چرا فرهاد مجیدی مهمترین ستاره آبی‌هاست؟

فرهاد مجیدی اولین بار در سال ۷۵ در فوتبال ایران نامش مطرح شد. او در خط حمله و میانه میدان تیم بهمن کم‌کم خود را نشان داد و سری بین سرها درآورد. طوری که در پایان آن سال سرخابی‌های پایتخت در صف خریدش ایستادند. اما مدیران بهمن او را به صورت قرضی به استقلال Esteghlal و ناصرحجازی دادند. جوان ترکه‌ای خوش‌تکنیکی که در میان باتجربه‌های تیم «بهمن» خود را نشان داده بود، خیلی زود توسط محمد مایلی‌ کهن، به تیم ملی نیز دعوت شد. همان تیم ملی‌ای که پر از ستاره‌های ریز و درشت بود، اما فرهادمجیدی بیست‌ساله آن‌قدر جنم و تکنیک داشت که خود را در بین بیست‌وپنج بازیکن ایران در مقدماتی جام‌جهانی نودوهشت جا دهد و در مرحله اول بازی‌ها با پیراهن شماره نوزده برای ایران گل بزند. در مرحله دوم مقدماتی جام جهانی ۹۸ نیز وقتی در تهران کار ایران مقابل عربستان و دروازه بانش الدعایه گره خورد، گزینه مایلی برای باز کردن گره بازی فرهاد مجیدی بود. همان فرهادی که دو‌ماه قبل به استقلال پیوسته بود و در بیستم تیر هفتادوشش در اولین بازی‌اش برای استقلال، شکست تلخی را در دربی تهران تجربه کرده بود. زمان زیادی نگذشت تا او تبدیل به جوان اول استقلال شود و شعارهای آهنگین آهای فرهادمجیدی از سکوهای آبی برایش سر داده شد.
فرهادمجیدی تمامی المان‌های لازم برای ستاره شدن و محبوب شدن را در فوتبال ایران داشت. بازیکنی تکنیکی بود که می‌توانست مثل طوفان به دل هر دفاعی بزند و به راحتی آب خوردن تک تک آنها را جا بگذارد. خوش‌تیپ و جذاب بود و با آن موهای لختش و عادتی که به دست بردن در آن موهای پرپشت داشت، مناسب جلدهای تازه رنگی شده هفته‌نامه‌های رنگارنگ میانه‌ی دهه هفتاد بود. خیلی زود سکوهای آبی ستاره خود را پیدا کردند و برای او شعارها ساختند. او با استقلال حجازی قهرمان لیگ ۷۷-۷۶ شد و تومسیلاو ایوچ بر روی او به عنوان یکی از مهاجمان تیم ملی حساب باز کرده بود. اما با رفتن ایویچ و آمدن جلال طالبی در آخرین غربال تیم ملی برای جام‌جهانی نامش از تیم خط خورد تا علی‌لطیفی جایگزین او شود. لطیفی که همبازی مجیدی در بهمن بود مسافر جام‌جهانی شد اما فرهاد به همراه فرشاد فلاحت‌زاده دو نفری بودند که آخرین قلم‌های قرمز بر روی نام آن‌ها کشیده شد. اولین ضربه‌ای که فرهاد آبی‌ها از تیم ملی خورد همین‌جا بود. تیم ملی هیچگاه به او روی خوش نشان نداد، هرچند که در اندک فرصت‌هایی که به او داده شد،گلیمش را از آب بیرون کشید. تقریبا همه مربیان تیم ملی پس از جام جهانی او را به تیم ملی دعوت کردند. جلال طالبی یک بار دیگر در آستانه جام ملت‌های آسیای ۲۰۰۰ و در حالی که فرهاد تک گل ایران در بازی دوستانه مقابل اتریش را به ثمر رسانده بود، بر روی نام او قلم قرمز کشید تا این بار نیز تورنمنتی ملی نصیب او نشود. همایون شاهرخی و سپس برانکو ایوانکوویچ نیز او را در ابتدای دهه هشتاد به تیم ملی فراخواندند و در چند بازی از جمله بازی مقابل اردن در مقدماتی جام ملت‌های آسیا به عنوان زوج علی دایی در خط حمله بازی کرد اما در نهایت او در رقابت با وحید هاشمیان بوندس‌لیگایی و رضا عنایتی که آقای گل لیگ ایران بود راهی به تیم ملی و جام ملت‌های ۲۰۰۴ نیافت. چه بسا اگر او در ایران بازی می‌کرد و سال‌های طلایی دوران فوتبالش را در امارات نمی‌گذارند گذشتن از نام او کار ساده‌ای برای مربیان تیم ملی نبود.
هجرت چندین ساله‌ی او به امارات که بیشتر به خاطر ازدواجش و حضور خانواده‌اش در این کشور بود باعث شد تا حدود زیادی فراموش شود و کسی چندان برای اودر تیم ملی اظهار دلتنگی نکند. وقتی با بازگشت حجازی به استقلال او نیز بلاخره از امارات دل کند، برای هواداران کم سن‌وسال استقلال چندان شناخته شده نبود. کسی چندان به نیمکت‌نشینی‌های متوالی او در استقلال قلعه‌نویی اعتراض نمی‌کرد و وقتی فیروز کریمی او را به دلیل اخمش هنگام تعویض جریمه کرد صدایی از روی سکوها به حمایت او برنخواست. اما دو سال بعد وقتی او جواب صمد مرفاوی را در کنار زمین به شکل بدی داد، هواداران استقلال یک صدا پشت او در آمدند و پشت سرمربی استقلال را خالی کردند.در این دو سال او دو گل در دربی‌ها زده و تبدیل به بازیکنی همیشه ثابت در ترکیب استقلال شده بود و همین موضوع محبوبیت او را در بین نسل جدید هواداران استقلال افزایش داده بود. مرور زمان باعث شد تا ارزش‌های بازیکنی که در اوج پختگی ستاره اول تیمش شود بر هواداران استقلالی آشکار شود. گلزنی‌های او در دربی‌ها به محبوبیتش افزود و پیوند عاطفی عمیقی بین او و هواداران استقلال بوجود آمد.
در این هنگام بود که افشین قطبی مجبور به دعوت از او به تیم ملی شد و چندی بعدتر کارلوس کیروش سخت‌گیر نیز او را در خط حمله تیم ملی بازی داد. در چشم بودن مجیدی باعث شده بود تا دیگر مربیان تیم ملی نتوانند از کنار اسم او به راحتی بگذرند. با این حال وقتی تصمیم به خداحافظی از تیم ملی گرفت، همه گلایه‌های چندین ساله‌اش بابت عدم توجه مربیان مختلف تیم ملی در سال‌های مختلف به او در چند جمله بیان کرد و راه را برای جوان‌ترها باز کرد تا مثل او در پشت درهای تیم ملی نسوزند و حیف نشوند.
اختلافاتش با امیر قلعه‌نویی باعث شد تا مدتی از فوتبال و استقلال دور بماند اما در نهایت با بازگشت به استقلال بار دیگر سکوهای ورزشگاه آزادی Freedom را در حین بازی‌های استقلال پرشور کرد. اما برای ستاره‌ها نیز همچون همه بازیکنان خط پایانی وجود دارد و خط پایان فرهادمجیدی، هفتم آبان سال ۹۲ بود که به طور ناگهانی و بدون برنامه‌ریزی قبلی، چهار گوشه‌ی زمین استادیوم تقریبا خالی آزادی را بوسید تا حسرت خداحافظی باشکوه به دل هوادارانش که دوست داشتند او را در روز خداحافظی‌اش همراهی کنند، بماند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.