راز مخوف گورستان زنان در حیاط خانه یک قاتل محترم
رکنا: مردی که همه او را قابل احترام می دانستند خانه اش را به گورستان دفن اجساد زنان و کودکان تبدیل کرده بود.
زمانی که تیموتی ایوانز وارد ایستگاه پلیس در منطقه تدفیل در جنوب ولز شد، بسیار مضطرب و گیج بود. در حالی که رعشه دستانش بهوضوح دیده میشد، رو به افسر پلیسی کرد که پشت میز نشسته بود، گفت: میخواهم خودم را تسلیم نیروهای پلیس کنم. من از شر جسد همسرم خلاص شدهام.
ایوانز در ادامه توضیح داد که او بهتنهایی و به صورت تبعید در ولز زندگی میکند و جسد همسرش را میتوان در خانه آنها در خیابان شماره 10 رولینگتون پالاس در منطقه ناتینگ هیل لندن پیدا کرد. درواقع ایوانز طبقه بالای این خانه را اجاره کرده بود. اولین جستوجوی پلیس Police براساس حرفهای او در روز 30 نوامبر 1949 انجام شد که هیچ نتیجه مشخصی در پی نداشت. ایوانز 24 ساله که راننده یک ون شهری بود، اصرار داشت همسرش مرده است. آنطور که او میگفت همسرش در زمان انجام عمل سقط جنین که توسط همسایه طبقه پایین آنها یعنی آقای جان کریستی انجام شده بود، جان خود را از دست داد.
جستوجوی تازه پلیس در واقع سرنخی از یک جنایت Crime دوگانه بود. در حیاط کوچک پشت خانه آنها، جسد خانم برلی ایوانز جوان پیدا شد. در ادامه جنازه گرادلین، دختر بچه خانم ایوانز نیز از زیر خاک بیرون آمد. تیموتی ایوانز از مرگ دختر خود شوکه شده بود، اما بدون کوچکترین حرفی مسئولیت هر دو قتل Murder را به عهده گرفت. در جریان برگزاری دادگاه، او ناگهان ادعای اولیه خود را پس گرفت و ادعا کرد که آقای کریستی مسئول قتل اعضای خانوادهاش بوده است. اتهامات او علیه همسایهای که فردی قابل احترام بود، چندان در دادگاه مورد توجه قرار نگرفت. کریستی 55 ساله کارمند یکی از بانکهای لندن بود که در دوران جنگ جهانی دوم نیز مدت کوتاهی به عنوان افسر نیروی پلیس متروپلیتن فعالیت کرده بود.
بنابه گفته ایوانز در دادگاه، کریستی با تظاهر به اینکه از علم پزشکی سررشتهای دارد، همسر او را مجاب کرد که عمل سقط جنین را انجام دهد؛ اما برلی در جریان عمل جان خود را از دست داد. ایوانز که کاملا گیج به نظر میرسید، گفت کریستی به او قول داده بود جسد همسرش را در جایی به صورت مخفیانه دفن کرده و دختر بچهشان را به زوجی بدهد که در نزدیکی آنها زندگی میکردند. ایوانز پس از این جریان کار خود را رها کرد و به ولز آمد تا به زندگیاش ادامه بدهد، اما نتوانست برای مدت زیادی راز این جنایت را پیش خود نگه دارد. هر چه بازجوییها جلوتر میرفت، او سختتر میتوانست دلیل این جنایت خود را توضیح دهد. در نهایت او پیکان اتهامات را به سمت همسایهاش نشانه گرفت.
جان کریستی که همراه همسرش ایتال نزدیک به دو دهه بود در منطقه رولینگتون پالاس زندگی میکرد، از شنیدن این اتهامات علیه خود بههیچوجه ناراحت نشد. تحقیقات تیم مسئول این پرونده نیز بر بیگناه بودن او تاکید داشت. همین مساله برای هیاتمنصفه دادگاه کافی بود. آنها تیموتی ایوانز را به اتهام دو فقره قتل همسر و دختر کوچکش متهم شناختند. چند ماه بعد ایوانز اعدام execution شد و این مساله بههیچوجه مورد توجه قرار نگرفت که او در زیر فشارهای خردکننده زندگی در حومه لندن سعی میکرد با اندک درآمد خود زندگی و خانوادهاش را حفظ کند.
مسالهای که هیاتمنصفه و نیروهای پلیس متوجه آن نشدند این بود که آن خانه تنها جنازه برلی و گرادلین ایوانز را در خود جای نداده بود. این خانه که در نگاه اول کاملا عادی به نظر میرسید، یک گورستان تمام و کمال بود. آقای جان کریستی نیز آن شهروند قابل احترام و عادی نبود که تظاهر میکرد. زمانی که نیروهای پلیس اولین جستوجوی جسد خانم برلی ایوانز را انجام دادند، آنها دقیقا روی قبر افرادی ایستاده بودند که قربانیان جنایتهای پیشین کریستی بودند. زمانی که کارآگاهان در حال بررسی باغ پشت خانه کریستی بودند و از احتمال کندن آنجا سخن میگفتند، سگ کوچک کریستی شروع به کنار زدن خاکها کرد و استخوان سر یکی از دو زنی را بیرون آورد که او به قتل رسانده بود. آن استخوانها متعلق به خانم موریل اِدی بود. کریستی به سرعت سگ را از آن صحنه دور کرد و خاک باغ را به حالت اولش بازگرداند. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر