ناگفتههای خداداد عزیزی از بازی تاریخیاش/ بعد از گل من دروازهبان تیم استرالیا معتاد شد!
رکنا: گفتگویی جالب با خداداد عزیزی در راستای نزدیک شدن به سالگرد گل تاریخیاش در دروازه تیم استرالیا را میخوانید.
خداداد عزیزی جزو ستارگان خوشمشرب فوتبال کشورمان است نزدیک شدن به سالگرد صعود خاطرهانگیز تیم ملی ایران به جام جهانی ۹۸ فرانسه بهانه ای شد با خداداد گپی بزنیم که مثل همه مصاحبههای او جالب و خواندنی است.
چرا رفتار و دیدگاه فوتبالیها با رسانهها دوگانه است و برخی طوری رفتار میکنند که انگار رسانه برایشان اهمیتی ندارد؟
ادا و اطوارشان است. اگر تلویزیون و رسانهها تصویرشان را نشان ندهند، چگونه میخواهند مطرح شوند؟ اگر به رسانه اعتقاد ندارند، چرا تا نصفه شب سرشان در فضای مجازی و اینستاگرام Instagram است؟ مگر آنها رسانه محسوب نمیشوند؟ فوتبالیست و رسانه مثل دست چپ و راست بدن هستند. اگر هم به یکدیگر نیاز نداشته باشند، از هم بینیاز نیستند. از طرفی خود شما اجتماع صنفی ندارید تا هر کس رفتار خارج از عرفی داشت، بتوانید او را به راه راست هدایت کنید (خنده).
با هیچ رسانهای مشکل داشتهاید؟
سوء تفاهم یا ناراحتی در زندگی شخصی هم به وجود میآید، اما کینهای نیستم، چون کینه، دل خود آدم را تاریک و سنگین میکند و باور کنید چیز زیادی از قدیمها در ذهنم نیست یا حداقل الان حال ندارم بخواهم به این مسائل فکر کنم!
همچنان در مشهد هستید؟
بله، ولی شاید به خاطر کار مجبور باشم مدتی در شهرهای دیگر باشم، اما پایگاه اصلیام مشهد است.
خداداد عزیزی هنوز هر روز به منزل پدر میرود؟
چرا نروم؟ بله، من هر روز بعد از صرف صبحانه میروم دیدن پدر و برای ناهار برمیگردم منزل.
دوست داریم بگویید با پدرتان درباره چه صحبت میکنید؟
همه چیز، البته من بیشتر اهل بگو و بخند هستم و با پدر صحبت میکنم تا خنده روی لبانش بنشیند.
به سالگرد گل شما به استرالیا و صعود تیم ملی به جام جهانی نزدیک شدهایم. درباره بازی زیاد صحبت شده، حالا کمی درباره بعد از بازی صحبت کنیم.
بعد از بازی کمی داخل زمین شادی کردیم و بعد رفتیم داخل رختکن و آنجا یک پارتی مردانه توپ برگزار شد (خنده).
حرکات موزون...
من خودم رقصیدن بلد نیستم. در واقع در فضایی بزرگ شدم که از این حرکات یاد نگرفتم. ۲، ۳ دقیقهای توی رختکن پایکوبی یکی از مسئولان تیم را تماشا کردم و بعد به فضای دیگر رختکن که مثلاً سونا بود، رفتم.
پایکوبی این مسئول وقت جالب بود؟
یک لحظه فکر کردم گل دوم را این دوستمان زده است. (خنده). شما حساب کنید در آن دقایق ایران غرق در پایکوبی بود، چه رسد به اعضای تیم که در ملبورن بودند. مسلماً خوشحالی آنها بیشتر از مردم بود و هر کس هر کاری بلد بود، برای شادی کردن انجام میداد. بعد رفتیم هتل که دیدیم ایرانیان آنجا را به تسخیر درآورده و مشغول پایکوبی هستند. خلاصه تا ساعت ۵، ۶ صبح روی هوا بودیم.
میدانستی ۲، ۳ سال بعد از آن بازی مارک بوسنیچ دروازهبان استرالیا را با کوکائین گرفتند؟
آره، بچهها به من گفتند بوسنیچ بعد از آن بازی معتاد Addicted شد! البته بعدها مواد را کنار گذاشت و به کانون سالم اجتماع و خانواده برگشت (خنده). بازیکنان استرالیا فکر میکردند بازی تمام شده و صعود میکنند، حتی تماشاگرانشان هم همین احساس را داشتند.
چند مرتبه شنیدم با صدای بلند میگفتند پس خدایتان کجاست؟ همین حرفهایشان باعث شد خدا یک عنایت بزرگ به تیم ملی و مردم ایران بکند. من هم احساسی شده بودم و بعد از بازی به سکوهایشان نگاه میکردم و میگفتم این بود خدای ما.
پسرتان با شما درباره آن بازی صحبت میکند؟
نه!
به فوتبال علاقهمند است؟
فعلاً در این سن و سال علاقه اصلیاش به خوراکش است و فوتبال در رتبه دوم یا سوم قرار دارد (خنده).
بازیهای لیگ را دنبال میکنید؟
بیخبر نیستم. بالاخره ما توی این فوتبال حضور داشتهایم و نمیتوانیم آن را کنار بگذاریم.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید
ارسال نظر