دختر 16ساله ای که به اتهام فرار از منزل، توسط مأموران انتظامی دستگیر شده بود، درحالی که عنوان می کرد دوست داشتم ازدواج کنم، اما «آرین» به من خیانت کرد، به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: حدود دو ماه قبل هنگامی که از مدرسه به خانه باز می گشتم موتورسواری مرا تعقیب می کرد. من هم طوری که او متوجه نشود زیرچشمی نگاهش می کردم، تا این که مهر او در دلم نشست و به لبخندش پاسخ دادم . او روز بعددر یک کوچه خلوت شماره تلفنش را به من داد و من که شیفته چهره زیبا و لباس های شیک «آرین» شده بودم، بلافاصله بعد از این که به خانه رسیدم، با او تماس گرفتم. آن روز حدود دو ساعت تلفنی با یکدیگر صحبت کردیم، ابراز علاقه و جملات عاشقانه او طوری بود که انگار در آسمان ها اوج می گرفتم. وقتی از زیبایی من تعریف می کرد، احساس می کردم هیچ دختری خوشبخت تر از من نیست. دوستی من و آرین به دیدارهای مخفیانه و شبانه کشید، به طوری که او هر روز از ازدواج ما و خوشبختی هایمان سخن می گفت. من هم تلاش می کردم تا هر چه زودتر با آرین ازدواج کنم. این بود که روزی به مادرم گفتم قصد ازدواج دارم، اما او خندید و موضوع را به شوخی گرفت، تا این که چند روز بعد پدرم متوجه ارتباط خیابانی من و آرین شد و در حالی که بسیار عصبانی بود سیلی محکمی به صورتم زد، ولی من در مقابل پدرم ایستادم و گفتم آرین را دوست دارم. پدرم که می دانست آرین ترک تحصیل کرده و با دوستان خلافکارش رفت و آمد دارد، مرا نصیحت کرد که دست از این عشق خیابانی بکشم، اما من به چیزی جز رسیدن به آرین فکر نمی کردم. وقتی پدرم شرایط را این گونه دید، گوشی تلفنم را گرفت و مرا در خانه زندانی کرد، به طوری که دو روز به مدرسه نرفتم. این بود که به آرامی شیشه در اتاق را شکستم و از خانه فرار کردم. داخل خیابان از یک تلفن عمومی با آرین تماس گرفتم و به او گفتم به خاطر تو از خانه فرار کرده ام، اما آرین خیلی خونسرد گفت من و تو به درد هم نمی خوریم، ضمن این که من نه کاری دارم و نه پولی! حتی خدمت سربازی نرفته ام! به او گفتم من هم سر کار می روم تا با هم زندگی کنیم، اما آرین با گفتن جمله «گمشو دختر خیابانی!» گوشی تلفن را قطع کرد. دیگر روی بازگشت به خانه را هم نداشتم و به حال خودم تأسف می خوردم تا این که به پارک ملت رسیدم، آن جا یک دختر فراری مانند خودم را دیدم که سیگاری تعارفم کرد و گفت آخر عشق خیابانی همین است، بیا این سیگار را بکش تا غم دنیا را فراموش کنی. اولین پک را که به سیگار زدم، سرفه های پی در پی امانم را گرفت، چشمانم را که باز کردم مأموران انتظامی را بالای سرم دیدم، آن دختر هم فرار کرده بود، حالا هم ... .
واقعا عجیبه که این دخترها به همین راحتی ومثل اب خوردن گول میخورن وانگار دوستدارن که فقط گول بخورن
بخداوندی خدا دارم قسم میخورم اشنایی ودوستیه یه مرد وکلا اون حرفهایی که داره برای یه دختر میزنه فقط وفقط برای یک منظور است که بعداز رسیدن بمنظورش دیگه اون حرفها یادش میره و همون حرفهارو باز به یه دختر جدید میزنه تا اون هم بتونه گول بخوره وباز نفر بعدی
عجیب کار این دختراس که راحت باور میکنن وفکر میکنن که راست میگه وعشقش هستو بجزاون با کسی دیگه ای نیست وکسی رو دوست ندار
اهای دختران عزیز وگرامی تورو خدا به این راحتی گول نخورید وخودتونو بدبیخت نکنید هیچ مردی تاکید میکنم هیچ مردی از زن بجز یک مورد چیز دیگه ای نمیخواد وحرفهاش فقط باد هواست
ازدواج هایی که بصورت رسمی انجام میشهو خانواده ه کلی تحقیق و بعد از گذشتن از هزار فیلتر برای دخترشون انجام میدن 60 درصد به طلاق میرسه این دوستی هایه خیابانی که جای خودشو داره
الان این دختر مثلا با خودش فکر کرده که این پسر راست میگه وواقعا دوسش داره / میشه گفت که یا تااین حد ساده بوده ویا خودشو گول میزده
پس قدر خودتونو بدونید و در طول تاریخ هنوز دیده نشده که پسری که قبل از ازدواج بادختری نزدیکی کرده باشه رو بعنوان ناموسش انتخاب کنه . وفکر میکنه این دختر همه کاره است که البته بد هم فکر نمیکنه دختری که بیاد با یه نفر مثل خده پسره رفیق بشه امکانش زیاده که با پسر بعدی هم حتی بعد ازواج دوست بشه
پس نکنید حرفهایه تمام پسرها تا دم خانه خالی اتبار داره وبعدش شما به فنا رفتهای