم.
با این اظهارات، قاتل The Murderer دستگیر و دیروز برای انجام تحقیق به شعبه ششم دادسرای جنایی تهران منتقل شد و در برابر قاضی محسن مدیرروستا جزئیات جنایت را شرح داد. وی گفت که روز حادثه Incident تنها برای نصیحت برادرزنش به آنجا رفته بود که این حادثه تلخ رخ داد.در ادامه خانواده مقتول با مراجعه به دادسرا اعلام رضایت کرده و داماد خود را بخشیدند. متهم دیروز در گفتوگو با همشهری شرح داد که در مدت این 4ماه مدام کابوسهای وحشتناک میدیده اما از ترس زندان Prison جرأت نمیکرده خودش را معرفی کند.
فکر نمیکردی که سرانجام گیر میافتی؟
خیلی عذاب وجدان داشتم اما ترس از زندان و ندیدن دختر 4سالهام اجازه نداد خودم را معرفی کنم. من خیلی به دخترم وابسته هستم و مدام این فکر مثل خوره به جانم افتاده بود که اگر از دخترم دور شوم دنیا برایم تمام میشود و چطور باید به او بگویند پدرش به زندان افتاده آن هم بهخاطر قتل داییاش. باورکنید ناخواسته بود و همهچیز در یک لحظه رخ داد.
چه شد که دست به جنایت زدی؟
من برای نصیحت برادرزنم به آنجا رفتم تا ببینم آیا راضی میشود که او را به کمپ ببرم، چون مواد میکشید و خانوادهاش را اذیت میکرد. از طرفی خانواده همسرم مرا خیلی قبول داشتند و میگفتند پسرشان از من حساب میبرد. آن روز اما برادرزنم به سمتم حمله ور شد و من در دفاع از خودم چاقو برداشتم، شاید اگر او را نمیزدم الان جای من عوض شده و او قاتل من میشد.
چرا در این مدت حتی خانواده همسرت هم راز جنایت را فاش نکردند؟
آنها هم صحنه را دیدند که چطور پسرشان به سمتم حمله کرد. او حتی دست مرا با چاقو زخمی کرد. خودشان همه این صحنهها را دیدند. برای همین است که تا دستگیر شدم رضایت دادند چون هم مرا خوب میشناختند هم پسرشان را. برادرزنم اعتیاد داشت و بارها به زندان افتاده بود. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر