داستان فروپاشی یک خانواده بدون فرزند!
رکنا: سریال «حیثیت گمشده» داستان یک خانواده ویران شده است که در آینده منشاء این ویرانی و گرفتاری، روشن خواهد شد؛ خانوادهای که شاید «فرزند» میتوانست آنها را از «سقوط» نجات دهد.
به گزارش رکنا، سریال «حیثیت گمشده» دومین تجربه کارگردانی سجاد پهلوانزاده یکی از آن دست پروژههای نمایشی است که متکی بر رفتار و کنش مخاطب است. پهلوانزاده در اولین تجربه کارگردانیش یعنی سریال سقوط هم کنشمندی را بخشی از ذات درام میدانست و همین نکته باعث شد نبض رفتار مخاطب در هر قسمت در دستانش باشد. حالا در سریال حیثیت گمشده با داستانی پر فراز و نشیب روبرو هستیم که معماهای حل نشده آن در همان قسمت اول با میزان بخشی از درامهای سریالهای ایرانی برابری میکند! این اغراق نیست اگر بگوییم حیثیت گمشده تعریف دقیقی از شیوه روایت درست در فیلمنامه نویسی است.
روایتی که در اوج و فرود ابتدایی شاهد تمامی مولفهها هستیم. قهرمان و ضد قهرمان در تمامی تار و پود شخصیتها خودش را نشان داده و تکلیف مخاطب برای ادامه دادن داستان در قسمتهای آینده روشن است. ظاهرا حیثیت گمشده، الگوی رفتاری خودش را بر مبنای قضاوت شکل داده است و فیلمنامه نویس و کارگردان سعی دارند چگونگی به انفجار رسیدن یک زندگی را با عناصر کاملا ساده بیان کنند. فقر در داستان، عنصری مهم است. اساسا شکل گیری هر گونه بزهکاری در طبقه فرودست و کم برخوردار جامعه ریشه در نابرابری اقتصادی و اجتماعی دارد و هر گونه رفتار خطا نتیجه یک بی توجهی ذاتی در جامعه است که به صورت دومینو وار به سقوط رفتارهای فردی و اجتماعی میانجامد. شخصیت امیر با بازی مهدی حسینینیا نماینده بخشی از جامعه است که فقدان و کمبود رفاه در زندگی خود را بر گردن جامعه میاندازد و میخواهد با راههای میانبر از جمله قمار کردن در قهوهخانه به زندگیاش سر و سامان بدهد. امیر البته در موقعیتی از زندگی است که هیچگونه علاقه و محبتی به زندگی شخصیاش ندارد و همسرش با او از لحاظ عاطفی فرسنگها فاصله دارد و مهمترین نکته در این جدایی عاطفی نبود بچه در زندگی آنها است. امیر بخاطر نبود بچه در خانهاش، امید و انگیزهای برای ادامه زندگی ندارد و هیچ گونه نگرش مثبتی در نگاه و رفتار او شاهد نیستیم.
در چنین شرایطی که به نظر میرسد زندگی یک زوج در آستانه فروپاشی است، داستان حیثیت گمشده با یک اتفاق غیرقابل پیشبینی به نقطه اوج خود میرسد و به اصطلاح امروزی در همان قسمت اول چک اول را به مخاطب میزند و مخاطب را برای تماشای قسمتهای بعدی هوشیارتر میکند.
در این مدل از درامپردازی با محاسبات ریاضی در رفتار مخاطب روبرو هستیم و اگر فیلمساز فکر چند پله جلوتر را برای غافلگیریهای بعدی نکند دستش برای مخاطب رو میشود و لقمه جذابی که پیش رویش گذاشته از دهن میافتد و سرد میشود. اما پهلوانزاده با تجربه سریال سقوط نشان داد که فرمول همراه کردن مخاطب را در هر قسمت به خوبی میداند و برای ادامه این داستان و پیدا کردن جواب سئوالهای بسیاری که در قسمت اول چیده شده است حسابی برنامه دارد. ماجرای کودک خردسالی که فوت کرده است چه میشود؟ بارداری همسر امیر چه توجیهی دارد؟ آیا پای بزهکاری در میان است؟ پاسخ به این پرسشها و حل معماهای بسیاری دیگر در گروی ادامه دادن تماشای سریال حیثیت گمشده است. همانطور که از اسمش هم پیدا است باید با یک سریال پر فراز و نشیب و پر رمز و راز همراه شویم که گمشدههای بسیاری را بر سر راه داستانپردازیاش گذاشته و امیر با بازی دیدنی مهدی حسینینیا میتواند به عنوان یک قهرمان که از گور جهالت و فرومایگی برخاسته است به تمامی این پرسشها پاسخ دهد.
داستان یک خانواده ویران شده که در آینده منشاء این ویرانی و گرفتاری، روشن خواهد شد؛ خانوادهای که شاید «فرزند» میتوانست آنها را از «سقوط» نجات دهد. روایت یک تردید، سوءظن و نا امیدی به آنچه که در سرنوشت ما دیده شده است!
ارسال نظر