مرد تعمیرکار گفت به پلیس زنگ نزن و مرا به بیابان های اطراف تهران برد و...
رکنا: زن جوان که به مردتعمیرکار اعتماد کرده بود سر از بیابان وحشتناک درآورد.
شانس یارم بود و اگر راننده خودروی خاور سر نمیرسید، معلوم نبود چه بلایی سرم میآمد. هرچه خواهش و تمنا میکردم، فایدهای نداشت. هیچکس هم نبود صدایم را بشنود، اما در آخرین لحظه، فرشته نجاتم سررسید و در آن بیابان سوتوکور، از چنگ مرد شیطانصفت نجات پیدا کردم
من بیدرنگ موضوع را به پلیس اعلام کردم. خوشبختانه پروندهای در کلانتری٢۴ تشکیل شد و پلیس متهم پرونده را دستگیر کردهاست. نمیدانم از کجای این قصه تلخ اما عبرتآموز شروع کنم.
راستش را بخواهید، خودروی پرایدم را حدود یک ماه قبل سرقت کردند. با گزارش موضوع به پلیس، خودم هم دستبهکار شدم تا شاید ردی از خودروی سرقتی پیدا کنم.
یک روز، مرد جوانی که خودرو را چندبار برای تعمیر به مغازهاش بردهبودم را به طور اتفاقی دیدم. برایش تعریف کردم. او در حالی که خودش را ناراحت نشان میداد، گفت هرطور شده سرنخی از موضوع پیدا میکند.
روز بعد، در تلگرام پیامی فرستاد و گفت رد ماشینم را پیدا کردهاست. با خوشحالی به مغازهاش رفتم.
مرا سوار خودروی خودش کرد و حرکت کردیم. اصرار داشت فعلا ماجرا را به پلیس گزارش ندهم. میگفت شلوغپلوغ که بشود، سارقان پا به فرار میگذارند. قرار بود سارقان را محاصره کنیم و بعد، پلیس را در جریان قرار دهیم.
او با این ترفند، مرا به بیابانی کشاند و وقتی فهمیدم چه حماقتی کردهام که خیلی دیر شدهبود.
واقعا شانس آوردم که از چنگ این آدم شیطانصفت نجات پیدا کردم. اعتراف میکنم اشتباه کردم. باید پلیس و خانوادهام را در جریان میگذاشتم برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر