مرد 38ساله که موادمخدر همه وجودش را تسخیر کرده بود و چهره پرچین و چروکش او را 50ساله نشان می داد، با بیان این که هیچگاه روزهای خوشی را در زندگی تجربه نکرده است، به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و گفت: از زمانی که مواد مخدر Drugs تنها مونس و رفیق صمیمی من در زندگی شد، روزگارم به سراشیبی افتاد و هر روز بیشتر به عمق این گرداب فاجعه سقوط Fall می کردم. دیگر درس و مدرسه را رها کرده بودم و زندان، خانه دومم بود. خانواده ام وقتی نتوانستند مرا به راه راست هدایت کنند، از خانه بیرونم کردند. حالا دیگر تنها به جرم Crime حمل و نگهداری موادمخدر راهی زندان Prison نمی شدم، چراکه برای تأمین هزینه های اعتیادم مجبور بودم اموال دیگران را سرقت Stealing کنم. انواع خلاف ها و تجربه مخدرهای صنعتی جدید در همین پاتوق ها شکل می گرفت. خلافکاران در گروه های چند نفره نیمه های شب از پاتوق خارج می شدند و صبح ها در حالی که اموال مسروقه را در دست داشتند، برای مصرف مواد به پاتوق باز می گشتند اما سرقت از داخل خودروها دیگر نمی توانست هزینه خوشگذرانی های مرا تأمین کند. این بود که نقشه ای کشیدم و خودروی یکی از زائران حرم رضوی را از پارکینگ سرقت کردم درحالی که مالک خودرو از شدت خستگی به خواب رفته بود و خانواده اش نیز عازم حرم رضوی شده بودند. به خاطر استرس زیاد با تیر فلزی داخل پارکینگ برخورد کردم و در حالی که مالک خودرو پشت سرم فریاد می کشید، از محل گریختم. آن روز به پاتوق رفتم و با همدستی دیگر خلافکاران، زورگیری و کیف قاپی را با استفاده از خودروی سرقتی آغاز کردیم. دیگر به صغیر و کبیر هم رحم نمی کردیم. حتی روزی یکی از همدستان افغانی ام، دختری را برای سرقت کیفش آن قدر روی آسفالت کشید تا آن دختر وحشت زده و خون آلود بند کیف را رها کرد. آن قدر در اوج رذالت به سر می بردیم که اگر مردی پول و شیئی گران قیمت نداشت، لباس هایش را پاره می کردیم و خنده مستانه سر می دادیم.مدتی به همین ترتیب سپری شد و ما پول فروش اموال مسروقه را صرف خوشگذرانی و تهیه مواد مخدر می کردیم. فکر می کردم دیگر پلیس Police نمی تواند مرا دستگیر کند ولی یک شب که در داخل پاتوق در حال مصرف موادمخدر بودیم، ناگهان کارآگاهان پلیس آگاهی را بالای سرمان دیدیم. آن ها تعداد زیادی از کیف های مالباختگان را از صندوق عقب خودروی 206 سرقتی پیدا کردند. آن روز مالک خودرو وقتی مرا با دستان بسته دید، گفت: شکی نداشتم که به زودی دستگیر می شوی، چون من زائر آقا بودم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.