رستگاری در نود دقیقه /روایتی از تیم فوتبال کودکان کار
رکنا: حرف فوتبال فقط برد و باخت نیست. مددکاران جمعیت امام علی(ع) در خاک سفید، از فوتبال سرپناهی ساختهاند تا جسم و روح کودکان و نوجوانان این منطقه آسیبپذیر را از تنشهای کار اجباری دور نگهدارند.
از دور شاید فقط یک تیم فوتبال ساده باشد، با بچههایی که بیتوجه به آفتاب داغ ظهر تابستان آمدهاند اوقات فراغت را با کلاس فوتبال پر کنند. از نزدیک اما نوجوانهایی را میبینی که هرباردلتنگیها را در رختکن کوچک باشگاه جا میگذارند و وارد زمین بازی می شوند. فوتبال بیشتر از اینکه برایشان ورزش Sport باشد، تداعیکننده حال خوب است؛ میآیند تا از یاد ببرند نام محلهشان، خیلی وقتها تیتر مهم صفحه حوادث Accidents و آسیبهای اجتماعی است؛ تا تصویر مکدر کاراجباری، مهاجرت، مواد فروشی وخیلی معضلات وحشتناک خاک سفید را یکجا فراموش کنند.
بازیکن و مربی های این تیم به همت مددکارهای جمعیت خیریه امام علی(ع) دور هم جمع شده اند. آنها این ورزش محبوب را پناهگاهی می دانند که کودکان را-بی اینکه خودشان بدانند- از طوفان آسیب های جامعهشان حفظ میکند. اینجا پسرها برای رویارویی با کودکان محروم دیگر استان ها در لیگ کوچکشان سخت تمرین میکنند، سرخوشانه در زمین بازی می دوند و هیجان زده فریاد میکشند، بی اینکه نگران شهریه باشگاه یا هزینه کفش و لباس ورزشی باشند.
من، یعقوب، وطندار شما
حوالی ساعت 14 با کمی پرس و جو در خاک سفید به مجموعه ورزشی 22بهمن میرسیم. اینجا یک زمین چمن دارد و دو رختکن کوچک و دو مربی که با بچههای تیم تمرین میکنند. الان وقت تمرین تیم نونهالان است، چون بچههای تیم نوجوان و جوان این ساعت روز سر کار هستند. چند پسربچه کوچک پشت میلهها ایستادهاند و هیجانزده بازی را تماشا می کنند. می پرسم شما چرا نمیروید توی زمین؟ «آخه ما بچهایم!» یعقوب هاشمی سیزده ساله است، کلاس چهارم را تمام کرده و سه سال است هرهفته در تمرین های فوتبال این تیم شرکت می کند:«توی دویدن خیلی خوب نیستم و یک وقت هایی نفس کم می آورم، اما توی پاسکاری خوبم. بین بازیکن های دنیا هم لیونل مسی را دوست دارم. به خاطر پاس دادن ها و دریبل زدن و اخلاقش...خب فکر نکنم بداخلاق باشد!» می پرسم از تیم خودمان چه کسی را دوست داری؟ تعجب میکند:«تیم خودمان؟» توضیح می دهم منظورم تیم ایران است: «هان، بیرانوند خیلی خوب است. مخصوصا به خاطر آن پنالتی که از رونالدو Ronaldo گرفت.»
لیگی برای همه حاشیه نشینها
مدیریت و هماهنگی این گروه با مرتضی میرجعفری است. او تا کارشناسی ارشد عمران خوانده و در همین حوزه هم فعالیت میکند. از سال 90 همکاری با جمعیت امام علی(ع) را شروع کرده است. قبل از هر صحبتی، حرف تعجب یعقوب را پیش میکشد:«خیلی از این بچه ها افغانستانی و مهاجر هستند. به همین خاطر هنوز به آن معنی، هویت تعصب روی یک تیم ملی را پیدا نکردهاند.» از لباس های بچه ها میپرسم که روی آن نوشته شده: «پرشین خاک سفید» :«جمعیت امام علی(ع) حدود 38 مرکز در کل کشور به نام خانههای ایرانی دارد. حدود دوازده مرکز در تهران، و بقیه در استان های دیگر که اعضای همه آنها تحت پوشش جمعیت امام علی هستند. هرسال یک سری مسابقات درون جمعیتی برگزار می شود به نام «لیگ پرشین». لیگی مختص تیمهای خانههای ایرانی که متشکل از بچههای محلات حاشیه است. مثلا تیم پرشین خاک سفید، پرشین ملک آباد کرج، پرشین فرحزاد، لب خط و ... مسابقات در رده های نونهالان، نوجوانان و جوانان برگزار میشود. امسال، نوبت چهارمین دوره برگزاری این لیگ است.»
فوتبال را بهانه کردهایم
آقای میرجعفری میگوید با همه این حرف ها اولویت این تیم برنده شدن در لیگ پرشین نیست. انجام یک فعالیت ورزشی یا کار تیمی است طوری که بتواند این بچهها را دور هم در فضایی سالم جمع کند، چون این محله معضلات فراوانی دارد:«از ناهنجاریهای مسائل درمانی و بهداشتی بگیرید تا مواد فروشی، ازدواج زودهنگام و... بچه ها در فضای محله و پارک یا داخل خانه هزار گرفتاری دارند. ما می خواهیم به بهانه فعالیتی، ساعات بیشتری با آنها در ارتباط باشیم و فوتبال همیشه جذاب ترین فعالیت برای پسر بچههاست.»
شاگرد میوه فروش، کارگر کارواش و فردا فوتبالیست
یکی دیگر از بچه های افغانستانی تیم، علیرضا سروری 16ساله است. میپرسم همه بازی های جام جهانی را دیده ای؟ خیلی جدی می گوید«بله دیگر! وقتی خودم بازیکن پرشین خاک سفیدم، نبینم بازی هارو؟!»
غریب بودن برای او معنی دیگری دارد:« ایران ستاره جام جهانی بود. خیلی خوب بازی کرد اما قسمت نبود. به نظرم چون ایران رفته بود آن طرف. اگر رقیب توی خاک ایران بود، حتما آنها را میزد. ایران آنجا غریب بود.» دوست دارد شبیه مسی و نیمار باشد. چون هر دو تکنیکی هستند و مسی که اخلاق خوبی هم دارد:«مثلا یک بازی از او دیدم با رئال. روی مسی خطا زده بودند و دهانش پر خون شده بود. اما اعتراض نکرد. سمت داور هم نرفت. پنبه را گذاشت توی دهانش، سرش را انداخت پایین و رفت سر پستش ایستاد.» علیرضا کار هم می کند؛ قبل تر در میوه فروشی و حالا در یک کارواش. از ساعت هشت صبح تا شش بعد از ظهر. فقط روزهای چهارشنبه از ساعت یک می آید باشگاه و بعد دوباره می رود سرکار . با صاحب کارش هماهنگ کرده که این ساعت را حتما باید بیاید تمرین فوتبال:«آرزویم این است که مربیام هرجایی که هست سلامت باشد. خودم هم فوتبالیست بشوم وقتی مربی های من از جانشان مایه می گذارند، من هم باید تلاش کنم. باید فوتبالیست بشوم تا چیزهایی که یاد گرفته ام حیف نشود.»
پدیده چوب و کمربند در زمین فوتبال!
علیرضا رضایی یکی از همین مربی هاست که از چهارسال پیش وارد جمعیت امام علی شده است:« آن زمان دانشجو بودم و صرفاً علاقمند به فوتبال؛ اما به هوای فعالیت اجتماعی برای این بچه ها، دوره های این کار را دیدم و حالا درکنار فعالیت خیریه، شغل مربی گری را ادامه میدهم.»
او و دوستانش دوره های ارتباط با کودک را هم دیده اند و شناخت نسبی به معضلات منطقه و جنس روحیات بچه های ایرانی، افغانستانی و نژاد غربت در خاک سفید دارند:« تجربه به من نشان داده حالت ترحم و آسان گرفتن به این بچه ها به خاطر شرایط سختی که دارند، اشتباه محض است. قرار نیست بین آنها و بچه های عادی تفاوت قائل شویم. چون به خوبی ترحم را متوجه میشوند و پس می زنند. این بچه ها سختگیری درست و جدیت را بیشتر دوست دارند.» او میگوید این فوتبال جذاب، تاثیر زیادی در مسیر زندگی بچه ها داشته:«در جلسه اول فوتبال یادم هست بچه ها خیلی پرخاشگر و عصبی بودند. کسی روی پای دیگری میرفت یا پاس نمیداد، شروع میکردند به فحاشی و کتک کاری. گاهی کار به برداشتن چوب و کمربند هم می رسید! فوتبال فرصتی بود که این موضوع حل شود. هدف ما از تشکیل تیم فوتبال همین بود. بعدتر قانونمند شدیم و برای رفتارهای بد جریمه و تنبیه گذاشتیم. و الان شکر خدا بخش زیادی از این مشکلات برطرف شده است.»
هوای استعداد کودکان افغانستانی را هم داشتهباشید
حرف هایمان که تمام می شود آقای مربی می گوید حرف مهم دیگری جا مانده:« ببینید، خیلی از این بچه ها استعداد ورزشی دارند. همانطور که می دانید هشتاد درصد بچه های این تیم افغان هستند. خیلی هایشان هم قانونی به ایران مهاجرت کرده اند. اما وقتی از هیئت فوتبال استعلام گرفتم، فهمیدم در فوتبال پایه و زیر نظر هیئت های فوتبال و فدراسیون فوتبال، قانون Law سفت و سختی وجود دارد که فقط کودکان ایرانی حق فعالیت دارند؛ ولی به نظرم دلیلی ندارد که مانع این قضیه بشویم. شاید مسیر زندگی یکی از این ها به این شکل تغییر کند. و اصلا می توانیم از این موضوع به عنوان یک فرصت استفاده کنیم.»
مهر
روایتی از تیم فوتبال کودکان کار
ارسال نظر