نزدیک به 50 کیلومتر از جاده اصلی تهران به مشهد جزو حوزه قضایی زبرخان قرار داشت و لذاپرونده تصادفاتی که در این مسیر به وقوع می پیوست، به دادگاه زبرخان می آمد. یکی از پرونده های تصادفی منتهی به فوت، وضع عجیبی داشت. تصادفی در شب زمستانی و یخبندان در همین جاده اتفاق افتاده بود. موتورسواری فوت کرده بود. نحوه تصادف Crash به این شرح گزارش شده بود که موتورسوار در جاده یخبندان در حال حرکت بوده است. به دلیل کمبود نور کافی اتومبیل نیسانی از عقب با وی برخورد کرده است. موتورسوار پرتاب شده و در اثر این پرتاب به طرف دیگر جاده افتاده و در اثر جراحات وارده توان حرکت نداشته است. پس از لحظاتی خودروی پیکان دیگری که از مقابل در حال حرکت بوده متوجه افتادن موتور سوار مجروح نشده و او را زیر گرفته و موجب فوت موتورسوار می‌شود. از نظر پزشکی قانونی قتل Murder مستند به راننده پیکان بود که موتور سوار مجروح را زیر گرفته بود. افسر کاردان فنی هم اعلام کرده بود که راننده پیکان به علت عدم توجه به جلو و عدم رعایت سرعت مطمئنه مقصر است. اما راننده پیکان می‌گفت چطور من مقصر هستم؟! آخر در شب تاریک و یخبندان و زمستانی در وسط جاده و در فاصله نزدیک، شیئی افتاده باشد از کجا احتمال بدهم انسان است؟ تازه چطوری انتظار دارید فرصت عکس العمل مناسب داشته باشم؟ و از همه مهمتر جوان راننده پیکان اعتراف کرد که اتومبیل او بیمه هم نیست و توان پرداخت دیه را ندارد و آن پیکان هم متعلق به دیگری است و... خانواده مقتول اما می‌گفتند ما فقط دیه می خواهیم و بابت صدمات واردۀ قبل از فوت هم ادعایی نداریم. راننده نیسان هم اظهار می کرد که بالاخره طبق نظر پزشکی قانونی و افسر کاردان فنی قتل منتسب به راننده پیکان است و چون دیه صدمات قبل از فوت را هم مطالبه نکرده اند من هیچ مسئولیتی ندارم و... راننده پیکان التماس می کرد که حداقل نصف دیه را راننده نیسان بپردازد... تلاش های من به عنوان رئیس دادگاه و فردی معمم هم فایده ای نداشت و در نهایت حکم به محکومیت راننده پیکان صادر شد و او هم به زندان Prison رفت و...

پس از چند سال (حداقل دو سال بعد) در یک شب زمستانی و یخبندان در همان جاده باز همان قضیه تکرار شد و تصادفی دقیقاً شبیه همین وضعیت پدید آمد و موتورسوار دیگری فوت کرد. دقیقاً مطابق صحنه قبل. وقتی متهم پرونده دفاع کرد که در شب زمستانی و یخبندان و تاریک از کجا بفهمم که شیء خاصی که در کنار جاده افتاده انسان است؟ و...

در صدای متهم لرزشی احساس کردم با گریه گفت حاج آقا من هستم!!. چند سال قبل دقیقاً مشابه این تصادف پدید آمد. اما در آن صحنه من گریختم با وجود اینکه می‌دانستم که مقتولِ موتورسوار را من با نیسان انداخته بودم. جلوی پیکانی که از مقابل می آمد اما آنجا قبول نکردم. حالا خدا همین صحنه را به سرم آورد. حاج آقا کمک کن... حسب نظر پزشکی قانونی و افسر کارشناس فنی معلوم بود قانون Law هم تغییر نکرده بود و نتیجه حکم مشخص بود. متهم به دلیل انتساب قتل غیر عمدی به وی و تقصیر ناشی از عدم توجه به جلو به پرداخت دیه و مجازات قانونی محکوم شد و...

هیچ وقت اظهارات راننده نیسان در تصادف دو سال قبل که حالا راننده پیکان شده بود را فراموش نمی کنم. از مکافات عمل غافل مشو. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

محمد درویش زاده / ماهنامه حقوق مردم