زن 28 ساله در حالی که تلاش می کرد لرزش دستانش را پنهان کند با چهره ای مضطرب و نگران وارد اتاق کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی جنوبی مشهد شد و با بیان این که مرد ناشناس برایم ایجاد مزاحمت می کند به تشریح چگونگی آشنایی خود با آن مرد ناشناس پرداخت و گفت: حدود یک سال قبل به همسرم اصرار کردم گوشی تلفن هوشمند برایم بخرد چرا که همه اطرافیانم گوشی های گران قیمت داشتند و مدام در شبکه های اجتماعی سرگرم بودند. آن ها از مطالب زیبا و علمی که در این شبکه ها پیدا می شد سخن می گفتند در حالی که گوشی تلفن من حتی امکان تصویربرداری نیز نداشت این بود که با اصرارهای من همسرم یک دستگاه گوشی تلفن هوشمند برایم خرید و از آن روز به بعد وارد شبکه های اجتماعی شدم. در این میان یکی از کانال های گروهی را پیدا کردم که اعضای آن به مباحث مذهبی، روان شناسی و جامعه شناختی می پرداختند. من هم که از این مطالب لذت می بردم بلافاصله عضو این گروه شدم تا به اطلاعات علمی بیشتری دسترسی داشته باشم با آن که دو فرزند سه و شش ساله داشتم اما بیشتر اوقاتم را در شبکه های اجتماعی می گذراندم و مطالب مفید را برای دیگر دوستان و بستگانم ارسال می کردم در کانالی که من عضو آن بودم مرد 42 ساله ای نیز مطالب روان شناسی می نوشت او مطالب زیادی برای گفتن داشت و ادعا می کرد در زمینه های متفاوتی علم دارد و درباره هر مسئله ای اظهارنظر می کرد. مطالب جذاب او طوری بود که مرا تحت تاثیر قرار داد و ناخواسته به تعریف و تمجید از او پرداختم این گونه بود که پیامک های ما به فضاهای خصوصی کشیده شد و او مطالبش را به طور خصوصی برایم ارسال می کرد. اما آرام آرام پیامک های او به درد دل های شخصی کشید و کم کم از ماجراهای تلخ زندگی اش و شکست ها و سختی هایی که پشت سر گذاشته بود برایم مطلب می نوشت من که هیچ گاه فکر نمی کردم روزی این ارتباط ناشیانه برایم دردسر خواهد شد و زندگی ام را در آستانه متلاشی شدن قرار خواهد داد همچنان به پیامک هایش پاسخ می دادم و سعی می کردم به او دلداری بدهم اما چیزی نگذشت که پیامک های او به مطالب عاشقانه و ابراز علاقه به من تبدیل شد. ابتدا متوجه موضوع نبودم اما یک لحظه به خود آمدم که اگر همسرم متوجه این ارتباط شود دیگر کارم به طلاق می کشد این بود که نزد یک مشاور رفتم و با او صحبت کردم تنها توصیه مشاور اجتماعی و خانواده این بود که باید بلافاصله رابطه ام را با آن مرد ناشناس قطع کنم اگرچه دلم به حال آن مرد می سوخت اما نمی توانستم به همسرم خیانت کنم به همین دلیل دیگر به پیامک هایش پاسخی ندادم تا این که آن مرد ناشناس مرا تهدید کرد که اگر رابطه ام را با او قطع کنم همه پیامک هایم را برای همسرم و خانواده اش ارسال خواهد کرد دیگر از مزاحمت های او و تهدیدهایش می ترسم چرا که زندگی ام با این کار احمقانه در آستانه نابودی قرار گرفته است... شایان ذکر است به دستور سرهنگ حاجی زاده (رئیس کلانتری) رسیدگی به این پرونده آغاز شد.
سلام من جای شما بودم طلاق میگرفتم و با ان مرد عروسی میکردم
وا این چه پیشنهاد مسخره ایه