مادرم بی بند و بار بود و پدرم همیشه در جاده!
رکنا: هیچ وقت نمی توانستم درباره انگیزه طلاق مادرم برای دوستانم چیزی بگویم. با حرف هایی که پدرم در مورد جدایی از مادرم گفته بود همیشه سعی می کردم به خودم بقبولانم که مادرم بر اثر بیماری قلبی و در 32 سالگی جان باخته است با آن که خودم می دانستم دروغ می گویم اما آن قدر این موضوع را با یقین بازگو کرده بودم که دیگر خودم هم آن را باور می کردم. همین عامل ضربه روحی بزرگی به من وارد کرده بود تا این که به راه های خلاف کشیده شدم و ...
نوجوان 16 ساله ای که به اتهام دومین سرقت از بستگانش دستگیر شده بود، وقتی مقابل کارشناس اجتماعی فرماندهی انتظامی طرقبه و شاندیز قرار گرفت به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و گفت: کودکی بیش نبودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند وقتی کمی بزرگ تر شدم پدرم مدام از ارتباط مادرم با یک مرد غریبه سخن می گفت به طوری که دیگر هیچ گاه نمی توانستم این حرف ها را تحمل کنم.
ماجرای طلاق مادرم در محل زندگی مان پیچیده بود و احساس می کردم دوستانم به چشم حقارت به من نگاه می کنند به همین دلیل ماجرای مرگ مادرم را در ذهن خودم ساختم تا به همه بگویم بر اثر بیماری قلبی فوت کرده است. مدتی بعد پدرم که با کامیون در جاده های کشور رانندگی می کرد زن دیگری گرفت اما من علاقه زیادی به او نداشتم. از آن زمان به بعد برای گذران زندگی از شهرهای جنوبی کشور به مشهد مهاجرت کردیم و پدرم مرا در کلاس هشتم در یکی از مدارس حاشیه شهر ثبت نام کرد.
خیلی زود در مدرسه با نوجوانانی آشنا شدم که سیگار می کشیدند و مواد مخدر استعمال می کردند من هم باب دوستی با آن ها را باز کردم و در کنار آن ها به مصرف سیگار و مواد مخدر روی آوردم از سوی دیگر نیز به شبکه اجتماعی تلگرام معتاد شده بودم و همه اوقات بیکاری ام را این گونه می گذراندم تا این که چند ماه بعد ترک تحصیل کردم وبه خلافکاری هایم ادامه دادم .
دیگر در حالی به قلدر محله تبدیل شده بودم که هیچ کدام از دوستانم جرات رویارویی با من را نداشتند اما من برای تامین هزینه های اعتیاد م دچار مشکل شده بودم به همین خاطر انگشتر یکی از همسایگان را سرقت کردم و با فروش آن به یک مغازه دار مقداری مواد مخدر و سیگار خریدم ولی با تمام شدن مواد مخدر دیگر چاره ای جز ادامه سرقت نداشتم.
چند روز بعد شبی در منزل مادر بزرگم دور هم جمع شده بودیم آن شب قرار بود از صندوق خانوادگی قرعه کشی کنند آخر شب وقتی دیدم مادربزرگم مقدار زیادی اسکناس مربوط به صندوق خانوادگی را زیر فرش اتاق گذاشت وسوسه شدم تا آن ها را سرقت کنم آن شب به آرامی 900 هزار تومان پول صندوق را سرقت کردم و روز بعد به سراغ یکی از دوستانم رفتم تا پول ها را خرج کنم اما مادربزرگم متوجه موضوع شده بود و قبل از آن که ما بتوانیم همه پول ها را خرج کنیم توسط پلیس دستگیر شدیم، اما روز بعد با وساطت پدر و دیگر اعضای فامیل و رضایت مادربزرگم از بازداشتگاه آزاد شدم ولی باز هم نمی توانستم هزینه های مواد را تامین کنم تا این که دیشب وقتی در مجلس عروسی خاله ام شرکت کرده بودیم متوجه شدم خاله ام مقدار زیادی از پول های هدیه و شادباش را داخل کیفی ریخت و آن را زیر تخت گذاشت. من بلافاصله آن ها را سرقت کردم ولی باز هم روز بعد پلیس طرقبه و شاندیز مرا به همراه دوستم دستگیر کرد و...
برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
فوری / خفاش رشت دستگیر شد + عکس متهم در صحنه
قتل استاد دانشگاه در مسیر رفتن به مسجد برای نماز صبح + عکس
دستگیری مردی مخوف که با سربریده عکس سلفی گرفته بود! + عکس قبل و بعد
عکسی عجیب از زن چادری که مرد بود / اعدام بخاطر بلای شوم بر سر پسر 11 ساله + تصویر
پروانه همکلاسی هایش را به دام شیطانی بهنام می کشید
عکس پسربچه ای که به جرم عجیبی در نیشابور دستگیر شد! + تصویر
بی نظیرترین عکس از حمله خونین پلنگ ایرانی در کردستان + تصاویر
اقدام زشت زن و مرد جوان در پژو + عکس
جن گیرها زنان را برهنه کرده و در آغوش می گیرند /نوشتن وردهای جن گیری روی بدن زنان + جزییات
ماجرای 7 روز سرگردانی نابغه ایرانی +عکس
قتل عجیب دختر دانشجوی تهرانی با سیانور + عکس
فیلم گفتگو با یک شیطان داعشی که 200 دختر و زن کنیزش بودند / از آزار و اذیت آنان پشیمان نیستم! + عکس
ارسال نظر